پرسش:
چرا اکثریت یا تمام وعدههای دین برای بعضی از مردم محقق نمیشود؟ مثلاً گفته میشود اگر کسی دنبال کسب حلال باشد خداوند روزیش را افزایش میدهد اما میبینیم بسیاری از کسانی که دنبال روزی حلال هستند مدام در گرفتاری به سر میبرند. یا مثلاً خداوند در ازدواج قول به آرامش و بی نیازی داده اما برخلاف وعدهء دین، پس از ازدواج سختیهای افراد چندبرابر میشود! ولی از آن طرف افرادی که دنبال زندگی مجردی و دوستیهای نامشروع هستند اکثراً شاداب و سرحال هستند و به نیازها و علایق خودشان هم رسیدگی میکنند.
چرا هیچ تفاوت معناداری بین افراد مقید و غیرمقید وجود ندارد، بلکه حتی برعکس است؟ مثلاً آنها که درآمد حرام دارند وضعیت بسیار بهتری دارند؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
وعدههای خداوند بی قید و شرط نیستند، شما ممکن است وقتی تک تک آنها را به تنهایی می بینید گمان کنید آنها وعده ای بی قید و شرط هستند، اما وقتی همه آنها را کنار هم ببینیم به یک نظام و چارچوب کلان دست پیدا می کنیم که شرائط را برای تحقق یک مسئله، تعیین و تبیین میکنند؛ من فقط چند نمونه از آیات قرآن در این خصوص را ذکر می کنم:
«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»؛ انسان جز به اندازه تلاشش بهره ای ندارد (1)
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آن چه که مربوط به خویش است را تغییر دهند.(2)
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون»؛ فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است خدا مى خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد بازگردند!(3)
«عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى داند، و شما نمى دانيد(4)
«مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً »؛ و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت(5)
« وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحَْتَسِب»؛ و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند،و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى دهد(6)
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ»؛ قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها، آزمايش مى كنيم(7)
«لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرين»؛ ما همه شما را قطعاً مى آزمائيم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ميان شما كيانند(8)
نکته دوم:
آنچه که به عنوان شرط برای تحقق وعده الهی بیان شده است یک مقتضی است، که در این خصوص تأثیرگذار است، نه اینکه علت تامه باشد به گونه ای که تحقق وعده با آن قطعی باشد؛ مثلا اینکه می فرماید صلوات قبل و بعد از دعا در استجابت دعا موثر است، خب قطعا نقش دارد، اما این بدین معنا نیست که نقش آن، 100درصدی است.
قطعا پی گیری روزی حلال برکت به دنبال دارد اما این تمام مسئله نیست، بلکه عوامل بسیار دیگری هم در رزق و روزی نقش دارند؛ لذا در صورتی که با رزق حلال، رزق و روزی کسی گسترش نیافت نمی توان گفت این وعده صحیح نبوده است.
مثلا پزشکان به شما می گوید فلان میوه برای قلب خوب است، خب اگر قلب کسی علی رغم مداومت بر مصرف آن میوه مشکل پیدا کرد، خب این مسئله، نقش آن میوه را زیر سوال نمی برد، بلکه نقش عواملی غیر از آن را اثبات می کند.
بنابراین در تحقق وعدههای الهی باید به همه فاکتورهای تاثیرگذار توجه کرد؛ هم تلاش و حرکت، هم انتخاب مسیر و برنامه ریزی و مانند آن، اینها خیلی مهم است؛ اگر کسی یک مغازه لوکس در بیابان بزند و با تمام توان تلاش و تبلیغات کند و شب تا صبح دعا کند خب این اصلا جواب نخواهد داد، این به خاطر عدم تلاش نیست، به خاطر عدم برنامه ریزی و فکر است.
نکته سوم:
قطعا بین انسان های مقید و غیر مقید در زندگی تفاوت است، تفاوت هم عمیق است؛ اساسا این فکر اشتباه است که میگویند هر کسی که مومن باشد خدا در زندگی دنیوی بر او سخت خواهد گرفت، و همواره دچار بلا و مصیبت خواهد بود، آنچه در روایات در این خصوص آمده هم معنای خاصی دارد که نمی خواهم وارد آن شوم، اما این را بگویم که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که تشریف می آورند علاوه بر تکمیل ایمان و عقول مردم، چنان به زندگی های دنیوی برکت می دهند که اصلا فقیری پیدا نمیشود که محتاج به کمک مادی دیگران باشد! یعنی دین اگر درست اجرا شود در کنار آبادانی آخرت، موجب آبادانی دنیا هم خواهد شد.
اما الان اگر می بینیم که یک انسان بی قید چه در تحصیل، چه در درآمد واقتصاد و مانند آن وضعیت بهتری از یک مومن دارد باید به دو نکته توجه کرد:
اول: مقید بودن و غیر مقید بودن را از روی ظاهر کسی قضاوت نکنیم. بسیاری از انسان ها هستند که از مقید بودن و مذهبی بودن فقط ظاهر آن را دارند، و بسیاری از افراد هم هستند که فقط ظاهرشان بی قید و بی مذهب است اما در درون مجسمه مذهب اند.
دوم: انسان های مقید و غیر مقید را باید در شرایط مساوی مقایسه کنیم. مثلا ممکن است دو نفر به یک اندازه تلاش کنند اما آن کسی که بی قیدتر است موفق تر باشد خب در اینجا نمی توان گفت به خاطر قید و بند داشتن یا نداشتن است؛ بلکه ممکن است در استعداد، در تمرکز، در کیفیت تلاش و مطالعه بین آنها تفاوت وجود داشته باشد لذا مقایسه در صورتی صحیح است که تمامی این فاکتورها برابر باشند؛ در آن صورت قطعا مومن بالاتر و موفق تر خواهد بود.
بنابراین با دیدن چنین نتایجی نباید نسبت به حقانیت وعده های الهی بدبین شویم؛ همانطور که ما اگر دیدیم یکی با تغذیه ناسالم، و عدم تحرک سالم تر از یک انسان با تحرک و تغذیه مناسب است، نسبت به نقش این عوامل بدبین نمی شویم، بلکه می دانیم حتما عوامل دیگری چون ژنتیک، و عوامل روحی و روانی و مانند آن در کار است.
نکته چهارم:
وعده های خداوند طبق قوانین مخفی عالم است، و با محاسبه های مادی به دست نمی آید، همان طور که قرآن کریم آنجا که می خواهد از رزق و روزی با تقوایان بگوید، می فرماید: «من حیث لایحتسب»؛ از آنجا که گمان نمی برند روزی شان را می رسانیم.
حکمت آن هم روشن است، چون نباید فضا و بستر امتحان به هم بخورد؛ فقط در این صورت است که «اعتماد» معنا پیدا می کند، اگر کسانی که ازدواج می کنند، یا کسانی که تقوا پیشه می کردند فوری و به صورت محسوس وضعشان خوب میشد که دیگر مجالی برای امتحان اعتماد به خدا معنا نداشت! به همین خاطر وعده های خداوند آنچنان که وعده های مادی معمولی در دنیا محقق میشوند نیست، تا مومنین حقیقی از غیر مومنین تشخیص داده شوند.
بگذارید یک مثال ملموس تاریخی بزنم؛ این روش غیب بودن تحقق وعده های الهی موجب شد در جنگ احزاب هر دو طرف ماهیت خود را بروز دهند:
«وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورا»؛ و به خاطر آوريد زمانى را كه منافقان و بيماردلان مى گفتند: «خدا و پيامبرش جز وعدههاى دروغين به ما نداده اند (9)
«وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليما»؛ مؤمنان وقتى لشكر احزاب را ديدند گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته اند!» و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.(10)
نمونه دیگر آن پیروزی ناباورانه ی ما در جنگ تحمیلی است؛ طبق نظر تمام کارشناسان نظامی مادی گرا، و طبق هر تحلیل نظامی و بررسی احتمالات با تکیه بر امکانات نظامی و حمایت های بین المللی پیروزی باید با صدام می بود اما آنچه که محقق شد وعده الهی بود.
شاید به خاطر همین آزمایش و امتحان است که اعتماد و حسن ظن یکی از عوامل تحقق وعده های الهی دانسته شده است، در این خصوص روایات متعددی داریم از جمله این روایت امام رضا(علیه السلام) که می فرمایند:
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّا»؛ به خدا گمان نیک داشته باش، پس به درستی که خداوند می گوید من نزد گمان بنده ام هستم، اگر گمان خیر ببرد پس خیر برای او رقم می زنم، و اگر گمان شر ببرد همان را مقدر می سازم.(11)
بنابراین کسی که ازدواج کرده و در کار او گره گشایی نشده ابتدا باید به خودش نظر افکند، که آیا واقعا به وعده خدا اعتماد و آن را باور داشته است؟ و آیا مقدمات تحقق وعده را مهیا ساخته است؟
ضمن اینکه خداوند نفرموده وضع متأهلین بهتر از وضع مجردها خواهد بود! بلکه فرموده در صورت تحقق شرایط وضع متأهلی شخص «الف»، بهتر از وضعیت مجردی خودش خواهد شد. پس مقایسه وضع زندگی متاهلی شخص «الف» با وضع مجردی شخص «ب» اصلا صحیح نیست و خداوند هم چنین وعده ای نداده است.
نکته ششم:
ما هرگز نمی توانیم با تکیه بر وعده های الهی آینده را پیش بینی کنیم، چون این وعده ها به قدری متعدد بوده، و فاکتورهای متعددی در آن دخیل هستند که قابل محاسبه از سوی ما نیست. افعال و اراده خداوند بسیار پیچیده تر از آن است که ما بفهمیم، حتی ممکن است خداوند کسی که با تمام تلاش و برنامه ریزی و توکل کار کرده است را به خاطر امتحان و آزمایش از رسیدن به نتیجه بازدارد.
بنابراین از ما توقع پاسخ روشن در خصوص مصادیق نداشته باشید، ما فقط می توانیم وعده های الهی را بیان کنیم، اما اینکه در فلان مسئله خداوند چه چیزی اراده خواهد کرد خب آگاهی ما هم بیشتر از شما نیست.
آگاهی ما به عنوان کارشناس فقط در خصوص وعده های خدا شاید بیشتر از شما باشد، اما در اینکه خداوند طبق کدامین وعده اش عمل خواهد کرد ما هم مثل شما نمی دانیم!
دین هم نیامده تا آینده را برای ما روشن سازد، نیامده بگوید فلان ذکر را بخوان حتما به مرادت میرسی که در این صورت اصلا تلاش و برنامه ریزی و رشد و امتحان و مجاهدت و مانند آن زیر سوال می رفت! دین آمده تا در هر شرایطی انسان را امیدوار، سرپا و محکم نگه دارد؛ از تلاش دلسرد نشود، زیر مشکلات کمر خم نکند، تکیه گاهی برای درد دل و آرامش داشته باشد، بداند خداوند دعایش را می شنود، گاهی مستجاب می کند، گاهی او را امتحان می کند، و...
انسان مومن تلاش می کند، دعا می کند، اگر برآورده شد می گوید خدا را شکر، و اگر مستجاب نشد می گوید حتما مصلحتی در کار بوده، و به تلاشش ادامه میدهد و آن را ذخیره ای برای آخرتش می داند و هرگز احساس ضرر و شکست نمی کند، او تمام دارایی ها و نادارایی ها را حکیمانه میداند، خلاصه شکست در زندگی او معنا ندارد.
اگر بخواهم یک مثال ملموس بزنم ببینید شما می توانید از یک پزشک سوالات متعددی بپرسید و او پاسخ روشنی به شما خواهد داد، او می گوید اگر شخص عفونت داشته باشد آنتی بیوتیک به او میدهم، اگر آلرژی داشته باشد داروهای دسته آنتی هیستامین، اگر درد داشته باشد داروهای مسکن، و...؛ که هر کدام اقسام مختلفی دارد.
او در برابر هر مسئله ای می گوید چه خواهد کرد اما شما علی رغم آنچه که به لحاظ تئوری می دانید در مقام عمل نمی توانید نسخه پزشک را پیش بینی کنید، چون در موضوعات به اندازه او احاطه علمی ندارید، نمی توانید تشخیص بدهید اینجا عفونت است، یا آلرژی یا...
در مورد وعدده های خدا هم ما می توانیم وعده ها را بفهمیم، اما آگاهی ما در خصوص مصادیق و موضوعات بسیار اندک است، نمی توانیم بفهمیم اینجا جای استجابت است یا جای امتحان است، یا به مصلحت نیست، یا...
این در تعارض با آنچه که وعده داده، نیست، از آگاهی اندک ما نسبت به موضوعات نشأت می گیرد، کسی جز خدا اینها را نمی داند! پس ما موظف هستیم وظیفه خودمان را انجام داده و نتیجه را به خدا واگذار کنیم و بدانیم جز مصلحت رفتار نخواهد کرد.
پی نوشت ها:
1. نجم:39/53.
2. رعد:11/13.
3. روم:41/30.
4. بقره:216/2.
5. طه:124/20.
6. طلاق:65/ 2و3.
7. بقره:155/2.
8. محمد:31/47.
9. احزاب:12/33.
10. احزاب:20/33.
11. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص72.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64068&p=1005228&viewfull=1#post10...