چرا مسلمانان به سوی کعبه نماز می خوانند و فلسفه مراسم حج چیست؟

پرسش:

چرا مسلمانان به سوی کعبه نماز می خوانند و فلسفه مراسم حج چیست؟

پاسخ:

فلسفه و راز بسیاری از عبادت ها برای انجام دهندگان آن ها پوشیده نیست مثلا نماز ذکر هایی دارد که معنای آن روشن است، و رکوع وسجود که تعظیم و ستایش را می رساند وتشهد که همراه با اعتراف به وحدانیت حق و رسالت رسول اکرم (ص) است.
از آن جا که حج توحید ناب است پی بردن به رازمناسک حج دشوار است و اسرار بسیاری از آن ها با عقل بشری قابل بیان نیست. از این رو تعبد در حج بیش از سایر دستورهای دینی است. چنانکه از رسول خدا(ص) نقل شده است که به هنگام لبیک گفتن، به خدا عرض کرد: خدا یا ! با بندگی و عبودیت محض لبیک می گویم و مناسک حج را انجام می دهم.«لبیک بحجة حقا تعبدا ورقا».(1)
سفر حج فرار از غیر خدا به سوی خدا است ،فرار به سوی خدا بدین معنا است که انسان جز الله را ترک کرده خدارا طلب کند، وبا تزکیه روح وتهذیب نفس مراحل اخلاص را پیموده واز شرک آشکار
و مخفی رهایی یابد. حج آزما یشگاه اخلاص و یک دوره تعبد محض و امتحان است . محرمات حج برای تطهیر و پالایش کسانی است که گرفتار عصیان و تباهی می شوند.
حج یک سفر روحانی و معنوی به سوی خداست ، نه سفر مادی و جسمی. حج مرکب از دو بخش است ،
یک بخش، صورت حج،
بخش دیگر، حقیقت حج،
صورت حج همان بار سفر بستن و جابجائی مکانی است که توسط همه زائران خانه خدا انجام می شود.
شرط نزدیکی به خدا در صورت حج ، حقیقت حج و یا روح حج است و آن این است که انسان خود را در محضر الهی دانسته، از آلایش های مادی دور و مشغول مناسک شود . بنابر این مقصود از نزدیکی به خدا در حج ، نزدیکی مکانی و مادی نیست تا ممکن الوجود بخواهد در یک سیر مادی به واجب الوجود نزدیک شود ، زیرا وجود واجب محیط بر همه چیز است. بنابر این وجودش همه جا از جمله ممکنات را فرا گرفته و پر کرده ، امکان حرکت جسمی و مادی به سوی او وجود ندارد.
در ضمن مقصود از سفر روحانی آن مقدارش که تحت اختیار انسان است، این است که بنده جز یاد خدا و دستورات او ، هر چه هست ، کنار گذاشته ، به دور از هوی و هوس به عبادت او مشغول باشد .
علی علیه السلام می فرماید :
« جعله علامة لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزّته ». اشاره به آن دارد كه چون عقل قادر نيست اسرار اين اعمال را دريابد، به ناچار علّت انجام اعمال حج فقط امر خدا و قصد امتثال فرمان اوست، از آن جهت كه پيروى امر خدا واجب‏ است . اين نهايت بندگى و فرمانبردارى را مى‏رساند. پس آن كه امر خدا را در اعمال حج اطاعت مى‏كند، بدون آن كه فلسفه آن را بداند، مخلصى است كه بر او علامت مخلصان آشكار است . معتقدى است كه تواضع او براى جلال و مرتبت پروردگار جهان روشن است. چون خداوند بر غيب و آشكار عالم است ،نمى‏توان گفت كه حج علامتى است كه خداوند به احوال بندگان خود(از طاعت و معصيت) آگاه مى‏شود. انجام حج نشانه‏اى است كه فرمانبرداران از نافرمانان جدا مى‏شوند.(2)
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه در موارد مختلف به بیان صورت و معنای حج ، فلسفه اعمال حج و آثار شگفت انگیز آن در روح و ایمان انسان و جامعه اسلامی اشاره فرموده است . شارحان نهج البلاغه در توضیح سخنان حضرت مطالب جالب توجهی گفته اند، در این جا ابتدا برخی از فوائد و اهداف در صورت حج را از یکی از شروح نهج البلاغه بیان می کنیم، سپس به فلسفه حج از نهج البلاغه می پردازیم :
1. شوق:
فهميدن اين حقيقت كه خانه، خانه خداست و آن را به منزله پيشگاه سلاطين قرار داده ، اشتياق برانگيز است، پس هر كس قصد خانه خدا كند ،قصد خدا را كرده است . هر كه به وسيله مثال محسوس ( كعبه) آهنگ خدا كند، شايسته است به دليل شوق خويش به محضر حق و كعبه حقيقى كه در آسمان است- و كعبه زمين به منظور توجّه به كعبه حقيقى بنا شده- حركت كند. خانه حق را با همين هدف‏ زيارت كند تا به حكم وعده خداوند كريم، وجه پروردگار را مشاهده كند.
مقصود از عزم، آن است كه تصميم بگيرد از زن و فرزند جدا شود. با ترك شهوات و لذّات به پروردگار روى آورد . متوجّه زيارت خانه حق شود . از عظمت و شأن خانه، عظمت پروردگار را دريابد . تصميم خود را براى خدا خالص و آن را از آلودگى به ريا و نام و آوازه دور گرداند.
2. زاد و توشه سفر حجّ:
زاد و توشه را بايد از جاى حلالى تهيه كرد. هر گاه احساس كند كه زاد و توشه را از روى حرص و بيش از نياز فراهم كرده يا ناپاكى در آن وجود دارد و يا اسرافى در آن صورت گرفته است ،بايد پيش از رسيدن به مقصد آن را اصلاح كند . سفر آخرت را كه از اين سفر طولانى‏تر است و توشه آن تقواست، به ياد آورد.
3. جامه احرام و خريدن و پوشيدن آن:
بايد از پوشيدن لباس احرام به ياد كفن افتاد . شايد هم پوشيدن كفن نزديك تر از پوشيدن لباس احرام باشد. بنا بر اين از پوشيدن احرام بايد به ياد پوشش انوار الهى بود . هيچ كس از عذاب خدا، جز با پوشش انوار الهى خلاصى ندارد. پس بايد به اندازه توان در كسب انوار الهى كوشيد.
4. بيرون آمدن از شهر و ديار براى سفر:
هنگام خروج بايد به یاد داشت كه از زن و فرزند جدا مى‏شود . به سفرى غير از سفرهاى دنيا و رو به خدا مى‏رود . نتيجه سفر اين است كه به پيشگاه پادشاه پادشاهان و بزرگ بزرگان و در زمره زائرينى است كه او را به طواف كعبه فرا خوانده‏ و او اجابت كرده است. شوق آن چيزى را در سر دارد كه مشتاق بود. علايق را قطع كرده و از مردم جدا شده و روى به خانه خدا آورده و اميدوار است كه به وجه خداوند كريم نظر افكند. در دل بايد اميد وصول به پيشگاه خداوند و قبولى اعمالش را از باب تفضّل خداوند داشته باشد.
بايد معتقد باشد كه اگر پيش از رسيدن به طواف خانه بميرد ، خدا را ملاقات كرده و بر او وارد شده است.
5. احرام و لبيك ميقات:
حاجى بايد متوجّه باشد كه با لبيك گفتن نداى خدا را اجابت كرده است، ولى در اين كه اجابت او مورد قبول واقع مى‏شود يا خير ،بايد بين خوف و رجا باشد . در عين حال امر خود را به خدا واگذار و بر او توكّل كند.
6. ورود حاجى به مكّه:
هنگام ورود بايد توجّه داشته باشد كه به حرم امن خدا وارد مى‏شود . اميدوار باشد كه با ورود به خانه حق از عذاب خدا در امان خواهد بود . بترسد كه از اهل قرب نباشد، ولى اميدوارى او بايد غالب باشد. هر گاه نظر حاجى به كعبه بيفتد، بايد در دل عظمت خدا را درك كند . فكرش را به مشاهده محضر صاحب خانه در جوار فرشتگان مقرّب به پرواز در آورد . علاقه‏مند شود كه خداوند نظر در وجه كريم خود را به او روزى فرمايد، چنان كه رسيدن به كعبه را به او روزى كرده ، از اين كه خداوند او را به اين مرتبه رسانده است ، فراوان ياد خدا كند و شكرگزار او باشد.
خلاصه آنچه از اعمال و افعال حجّ و منازل آن مى‏بيند ،نمونه اعمال و احوال آخرت قرار داده و از آن غفلت نكند و آن ها را دليل بر مشاهده احوال آخرت بداند.
7. طواف كعبه:
حاجى بايد قلباً متوجه عظمت، خوف و خشيت، و محبّت خدا باشد . بداند كه با طواف شبيه فرشتگان مقرّبى است كه بر اطراف عرش طواف مى‏كنند . نبايد چنين بپندارى كه هدف طواف مادّى و فيزيكى خانه است، بلكه دلت بايد به ذكر صاحب خانه مشغول باشد تا آن جا كه جز به ياد او كلام را آغاز نكنى و جز به ياد او ختم نكنى.
8. استلام حجر :
حاجى بايد به هنگام استلام حجر توجّه داشته باشد كه با خدا بيعت مى‏كند تا از او فرمان برد و تصميم قطعى داشته باشد كه به اين بيعت وفا كند .
9. آويختن به پرده كعبه و چسبيدن به آن:
حاجى بايد با گرفتن پرده كعبه طالب قرب حق و محبّت الهى و شوق به ملاقات پروردگار باشد. به منظور تبرّك يافتن و اميد رهايى از آتش، پرده خانه را بگيرد، بلكه در دست زدن به هر جزئى از اجزاى خانه بايد نيّتش اين باشد كه اصرار در طلب آمرزش و آسايش داشته ، ذهنش را به سوى واحد حقيقى متوجه كند و رهايى از عذاب را بخواهد .(3)
اما فلسفه حج:
امتحان شدن بندگان به وسيله حج.
عامل پايدارى امّت اسلامى .
مركز تجمّع امّت اسلامى .
عامل وحدت.
تحقّق روح فروتنى.
دور كردن عوامل خودبينى.
تمرين ساده زيستى .
خالص كردن بندگان.
نزول رحمت بر بندگان.
راه رسيدن به بهشت.
رسيدن به پاداش فراوان الهى.
خارج كردن تكبّر از قلب بندگان.
پرورش روح تواضع و فروتنى.
رسيدن به نعمت‏هاى الهى.
رسيدن به عفو و بخشش الهى.
تحقق مبارزه سخت با شيطان.(4)
پي نوشت ها:
1. محجة البیضاء ،ج2،ص197.
2. ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ميثم)، ج 1، ص 467.
3. همان ، ص 457-470.
4. دشتی ، فرهنگ‏ معارف ‏نهج ‏البلاغه، ج 1، ص 504‏.

http://www.askdin.com/thread34775.html

دیدگاه جدیدی بگذارید