پرسش:
آيا مواردي مانند قضاي نماز و روزه پدر بر فرزند يا شخصي كه سالها اين عبادات را انجام نداده، باعث دوري توبه كننده از خداوند مي شود؟
پاسخ:
مقدمه؛ اسلام در مورد کسی که دینی نداشته یا مشرک بوده و بعدا اسلام را قبول کرده با کسی که مسلمان بوده اما به امور دینی اهمین نمی داده است، تفاوت قائل شده و برای گروه اول تمام مراجع دینی قضای نماز و روزه را لازم ندانسته اند، در حالی که مسلمان اگر عمدا یا سهوا به ترک نماز و روزه یا دیگر امور واجب مانند حج بپردازد، قضای آنها بر او لازم است. چرا که تکلیف به گردن او آمده و تا این تکلیف را با قضای این اعمال به جا نیاورد، همچنان تکلیف به عهده او خواهد بود. اما در مورد کسی که کافر یا مشرک بوده، اصلا تکلیفی متوجه او نبوده تا بخواهد از عهده این تکلیف برآید.
انجام فرائض فوت شده از انساني كه سالهاي زيادي آنها را انجام نداده و باعث دوري او از خدا شده، سبب نزديكي و قرب او به حق تعالي مي شود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روایتی به طور کلی می فرماید: «مَنْ فَاتَتْهُ فَرِيضَةٌ فَلْيَقْضِهَا كَمَا فَاتَتْهُ»؛ هر کس که واجبی از او قضا شد، همانطور که قضا شده باید به جا آورد.(1) ايشان قضاي فرائض فوت شده را مقيد به هيچ امري نكرده و فرموده است كه هرگاه امر واجبي فوت شود، همانطور بايد قضا شود و فرقي هم بين فراموشي يا عمد نگذاشته است. البته به طريق اولويت هم مي توان از رواياتي كه ناظر به وجوب قضاي نماز در صورت فراموشي است(2)، استناد كرد؛ به طوري كه اگر در صورت فراموشي، قضاي فريضه واجب باشد، مسلما در صورت عمد، واجب است و قضا نيز تابع كمي و زيادي واجبات فوت شده نيست.
امير المومنين(عليه السلام) نيز در ضمن بيان شرايط توبه واقعي مي فرمايد: «أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا»؛ قضا کردن هر فریضه(واجبات)ای که از او ضایع شده است.(3) ايشان در بيان چهارمين شرط توبه واقعي انجام واجبات فوت شده را شرط دانسته و به عبارتي انسان گناهكاري كه در گذشته كم كاري كرده است، بايد با جبران آن اعمال، دوري خود از حق تعالي را به قرب و نزديكي تبديل كند.
البته براي قضاي واجباتي كه از شخص در سالهاي گذشته فوت شده است، بايد روش مناسبي در پيش گرفت و اين امر را كم كم و به تدريج انجام دهد تا باعث زدگي يا فرار از دين و احكام آن براي توبه كننده نشود.
اما در مورد نماز و روزه قضای پدر بر فرزند نیز بايد گفت؛ اين حكم ریشه در حق پدر بر فرزند دارد. البته غالب فقها این حکم را لازم و واجب می دانند و برخی نیز این حکم را منوط به عدم نافرمانی پدر و مادر کرده اند؛ به عبارتی اگر از روی نافرمانی قسمت عمده ای از عمر خود را نماز نخوانده باشند، بر پسر بزرگتر لازم نیست آن مدت طولانی را قضا کند. علاوه بر اینکه لازم نیست پسر خودش انجام دهد و می تواند برای این کار اجیر بگیرد. اما اگر توان اجیر گرفتن هم ندارد باید قصد این کار را داشته باشد و به مرور این کار را انجام دهد. در هر حال قضای نماز خود یا پدر خارج از توان انسان نیست و منافاتی با آیه شریفه: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(4) ندارد. بنابراین قضای نماز و روزه فوت شده، اولا خارج از توان نیست، ثانیا باعث تادیب گنه کار می شود و ثالثا سبب نزدیکی او به خالق خود می شود؛ چرا که انسان به هر میزان که عبادت کند، به همان میزان به خدای متعال نزدیک شده و بر پاکی و صفای او افزوده می شود.
پي نوشت ها:
1. ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، 4جلد، دار سيد الشهداء للنشر - قم، چاپ: اول، 1405 ق، ج2، ص54.
2. نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق، ج6، ص430؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج3، ص293.
3. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص549.
4. بقره: 286.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63886&p=1003090&viewfull=1#post10...