بيماري حضرت ايوب در چه حدی بود؟

سوال:
بيماري حضرت ايوب چطور با مقام نبوت او سازگاري دارد؟


پاسخ:
با توجه به گزارشات موجود بیماری حضرت ایوب مسجل است اما بیماریی که از ایشان بوی تعفن بیاید مسجل نیست اگر چه بعضی از مفسرين اهل سنت مطالبی گفته اند که به ساحت مقدس پيغمبران روا نیست مثلا گويند هفت سال حضرت ایوب را در كنیسه های بنى ‏اسرائيل انداخته بودند کرم در اندامش افتاده و بدنش‏ عفونت پيدا كرده بود و كسى نمي توانست از آن مكان عبور نمايد اين گونه سخنان نقض غرض بعثت پيغمبران می باشد و پیامبران نبايد مبتلا به امراض مسري شود تا مردم از ايشان نفرت كنند

شاهد بر اين بيان حديثى است كه ابن بابويه نقل نموده.
ابن بابويه از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده فرمود حضرت ايوب مبتلا شد به بلايا و امراض نه به كيفر معصيت و جزاى گناهى بلکه پيغمبران معصوم باشند و گناه كبيره و صغيره از آنها سر نزند و امراض ايشان نه به طريقى است كه رايحه كريهه داشته و يا خون و جراحت از بدنشان خارج بشود و كرم داشته باشد و يا منظر آنان قبيح گردد و مردم از مشاهده آنها وحشت كنند مردم از جهة فقر و ناتوانائى ايوب از او رو برگردان بودند و نمي دانستند كه فقر و احتياج او نزد پروردگار صلاح و مصلحت بزرگى دارد

پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله)فرمود: خداوند پيغمبران و اولياء و مقربان خود را مبتلا مينمايد به ابتلائاتى تا مردم درباره ايشان غلو نكنند و آنها را با خدا شريك قرار ندهند و ديگر آنكه امراض و ابتلائات بر مردم سهل و آسان گردد و مردمان ضعيف را بخاطر ضعف و ناتوانائى آنها اهانت ننمايند و فقير و مريض را بجهة فقر و مرضش آزرده خاطر نكنند و تا بدانند خداوند قادر است هر كه را بخواهد مريض و يا تندرست و سالم قرار ميدهد و هر آنكه را بخواهد غنى يا فقير مينمايد اين ابتلائات سبب عبرت و پند بعضى از مردم شود و باعث شقاوت و سعادت طايفه ديگر گردد و در تمام اين حالات پروردگار حكيم و توانا با عدالت رفتار نموده و در افعال و قضا صلاح و مصلحت حال بندگان را ملحوظ داشته و بايد باو توكل نمود(1)

همچنین از امام باقر (علیه السلام) نیز روایتی در رد بیماری تنفر بر انگیز وجود دارد

مـرحوم صـدوق در كـتاب خصال حديثی از امام باقر(ع ) روايت كرده كه حقيقت را آشـكـار ساخته و از اشكالات مزبور خالى است و بلكه توضيحى براى ساير روايات و احاديث مى باشد.
آن حـضـرت فـرمـود: ايـوب هـفـت سال بدون آن كه گناهى از وى سر زده باشد، دچار بلا گـرديـد و پـيـغـمـبـران الهـى گـنـاه نمى كنند، زيرا آن ها معصوم و پاكيزه هستند و مرتكب انـحـراف و گـنـاه كـوچـك و بـزرگ نمى شوند. سپس فرمود: ايوب در تمام بلاهايى كه بـدان دچـار شـد، هيچ گاه بدنش بدبو نشد و قيافه اش زشت نگرديد و خون و چركى از بدنش خارج نشد و مورد تنفر و بيزارى بينندگان واقع نشد و كرم به بدنش نيفتاد و خدا با همه پيغمبران و اولياى گرامى خود در گرفتارى آن ها اين گونه رفتار مى كند. اين كـه مـردم از آن حـضـرت كـنـاره مـى گـرفـتـنـد، بـه سـبـب فـقـر و نـاتـوانـى حـال او در ظـاهـر بـود، زيـرا مـردم از مـقـامـى كـه وى در نـزد خـدا و گـشـايـشـى كـه بـه دنبال داشت ، بى خبر بودند(2)


براى توضيح بيشترفرمابش سيد مرتضى (اعلى اللّه مقامه) را از نظر شما مى گذرانيم
سـيد مرتضى در كتاب تنزيه الانبياء ابتدا می فرماید :
انبياء و پيغمبران الهى و ائمـه ديـن بـايد از گناهان و بيماري هايى كه موجب نفرت ، دورى و وحشت مردم است مانند پـيـسى و جذام پاك باشند، سپس به حالات ایوب اشاره می کند و می فرماید :
اما آنچه در اين باره از گروهى از مـفـسـران نـقـل شـده ، قـابـل قـبـول نـيـسـت ، زيـرا ايـنـان پـيـوسـتـه بـه پـروردگـار مـتـعـال و رسـولان خـدا هر كار زشت و منكرى را نسبت داده و تهمت هاى بزرگى به آنان مى زنـنـد و در روايـاتـى كـه در ايـن بـاب تـقـل كرده اند، مطالبى است كه انسان با اندكى تاءمل ، متوجه مى شود كه ساختگى و نادرست است . اينان گفته اند: خداوند شيطان را بر مـال و گـوسـفـنـدان ايـوب و خاندان او مسلط گردانيد و چون آن ها را نابود كرد و صبر و شـكـيـبـايـى ايـوب را ديـد، از خـداونـد درخواست كرد كه او را بر بدن ايوب مسلط سازد. خـداونـد فـرمـود
: مـن تـو را بـر هـمـه بـدن او، جـز عقل و چشمش مسلط ساختم .

شـيـطـان بـيامد و بر سر تا پاى بدنش دميد و بر اثر آن دم ، همه بدن ايوب زخم شد و بنى اسرائيل هفت سال و چند ماه او را در زباله دانى افكندند و در اين مدت كرم ها در بدنش رفت وآمد مى كردند و ساير گفتارهايى كه با شرحى طولانى بيان نموده اند و ما از ذكر آن خوددارى مى كنيم .
آن گـاه مـى گـويـد: كـسـى كـه عـقـل و خـردش ايـن انـدازه بـاشـد كـه ايـن جـهل و كفر را بپذيرد و نداند كه خداى تعالى شيطان را بر خلق او مسلط نمى سازد و او نمى تواند بدن ها را زخم كند و بيمارى بياورد، چگونه مى توان به حديث او اعتماد كرد؟(3)



منبع
1. تفسير جامع، ج‏4، ص: 354
2.خصال ، ج 2، ص 34؛ بحارالانوار، ج 12، ص 349.

(3)تنزيه الانبياء، ص 63
.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=25532&p=309635&viewfull=1#post309635