با توجه به قانون تکامل تدریجی چگونه می توانیم باور کنیم که همه مخلوقات آفریده خدا هستند؟

پرسش:

با توجه به قانون تکامل تدریجی که موجودات جهان در اثر گذشت زمان تغییر می کنند چگونه می توانیم باور کنیم که همه مخلوقات آفریده خدا هستند؟

پاسخ:

در ابتدا باید گفت : مهم ترین ادعای مخالفان دین دار با نظریه تکامل این است که این نظریه وجود خدا و خالق را در مجموعه عالم نادیده می گیرد . قایل به خلقت موجودات و انواع بدون وجود خدای خالق در نظام هستی است ،در حالی که این نظریه به هیچ وجه وجود خدا و فرایند خلقت را انکار نمی کند .
تنها چیزی که این نظریه اثبات می کند آن است که روند پیدایش موجودات عالم به شکل تکاملی ایجاد شده است ، اما اینکه آیا آفریننده ای موجودات را در طریق این تکامل قرار داده ؟ این نظریه چیزی بیان نمی کند. معتقدیم که ساختار تکاملی نیاز به شعور و ادراکی هدایت کننده دارد ، ضمن آن که می توان به سراغ موجود تک سولی (یا اولین موجود) رفت که چگونه به وجود آمد. بنابراین این نظریه هیچ تضادی با اعتقاد به خدا ندارد.
ادعای دیگر مخالفان آن است که این نظریه با اعتقاد مشترک همه ادیان آسمانی مبنی بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا منافات دارد ؛ در حالی که تکامل و پذیرش اجداد حیوانى براى انسان هیچ گونه مخالفتى با اینکه انسان‏هاى موجود همه داراى پدر و مادر واحدى به نام آدم و حوا باشند ندارد؛ البته در این صورت این سوال پدید مى‏آید که خود آدم و حوا از تکامل حیوانات دیگر خلق شده‏اند یا هیچ گونه اجداد حیوانى ندارند؟
ظواهر آیات قرآن نظریه دوم است ولى در عین حال این آیات نفى کلى نظریه ترانسفورمیسم را در مورد انسان‏هاى قبل از این نسل بشر (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) نمى‏کند . ممکن است آیات قرآن در مورد آفرینش انسان از خاک چنین تفسیر شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل انسان درآمده است. همان گونه که برخی نویسندگان آیات قرآن را با نظریه تکامل تطبیق داده اند.
شهید مطهری در خصوص این اشکالات می گوید :
«...اولا گیریم همه این ها[موجودات] برسد به یک جد و آن جد یک حیوان تک‏سلولى باشد،پس براى اولین بار حیات در روى زمین در یک حیوان‏تک سلولى پیدا شد،او با چه عاملى پیدا شد؟علم هنوز نتوانسته‏است[نشان دهد]-و بلکه ضد آن را گفته است-که یک حیوان ‏ولو یک حیوان تک سلولى خود به خود پیدا شود؛ یعنى بدون سابقه ‏اشتقاق از یک ذى حیات پیدا شود،و لهذا خود داروین هم که این‏ نظریه را گفت ،معتقد بود که اجداد تمام حیوانات منتهى مى‏شوند به هفت تا، ولى آن هفت تا دیگر با نفخه الهى به وجود آمده‏اند.خود داروین یک مرد موحدى بوده، مسیحى و خیلى هم معتقد بود، مى‏گویند در حال احتضار هم کتاب مقدس یعنى انجیل را به سینه‏اش‏چسبانده بود و آن را رها نمى‏کرد .
ثانیا :مگر خدا آن وقت‏ خالق ماست که جد اعلاى ما یک‏ انسانى باشد که آن انسان را خدا دفعتا آفریده باشد؟آن به این مطلب‏ ربط ندارد.ما به هر حال مخلوق خدا هستیم.قرآن که مى‏گوید خدا شما را خلق کرد ،مى‏گوید شما ببینید یک نطفه بودید در رحم،خدا نطفه را علقه کرد و علقه را مضغه کرد،بعد مضغه را تبدیل به عظام‏ کرد،عظام را گوشت پوشاند،چنین و چنان کرد(خلقت).
همین ‏خلقت تدریجى ما در رحم مادر و[اینکه]بعد در بیرون به صورت‏ جنینى هستیم که دائما بزرگ مى‏شود[نشان مى‏دهد که]در حال‏ خلق شدن هستیم، بلکه به قول عرفا عالم دائما در حال خلق شدن‏ است.اگر چنین مى ‏بود که خدا یک دفعه عالم را خلق کرده و العیاذبالله کنار رفته و دیگر چیز جدیدى رخ نمى‏دهد، در عالم آب از آب‏ تکان نمى‏خورد، هیچ تغییرى پیدا نمى‏شد، ولى اینکه عالم دائما در گردش و حرکت است و همه چیزش-از جوهرش و از عرضش ‏همواره فانى مى‏شود و حادث مى‏شود،این همان معناى این است که‏ عالم همیشه در حال خلق شدن است.
از نظر خالقیت ‏خدا و از نظرتوحید، هیچ تفاوتى نمى‏کند که انواع موجودات دفعتا به وجود آمده باشند یا انواع ‏از یکدیگر اشتقاق یافته باشند،یعنى نظریه داروین همان اندازه یک‏نظریه توحیدى است که نظ‏ریه غیر داروین توحیدى بوده...»(1)
نکته دیگر این که اگر نظریه ی تکامل تدریجی و تبدّل انواع اثبات شود، نه تنها تنافی با آموزه‌های دینی ندارد، بلکه شگفتی و عظمت نظام آفرینش را شفاف تر نشان می‌دهد و از این طریق می‌توان دریافت که ناظمی هدفمند، دارای غایتی بلند و برنامه­ایی بسیار دقیق و محاسبه شده، همه ی موجودات زنده را از تک یاخته­ای با ساختمان‌های جسمی و فهمی متفاوت آفریده و توحید در خالقیت و ربوبیت را در نظام آفرینش منسجم و یکپارچه، متجلّی ساخته است،‌ تا نظام تکوین آیینه دار و تجلی گاه توحید گردد.
داروین در پایان کتاب اصل انواع در فصلی که تحت عنوان خلاصه و نتیجه ذکر کرده می‌نویسد: "اگر از این دریچه به حیات بنگریم، در آن عظمتی خواهیم یافت که نیروهای متعددش روزی به صورت یک موجود به دست خالق متعال پا به عرصه ی وجود نهاده است".(2)
او هم چنین می‌گوید: "محال است این جهان پهناور با این همه نشانه‌های روشن ...، بر اثر تصادف کور و نادان به وجود آمده باشد، زیرا تصادف نابینا قادر نیست نظام منظم بیافریند و سازمان حکیمانه به وجود آورد. به نظر من این بزرگ ترین برهان بر وجود "ذات اقدس الهی" است. جایی که این برهان ارزنده، مورد تأیید علم و منطق است، من پیرامون دلایل دیگری که می‌تواند خداوند جهان آفرین را اثبات کند، بحث نمی‌کنم".(3)
بنابراین شبهاتی را که با تمسّک به نظریه ی داروین مطرح می‌کنند، مردود است.(4)
پی نوشت :
1. استاد مرتضى مطهرى، آشنایى با قرآن ،ج 4 ،ص 213 .
2. فلسفه علمی، ج1، ص: 299، نشرعلمی فرهنگی تهران، 1377 ش.
3. همان.
4. برای مطالعه و تحقیق بیشتر در این زمینه می‌توانید به کتاب: علل گرایش به مادیگری، اثر شهید مرتضی مطهری (ره) فصل توحید و تکامل، مراجعه کنید.

http://www.askdin.com/thread34563.html

دیدگاه جدیدی بگذارید