آیا قانون راز با تعالیم اسلام در تعارض است؟

پرسش:
آیا تئوری راز با تعالیم اسلام در تعارض است؟

 


پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کرد:

نکته اول:
نکته اول اینکه تئوری راز یا جذب، مسئله ای است که اگرچه به لحاظ روانشناختی بسیار تحریک کننده و انگیزشی است، اما به لحاظ منطقی و اثباتی هیچ دلیل عقلی یا غیر عقلی قابل دفاع در پشت آن وجود ندارد. براستی چه دليلي وجود دارد كه اگر من به چيزي فكر كنم آن چيز به سمت من حركت كند؟
اگر این مسئله را طبق نظام توحیدی تصور نکرده و خالقی در ورای آن ترسیم نباشد، چرا باید کائنات به سمت انسان حرکت کنند؟ بالاخره اثبات بر عهده مدعی است. نه دلیل فلسفی، و نه روانشناختی و نه هیچ سنخ ادله دیگری بر آن دلالت نمیکند. اگر هم موفقیت هایی حاصل میشود نه از باب این است که کائنات ما را به هدفمان نزدیک می کنند، بلکه در حقیقت این من هستم که با تمرکز افکارم بر یک مسئله، سرعت حرکتم به سمت آن را می افزایم و زودتر به آن دست می یابم.

نکته دوم:
صرف تشابه گزاره ها در دو مکتب فکری متفاوت نباید موجب شود که گمان کنیم سخن هر دو یکی است! طبیعتا سخنان مشابه در دو مکتب می تواند مبتنی بر پیش فرض ها و مقدمات کاملا متفاوت و متعارض بوده و اهداف کاملا متفاوتی از آنها انتظار رود.
تئوری جذب مبتنی بر مبانی فلسفی و مکاتب فکری غرب به ویژه «سکولاریسم» به معنای جدایی «دین از دنیا»، و «اومانیسم» یا همان «انسان محوری» است، در هیچ کجای این تئوری جایی برای خدا در نظر گرفته نشده است، اگرچه یک بچه مسلمان هنگام برخورد با این تئوری این قانون را از جانب خداوند می داند، و آن را با افکار الهی خویش در هم می آمیزد، اما این تفکر او هرگز آن چیزی نیست که مورد رضایت و توجه مبتکرین این نظریه باشد.

این تئوری می خواهد همه چیز را به ذهن انسان گره بزند، کائنات را مطیع انسان معرفی کند و بگوید این ذهن انسان است که خارج را می سازد، یعنی به نوعی انسان محوری را ترویج کند، در حالی که اسلام میخواهد به همه چیز رنگ خدایی بدهد، خداوند باید محور تمام وقایع قرار بگیرد. در حج که اوج تجلی عرفان اسلامی است انسان حتی نباید به آیینه نگاه کند، یعنی حتی نباید خویشتن را ببیند، باید فقط خدا را ببیند، قرآن کریم نیز می فرماید:
«ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏»؛ آنچه از نيكيها به تو مى‏رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست‏(1)
بنابراین اصلا نگاه توحیدی ونگاه اومانیستی غربی با هم نمی سازد، اگرچه هر دو یک چیز را می بینند، اما متفاوت می بینند، یکی خود آیینه را می بیند، ودیگری تصویر در آیینه را.

نکته سوم:
تفاوت دیگری که در دیدگاه اسلام و تئوری جذب وجود دارد این است که اسلام اگرچه با برنامه ریزی و آینده نگری موافق است اما موافق آرزوهای بلند و طولانی که رویکرد انسان را دنیایی کرده و از آخرت غافل میسازد نیست، قطعا در نگاه اسلام اصالت با آخرت است و آرزوهای بلند را منافی با این اصالت دانسته و موجب فراموشی آخرت بیان می کند، امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند:
«مَنِ اتَّسَعَ أَمَلُهُ قَصُرَ عَمَلُه‏»؛ هر که آرزویش گسترده شود، عملش محدود و کوتاه می شود.(2‏)
و نیز میفرمایند:
«مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَل‏»؛ کسی که آرزوهایش دور و دراز شود، عملش بد و ناشایست می گردد.(3)

نکته چهارم:
تئوری جذب بسیار با نگرشی ایده آلیستی و خیلی خوش باورانه انسان را به سمت فکر به اهدافش فرا می خواند به گونه ای که خارج اساسا در گرو ذهن ماست و علت دیگری در آن نقش ندارد و با تمرکز ذهن، حصول نتیجه قطعی است! در حالی که در حقیقت چنین نیست، هیچ تضمینی در کار نیست که انسان لزوما به خواسته هایش که به آنها فکر می کند برسد، اگرچه تمرکز بر هدف کمک کننده است اما دلیلی بر قطعی بودن آن وجود ندارد.

اما اسلام بسیار منطقی تر با مسئله برخورد کرده است و تفکر را مقتضی دانسته است که در رسیدن به آنچه که به آن فکر می شود نقش دارد، اما هرگز علت تامّه و 100درصدی برای رسیدن به آن هدف نیست، بلکه نقش یک سوق دهنده را ایفا خواهد کرد، همانطور که امیرالمومنین(علیه السلام) در خصوص تفکر در نیکی ها می فرمایند:

«التَّفَكُّرُ يَدْعُو إِلَى الْبِرِّ وَ الْعَمَلِ بِه‏»؛ تفکر (در نیکی ها) انسان را به سوی نیکی و عمل به آن می‌کشاند.(4)



نکته پنجم:
شباهتی که بین این دو دیدگاه وجود دارد که اصل مثبت اندیشی است، این را اسلام هم قبول دارد، منتهی همانطور که در نکته پیشین عرض شد اسلام آن را در یک جهان بینی توحیدی می بیند و به توکل و حُسن ظن به خداوند گره می زند، نه کائنات!
در نگاه اسلام باید به خداوند که تمام کائنات به دست اوست خوش بین بود، همانطور که امام رضا(علیه السلام) در روایتی می فرمایند:
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّا»؛ به خداوند گمان نیک داشته باش، پس به درستی که خداوند می فرماید: من نزد گمان بنده مومنم هستم، اگر به من گمان خیر برد همان را برایش رقم میزنم، و اگر گمان بد ببرد همان را برایش مقدر می سازم.(5)

و نیز به او توکل و تکیه کرد تا مشکلات از پیش روی انسان کنار رفته و اسباب رسیدن به هدف مهیا گردد، همانطور که امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند:
«مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأَْسْبابِ»؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.(6)

وامام باقر(علیه السلام) نیز می فرمایند: «مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّه لايُغْلَبُ وَمَنِ اعْتَصَمَ بِاللّه لايُهْزَمُ»؛ هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.(7)

 

 


پی نوشت ها:
1. نساء:79/4.
2. مفید، محمد بن محمد نعمان، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق، ج‏1، ص 304.
3. شریف رضی، نهج البلاغة (صبحي صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، ص 474، حکمت 36.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص55.
5. همان، ج2، ص72.
6. ليثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، دار الحديث‏، قم، چاپ اول، 1376ش، ص426.
7. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، قم، چاپ دوم، 1403ق، ج68، ص151.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=10865&p=1000304&viewfull=1#post10...