مرتد در جامعه اسلامی چه وظیفه ای دارد؟

سوال:
فردی که با تحقیق به این یقین می رسد که خدایی نیست و دین اسلام بر حق نمی باشد و به قول معروف مرتد می شود چه وظیفه ای دارد؟
این که گفته می شود باید این افراد سکوت کنند پس با وظیفه روشن گری که برای هر انسان آگاهی هست و حس کنجکاوی مردمی که در پی حقیقت هستند چه کند؟


جواب:
انسان وظیفه دارد در انتخاب دین خود تحقیق کند و حق را با تحقیق بدست بیاورد. و اگر انسانی واقعا با تحقیق وبدون تعصب و امیال نفسانی خود به نتیجه رسید که فلان دین حق است معذور می باشد.
حال اگر کسی در مورد اسلام شک دارد وبه این نتیجه رسیده است که حق چیز دیگری است. باید با اهل علم و کسانی که متخصص در معارف دین هستند بحث کند و دلایل خود را با آنها در میان بگذارد و اگر غرضش رسیدن به حق باشد بالطبع متقاعد خواهد شد.
اما به هر دلیلی اگر اسلام را نپذیرفت و قصد دارد در کشور اسلامی بماند دلیلی ندارد عقاید غیر اسلامی را با مردم عادی مطرح کند چون موجب تشویش اذهان خیلی از آنها خواهد شد. مخصوصا که این عقاید ومباحث تخصصی است و نوع مردم از آن سر در نمی آورند.

فردی که نتوانسته با ادله متعدد عقلی درباره وجود خدا قانع شود به عنوان مستضعف فکری شناخته می شود و از این باب که نتوانسته به حقیقت برسد معذور است اما وظیفه حاکم اسلامی این است که آرامش روانی را در جامعه حکم فرما کند و با افرادی که در پی بر هم زدن این جو آرام دین داری هستند و می خواهند خاطر مردم را آشفته کنند باید مبارزه کند از این رو اگر این فرد دست به بیان عقاید خود زد با او برخورد می شود و تا حد کشته شدن هم امکان دارد پیش رود.

در حقیقت مجازات مرتد به دلیل جرم و گناه اجتماعى او است نه عقیده‏ ى شخصى وى. از این رو مجازات مرتد شامل کسى که از دین خارج شده، ولى آن را به دیگران ابراز و اظهار نکرده است، نمى‏شود.

بعبارت دیگر؛ اگر چنین شخصی تمام تلاش خود را در شناخت حق کرده باشد، در ارتداد خود، نزد خدا، معذور است؛ و واقعاً در حیطه‏ى احکام فردى خود مجرم، نیست ، اما اگر در شناخت حق کوتاهى کرده باشد، در حیطه‏ى احکام فردى نیز مجرم است.

اما ارتداد یک جرم فردی نیست از آن جهت که مرتد، حق عمومى مردم را در حفظ روحیه‏ى دینى جامعه مى‏شکند، و تدین مردمى را که کارشناس در دین نیستند تهدید مى‏کند.

در صدر اسلام نیز عده‏اى از دشمنان اسلام نقشه کشیدند که به ظاهر اسلام بیاورند و سپس مرتد شوند تا با این کار، ایمان مسلمانان را تضعیف کنند.

اسلام براى جلوگیرى از این تهدید، مجازات سنگینى را براى ارتداد قرار داده است، گرچه راه اثبات آن را نیز سخت کرده است، به گونه‏اى که تنها عده‏ى محدودى در صدر اسلام به این مجازات محکوم شدند. از این رو، اثر روانى این مجازات بیش از خود آن، توانسته است فضاى سالمى براى عموم مردم فراهم سازد. و بنوعی مجازات مرتد، غیر مسلمانان را ترغیب مى‏کند که با توجه و دقت بیشترى اسلام را بپذیرند. این مسأله از ایمان سرسرى و سست جلوگیرى مى‏کند.

در اسلام اصيل آزادي بيان افسار گسيخته وجود ندارد ؛ چرا كه اين گونه آزادي خلاف عقل مي باشد. اگر كسي عقيده داشت كه بايد خودكشي نمود، آيا عقلاي جامعه به او اجازه مي دهند كه اين عقيده ي خود را در جامعه تبليغ كند؟! اگر كسي اعتقاد پيدا نمود كه فلان نژاد بايد نابود گردند آيا جامعه به او اين آزادي را مي دهد كه دست به كشتار فلان نژاد بزند؟! اگر كسي معتقد بود كه بايد مسائل جنسي را بين كودكان ترويج داد ، بايد او را آزاد گذاشت تا عقيده ي خود را ترويج كند؟! اسلام آزادي گفتگوي ضابطه مند و علمي را در دايره ي محدود اهل علم مي پذيرد ولي اين اجازه را نمي دهد كه كساني با زبان چرب خودشان اكثر مردم فاقد علم را از راه به در كنند. آيا شما حاضريد فرزند ده ساله ي خود را در اختيار يك كافر و ملحد يا يك معتاد قرار دهيد تا گمراهش كنند؟! بلي اهل علم آزادند با يكديگر بحث كنند ولي هيچ عقلي اجازه نمي دهد كه طرفداران حقّ ، غير اهل را در معرض سمّ پاشي افراد كج انديش قرار دهند تا با مغالطات زيركانه آنها را گمراه سازند.

حكم مجازات مرتدّ ، اختصاص به اسلام ندارد ؛ بلكه در هيچ دين ديگري ارتداد علني مورد قبول نيست و همه ي اديان جهان با افراد مرتدّ كه اعلان ارتداد نمايند برخورد مي كنند. حال اينكه در زمان حاضر قدرت اقدام عملي نداشته و با تسامح رفتار مي كنند بحث ديگري است.
دقّت فرماييد كه اگر كسي از اعتقاد به اسلام برگشت ، هيچگاه اسلام حكم به اعدام او نمي دهد. حكم اعدام مرتدّ به خاطر امر ديگري است نه به خاطر برگشتن او از اعتقاد به اسلام. اگر كسي از اعتقاد به اسلام برگشت و كفر خود را هم علني نساخت و به تبليغ بر ضدّ اسلام قيام نكرد ، هيچگاه اسلام او را محكوم به اعدام نمي داند. لذا تا اينجا « لا اكراه في الدّين » (1)؛ امّا اگر كسي بعد از ارتداد ، كفر خود را اعلام عمومي نمود و به اين وسيله دست به تخريب اعتقادات ديگران زد ، و خواست ابّهت دين اسلام را بشكند و اسلام را ديني سست جلوه دهد ، در اين هنگام است كه اعدام او لازم مي شود ؛ و اين حكمي است عقلائي كه در تمام ممالك جهان مشابه آن در امور اجتماعي اجراء مي شود. براي مثال اگر كسي مبتلا به مرض ايدز يا طاعون شد آيا جامعه به او اين اجازه را مي دهد كه آزادانه به اشاعه ي ويروس ايدز يا ميكروب طاعون بپردازد؟!! يا اگر كسي به اين اعتقاد رسيد كه دروغ گويي و فريب و خيانت براي رسيدن به هدف جايز است ، آيا جامعه به او اجازه مي دهد كه اين اعتقاد مخرّب خود را علني ساخته ، اين اعتقاد را تبليغ ، و مردم را به خيانت و دروغ گويي ترغيب نمايد؟!! اگر كسي به اين باور معتقد شد كه زندگي ، پوچ و فاقد ارزش است پس بايد خودكشي نمود ، آيا عقلاي يك جامعه به چنين كسي اجازه مي دهند كه باورخود را علني ساخته ، افراد جامعه را تحريك به خودكشي نمايد؟!! روشن است كه عقلاي يك جامعه چنين اجازه اي را صادر نمي كنند. پس اگر در چنين مواردي كه پاي سلامتي جسمي يا رواني جامعه در ميان است ، قشر غالب جامعه از آرمانهاي منطقي خود دفاع مي كند و عامل مخرّب را محدود مي سازد ، چگونه اسلام به كسي اجازه دهد ، كه نه سلامت جسمي يا رواني ، كه فراتر از آن سعادت حقيقي و ابدي ديگران را به خطر اندازد؟!! دقّت فرماييد: نمي گوييم سعادت ابدي خودش، بلكه سعادت ابدي ديگران را به خطر اندازد.

گروهي از يهوديان زمان پيامبر (صلی الله علیه و آله) توطئه نمودند كه ابتداي روز به اسلام ايمان بياورند و آخر روز از ايمان خود برگردند و به اين وسيله مسلمين را در درستي دين اسلام به ترديد اندازند ؛ و به اين وسيله اسلام را از درون دچار تزلزل نمايند. خداوند متعال در باره ي اين گروه فرمود: « وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏ ـــــ و جمعى از اهل كتاب(از يهود) گفتند: «(برويد در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده ، در آغاز روز ايمان بياوريد؛ و در پايان روز، كافر شويد! شايد آنها(از آيين خود) بازگردند.» (2)
حال شخص منصف قضاوت نمايد كه با چنين توطئه گراني چگونه بايد برخورد نمود. تنها راه مقابله با اين گونه افراد آن است كه بدانند كه چنين توطئه اي به قيمت جانشان تمام مي شود. تنها در اين صورت است كه جرأت نمي كنند دست به چنين توطئه ي كثيفي بزنند. كما اينكه همين راه حلّ ، جلوي سمپاشي مرتدّين مسلمان زاده را هم مي گيرد و به آنها اجازه نمي دهد كه بعد از كافر شدن خودشان ، جامعه را هم به سوي كفر برانند و دست به تبليغ كفر بزنند.

پی نوشت ها:
1- بقره: 256
2- آل ‏عمران:72

http://www.askdin.com/showthread.php?t=58778&p=999982&viewfull=1#post999982