پرسش:
اشکالی که بر نظریه نزول دفعی قرآن، وارد مي شود این است که اگر قرآن مجيد قبلاً بر قلب شريف پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده بود و حضرت از آن اطّلاع داشتند پس چرا طبق آیات (کهف/ 23و24) «إن شاء الله» نگفتند و یا این که چرا پیامبر تصميم داشتند در مسجد ضرار نماز بخوانند ولی آیه نازل شد (توبه/ 107و108) و ایشان را از اقامه نماز در آن مسجد نهی کرد؟
پاسخ:
در باره نزول قرآن، قول به دو نزول داشتن قرآن، یعنی نزول دفعی (یکمرتبه و در شب قدر) و نزول تدریجی(به تدریج و در طول مدت رسالت)، از اقوال و نظرات مشهور و چه بسا مشهورترین اقوال در این زمینه است، و البته ادله و مستندات متعددی قرآنی و روایی هم دارد.
اما در مورد سؤال شما باید گفت، تفاوت بین نزول دفعی و تدریجی، می تواند این ابهام را برطرف کند. و به عبارتی که در ادامه می آید، اصلا برای این که این ایرادها وارد نشود، راهی نیست جز این که بین نزول دفعی و نزول تدریجی، فرق باشد.
در تفاوت بین نزول دفعی و تدریجی گفته می شود:
در نزول دفعی، آن چه بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نازل شده است حقیقت وجودی قرآن است که یک حقیقت واحده است و وجودی بسیط دارد؛ این که می بینیم قرآن کریم به صورت الفاظ عربی و در قالب سوره و آیه درآمده و تفصیل داده شده و اجزاء مختلفی دارد، این ها همه مربوط به نزول تدریجی است. در نزول دفعی این گونه نبوده است.
از اینرو پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به خاطر نزول دفعی قرآن، یک نوع آگاهی کلی از قرآن داشته اند، نه این که به صورت جزیی و یا به صورت تبدیل شده به این الفاظ عربی و...، از آن آگاه بوده و مطلع باشند.
بنابر این: نزول دفعی قرآن مانند نزول تدریجی و با جزئیات و به تفصیل نیست، و این مواردی که شما اشاره فرموده اید، با توجه به نزول تدریجی است، نه نزول دفعی قرآن؛ یعنی این موارد، در نزول دفعی نبوده تا ایراد گرفته شود که چرا مجددا رخ داده است.
علامه طباطبایی(ره) در تفاوت نزول دفعی و تدریجی می گوید:
«كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ»(1)
چون كلمه «اُحكمت» از إحكام است و إحكام در مقابل «تفصيل» است و تفصيل عبارت است از اين كه كتاب را فصل فصل و قطعه قطعه كنند، در نتيجه إحكام به معناى آن است كه به نحوى باشد كه جزء جزء نداشته و اجزايش از يكديگر متمايز نباشد، چون همه اش به يک معنا بر مى گردد، كه آن معنا جزء و فصل ندارد و آيه شريفه صريح است در اين كه اين تفصيل كه ما امروز در قرآن مشاهده مى كنيم، تفصيلى است كه بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز، محكم و بدون جزء و فصل بوده. (2)
هم چنین ایشان در لزوم این تفاوت می گوید:
مطلبى كه سزاوار نيست در آن ترديد شود اين است كه قرآن كريم كه مركب از سوره ها و آياتى است، با اختلافى كه بر حسب موارد شخصى و جزئى نزولش در سياق آن هست، با اين احتمال كه يک دفعه نازل شده باشد سازگار نيست؛
براى اينكه آياتى كه در باره وقايع شخصى و حوادث جزئى نازل شده، ارتباط كامل با زمان و مكان و اشخاص و احوال خاصه اى دارد كه در باره آن اشخاص و آن احوال و در آن زمان و مكان نازل شده، و معلوم است كه چنين آياتى صادق و درست در نمى آيد، مگر آن كه زمان و مكانش برسد و واقعه اى كه در باره اش نازل شده رخ بدهد، به طورى كه اگر از آن زمان ها و مكان ها و وقايع خاصه، صرف نظر شود و فرض شود كه قرآن يک باره نازل شده، آن وقت قهرا موارد آن آيات حذف مى شود، و ديگر بر آن ها تطبيق نمى كند؛
پس ممكن نيست احتمال بدهيم كه قرآن كريم به همين هيئت كه هست، دو بار نازل شده يک بار دفعةً و يک جا، و بار ديگر به تدريج.
پس اگر بخواهيم بگوييم دو بار نازل شده، لازم مى شود كه قائل به فرق بين اين دو دفعه، به اجمال و تفصيل بشويم.(3)
پی نوشت ها:
1. هود: 11/ 1.
2. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 2، ص 21.
3. همان، ص 18، ص 198.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=38796&p=999343&viewfull=1#post999343