آیا مدیریت انبیاء موفق بوده است؟

پرسش:

آيا مديريت انبياء موفق بوده است؟ پس چرا در ميان جمعيت انبوه بني اسرائيل آنهم بعد از معجزات زيادي كه ديده اند تنها دو نفر آماده جهاد و اطاعت از حضرت موسي بودند؟

پاسخ:

هدف از رسالت انبیاءدعوت مردم به سوی توحید ربوبی ودوری از طاغوت بوده است،
وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَة،(نحل/36)
و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستادهاى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [=فريبگر] بپرهيزيد.» پس، از ايشان كسى است كه خدا [او را] هدايت كرده، و از ايشان كسى است كه گمراهى بر او سزاوار است.
در اینکه انبیاءدر کشاندن جامعه به سوی توحید ودوری از طاغوت تمام زحمات خودرا کشیده اند ودر انجام وظیفه موفق بوده اند حرفی نیست.
آن بزرگواران برای انجام وظیفه خود از راههای مسالمت آمیز استفاده کرده اند وحتی در مرحله اول با پادشاهان ظالم وستمگر وارد مذاکره شده اند تا با هیچگونه نزاع ودعوایی همه مردم را به سوی حقیقت ببرند،چنان که حضرت موسی وقتی وارد مصر می شود همراه با برادر خود به قصر فرعون رفته اورا به ایمان به خدا دعوت می کند.
انبیاءبا استفاده از معجزات واستناد به ادله عقلی محکم مردم را به پوچی اعتقادات خود آگاه می کردند وآنها نیز نوعا در مقابل این استدلالات دلیل محکمی نداشتند لذا سردمداران که موقعیت خود را در خطر می دیدند با انواع واقسام راهها شروع به آزار واذیت انبیاءمی کردند واز هر شگردی استفاده می کردندتا مردم را از اطراف آنها پراکنده کنند.
از طرف دیگر بعضی از اقوام وامتها بودند چنان که آیه شریفه اشاره داشت بخاطر توجه زیاد به امور مادی وامور مجسم وضعف باور ورسوخ خرافات در بین آنها قابلیت دریافت معارف عالیه ای که انبیاءبرای آنها می آوردند را نداشتندکه بنی اسرائیل نیز از زمره همین طیف بودند وبیشتر از اینکه دنبال حقیقت بوده وقدر نعمتهای الهی را بدانند دنبال راحت طلبی وبهانه گیری بودند لذا بخاطر تاخیر ده روزه حضرت موسی در برگشت از میقات رو به گوساله پرستی آوردند وبهانه های دیگری که برای فرار از وظایف دینی انجام می دادند.
این ضعفها به خاطر مدیریت پیامبران نبوده است بلکه وقتی مردم سست وتن پرور باشند واز عمق دل به حقایق دینی باور نداشته باشند مدیر آن جامعه نیز چنان که باید وشاید موفق نخواهد بود والبته این صبر وحوصله انببیاءالهی بوده که در مقابل چنین انسانهایی دوام آورده وفرهنگ وتمدنی ماندگار از خود به یادگار می گذاشتند واز میان همین انسانهای سست عنصر افرادی نخبه وشیفته حقیقت تربیت می کردند که تا قرنها راه انها ادامه داشته باشد.
شما چند مدیر موفق می شناسید که بعد از در گذشت مکتب وبرنامه ای که پایه گذاری کرده دو قرن یا سه قرن ادامه داشته باشد اما همین انبیاء هزاران سال است که از دنیا رفته اند ولی شریعت ودینی که پایه گذاری کرده اند هنوز ادامه دارد واین نشانگر موفقیت آنها است.البته ما قبول داریم که ادیان دچار انحراف وبدعاتهایی شده اند ولی فعلا بحث سر اصل قضیه وماندگاری آنها است.
بنده نمونه هایی از مدیریت انبیاءرا که نشانگر اوج موفقیت آنها است دراینجا ذکر می کنم شما خود در مورد آن قضاوت کنید:
1-اداره مصر در دوران عزیزی حضرت یوسف وقحط سالی،ومسلمان شدن عزیز مصر بخاطر شخصیت وتبلیغات آنحضرت.
2-مدیریت حضرت موسی در نجات دادن بنی اسرائیل از چنگال فرعون وشکست دادن او.
3-مدیریت پیامبر در دوران سیزده ساله مکه وحفظ مسلمانها با وجود شدت آزار واذیت هایی که از جانب مشرکان مکه بر آنها تحمیل می شد.
4-مدیریت پیامبر در طول 23سال ودر دست گرفتن شبه جزیره عربستان وتبدیل مردم آن به مردمی متمدن وپیشرفته که در سایه تعالیم آنحضرت بعدا بر اکثر نقاط دنیا دست یافته وجزءقلمرءاسلامی قرار دادند.
حال اگر در اینجا پیامبرانی پیروانی کم داشته اند ویا پیروان آنها آنچنان که باید به حرف آنها گوش نمی دادند به خاطر این بود که آنها دنبال کمیت وپیروی اجباری نبودند بلکه می خواستند مردم با عقل خود به حقیقت برسند وبا رغبت واشتیاق دنبال رو برنامه های آنها باشند وچون انسان موجودی اختیاری است وبعضی از امور مثل دنیا طلبی یا ریاست طلبی ودنباله روی از شهوت مانع پیروی او از حقیقت می شود این مساله در مورد بعضی از پیروان آن حضرات نیز وجود داشت.

http://www.askdin.com/thread25502.html

دیدگاه جدیدی بگذارید