سؤال:
مراد از حضرت علمیه چیست؟ (آیا مراد تعین ثانی است یا اعم از آن است؟) و چگونه اسماء واقع در سرسلسله تعین ثانی – مانند اسم الله- موجب انتشاء اعیان خارجی در خارج از حضرت علمیه میگردند؟
پاسخ:
عارفان مسلمان به مجموع تعین اول و ثانی، حضرت علمیه میگویند. به تعبیر دقیقتر تعین اول را حضرت علمیه اندماجی و تعین ثانی را حضرت علمیه تفصیلی میدانند.
اما سؤال مهمی که پاسخ بدان ضرورت دارد این است که آیا حضرت علمیه از منظر خودِ خداوند تنها ذهن ربوبی (خداوند) است – تنها هویت علمی دارد- یا دارای هویتی وجودی نیز هست؟ به تعبیر دیگر، آیا بایستی تعین اول و ثانی را تا حد ذهن ربوبی تقلیل دهیم – ولو ذهن فعال نه منفعل- یا اینکه متضمن هویت وجودی نیز هست؟
فرغانی از شاگردان مکتب ابن عربی بر این عقیده است تعین اول و ثانی نسبت به حضرت حقتعالی، هم دارای هویت وجودی و هم دارای هویت علمی است. اگر چه به نسبت به شهود ممکنات، حضرت علمی، تنها یک حضرت علمیِ عاری از جهت وجودی است.
« و هذا الإجمالدر تعین اول و التفصيلدر تعین ثانی علمى و وجودى بالنسبة إلى الموجِد العالِمیا موجد العالَم. و علمى غير وجودى بالنسبة إلى فهم الممكنات و شهودهم»[1]
سرّ این سخن آن است که نسبت علمیه بر آمده از متنی است که یک متن وجودی است؛ پس هم صبغه علمی دارد و هم صبغه وجودی. ممکنات، از آنجا که با متن هستی ارتباط ندارند، این حضرت را تنها یک حضرت علمی میبینند.
توضیحات بیشتر:
هر گاه نویسندهای بخواهد نوشتهای را بنویسد و یا گویندهای در صدد بیان مطلبی باشد این نوشته و گفتار از حضرت علمیهی آن شخص تنزل داده خواهد شد.
همانطور که یک مهندس برای تحقق عین خارجی یک ساختمان، نقشهی آن را در حضرت علمیه خود به خارج از ذهن تنزل میدهد.
از همین رو، همه تأثیر و تأثرات از «علم» ناشی میشود. بدین جهت، از حضرت علمیه خداوند که همان صقع ربوبی است با عنوان «ینبوع جمیع آثار» (چشمه همه آثار) تعبیر شده است؛ زیرا، همه کثرات وجودی از علم و حضرت علمیه حقتعالی نشأت میگیرد.
وقتی که خداوند شعور (علم) به کمالات اسمائی پیدا کرد، مییابد که میتواند این کمالات را تجلی بخشد؛ بنابراین، حب و به اصطلاح رقیقیه عشقیه به اظهار آن پیدا میشود. این حب و شوق باعث ایجاد آن اسم خاص در قالب مظهری خاص میگردد.
در این مدل، ابتدا علم است و سپس محبت و سپس ایجاد.
پس تعین ثانی که قسمتی از حضرت علمیه خداوند است، تجلی دومی است که متضمن توجه ایجادی است. این توجه ایجادی، همان الوهیت است. در واقع، حضرت علمیهای است که اگر از لحاظ وجودی نگاه کنیم، متضمن جهت ایجادی است. مثلا عارفی که در صدد تمثل بخشیدن به یک «شیر» (حیوان درنده) است ابتدا شیری را در نظر خواهد گرفت و سپس بدان تمثل خارجی خواهد بخشید. این در نظر گرفتن، سِمَت ایجادی نیز خواهد داشت.
«الله» در سر سلسله تعین ثانی، هیچ رنگی جز رنگ ایجاد ندارد؛ این رنگ ایجاد، همان الوهیت است. بنابراین، به این تعین میتوان گفت مرتبه الوهیت و به این تجلی میتوان گفت اسم الله. البته تنها «الله» متضمن چنین توجه ایجادی نیست بلکه کل تعین ثانی دارای هویت ایجادی و مفاد الوهیت است. و هر الوهیتی، نیازمند به مألوه است؛ این مألوه، همان صور اعیان ثابته در صقع ربوبی و صور اعیان خارج از صقع ربوبی است.[2]
نتیجه:
به مجموع تعین اول و ثانی، حضرت علمیه و صقع ربوبی گفته میشود. از آنجا که این حضرت، از منظر خودِ خداوند متضمن جهت وجودی است، انتشاء کثرات وجودی – واقع در خارج از صقع ربوبی- از حضرت علمیه به اعتبار جهت ایجادی است که در حضرت علمیه موج میزند؛ زیرا نباید حضرت علمیه را به عالم ذهن الهی تقلیل داد.
منابع
[1]. فناری، شمس الدین محمد حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۲۰۱۰، چ اول، ص ۴۱۳.
[2]. ر.ک: فناری، شمس الدین محمد حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۲۰۱۰، چ اول، ص ۲۴۴، س هفتم به بعد.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62041&p=972383&viewfull=1#post972383