برام خدا اثبات میشه اما باز هم شک میکنم نمیدانم چرا؟

سوال:
لطفاً وجود خدا رو برای من اثبات کنید من برام اثبات میشه اما باز هم شک میکنم نمیدانم چرا؟
بعد اثبات باز شک میکنم. کار هر روزم این شده خدا وجود داره؟ چرا ما نمیبینیمش؟ اصلاً کجای عالم هستی است؟ اگر ما کل عالم رو بگردیم میشه به خدا رسید؟

جواب:
قبل از اثبات وجود خدا لازم است به نکات زیر توجه بفرمایید:
1- گام اول در معرفت وجود خدا شناخت عقلی خدا و صفات اوست و هر چقدر که انسان در این راه بیشتر تلاش کند از نظر عقلی بیشتر اقناع می شود در این مسیر هر چقدر شبهات ذهنی انسان بیشتر باشد باید استدلال های ما نیز محکم تر باشد
اما بعد از این که انسان از نظر عقلی اقناع شد نباید توقف کند بلکه باید با عبودیت در درگاه الهی و پیشرفت های معنوی این معرفت عقلی را به جان و دلش پیوند بزند تا این علم به یقین مبدل شود و از مرحله علم به ایمان منتقل شود. متاسفانه برخی می خواهند با معرفت عقلی صرف همه راه عبودیت را بپیمایند در حالی که بعد از قبول عقلی انسان باید مسیر را با معنویت بپیماید.

2- پرسش از وجود خدا و پيامبر و معاد و ... (اصول دين) که هر چند وقت يک بار به سراغ انسان مي آيد طبيعي است و نشان از روح پرسش گري انسان و حق طلبي اوست. اين شک ها و سوال ها نه تنها بد نيست بلکه اگر جواب داده شود و پيگيري صحيحي شود موجب رشد و پيشرفت انسان در مسائل عقيدتي و عبادي مي گردد.
خود دين اسلام به ما دستور مي دهد که عقايد ديني را نه از روي تقليد بلکه از روي تحقيق ياد گرفته تا دين داري ما يک دين داري ريشه اي و از روي بصيرت باشد و سختي هاي روزگار نتواند ما را از حقيقت دين و خدا و پيامبر جدا کند.
هر چقدر انسان در فهم مسائل عقايدي خود وقت بگذارد و تحقيق کند استفاده کرده است.

البته همان گونه که عرض کردم انسان چون به مراتب بالايي از معرفت خدا و دين نرسيده است و اين آموزه ها با جان او آميخته نشده است هر از چند گاهي دچار وسوسه هاي نفس مي شود و حالت شک و ترديد به او دست مي دهد از اين حالت ها نگران نباشيد به دانسته هاي خود درباره دين و خدا و پيامبر بيافزاييد و سعي کنيد اين دانسته ها را با عبادت به جانتان پيوند دهيد.
در ادبيات ديني به اين حالت هايي که گاه سراغ انسان مي آيد حديث نفس گفته مي شود :
حديث نفس هر نوع فكر در مورد مسئله‌اي اعتقادي يا اخلاقي است كه گناه آلود باشد. البته اصل اين فكر گناه نيست اما آثار وضعي خود را دارد.

پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) مي‌فرمايند: خداوند از وسوسه ها وتشكيكات ذهني امّت من تا زماني كه آنها را به زبان يا به مرحله عمل نياورده باشند، گذشت كرده است.(1)
همچنين مي‌فرمايند: هر دلي وسواس دارد. پس هرگاه اين وسواس پرده دل را بِدَرَد وبه زبان آورده شود، بنده به سبب آن مؤاخذه گردد، اما اگر پرده دل را ندرد وزبان به آن گويا نشود، گناهي صورت نگرفته است.(2)
ملاحظه مي‌فرماييد كه تا حدودي وجود وسوسه طبيعي است اما بايد آن را كنترل كرد و مراقب بود كه به زبان يا عمل نرسد. از امام كاظم عليه السلام درباره حديث نفْس (افكار وانديشه هايي كه در ذهن انسان مي گذرد) سؤال شد. فرمود: كيست كه نفْس او دچار افكار وانديشه نشود؟! (3)
در احاديث راه هايي براي اين حالت (غير از تحقيق در عقايد که قبلا گفتيم) هست:
گفتن أعوذ بالله من الشيطان الرجيم و پناه بردن به خدا. « وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّيَاطِينِ * وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ» (4) «و بگو: پروردگارا! از وسوسه هاى شياطين به تو پناه مى برم. و پروردگارا! به تو پناه مى برم از اينكه [شيطان ها]نزد من حاضر شوند».

حضرت امام صادق (ع) فرمود:
براى هر مؤمنى چهل روز نمى گذرد، مگر اين که گرفتار حديث نفس مى شود. پس هر وقت حديث نفس بر کسى عارض شد، دو رکعت نماز بجا آورد و از شّر آن به خدا پناه ببرد.چون يک روز حضرت آدم عليه السّلام از حديث نفس به خداوند عزّ و جل شکايت کرد.حضرت جبرئيل عليه السّلام نازل شد و فرمود: بگو:« لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ»حضرت آدم عليه السّلام تا اين ذکر را فرمود، حديث نفس او بر طرف شد.در دستورات اسلامي حداقل 100 مرتبه در روز گفتن اين ذکر وارد شده است .(5)

اما بعد از توجه به این موضوع به اثبات وجود خدا می پردازیم:
براي اثبات وجود خداوند براهين متعددي اقامه شده است که بعضي براي همه قابل فهمند و بعضي نياز به تاملات دقيق فلسفي دارند يکي از براهين همه فهم و در عين حال متقن و قوي براي اثبات خداوند، برهان نظم است. اين برهان از دو مقدمه تشکيل مي شود:

1- در هر گوشه اي از جهان، آثار نظم و حساب و قانون و هدفمندي به چشم مي خورد.

2- هر دستگاهي چنين باشد، سازنده اي عالم و عاقل و قدرتمندي دارد.

هر يک از اين دو مقدمه را با ذکر دلايل و شواهد ثابت مي کنيم:

مقدمه اول:
هر بيننده اي با اندک تاملي در دنياي اطراف خود پي به وجود نظم عظيم در عالم هستي مي برد. کشف و اکتشافات در علوم نيز به اين امر کمک مي کنند. براي مثال به نمونه اي اشاره مي کنيم:

1- کره زميني که در آن زندگي مي کنيم يک ميليون و دويست هزار برابر کوچک تر از خورشيد است. از سوي ديگر منظومه شمسي ما، جزئي از يک کهکشان عظيم بنام راه شيري است. جالب است بدانيم در کهکشان ما بيش از يکصد ميليارد ستاره وجود دارد که خورشيد تنها يکي از ستاره هاي متوسط آن محسوب مي شود. از سوي ديگر در اين جهان بزرگ، آنقدر کهکشان وجود دارد که از حساب و شماره بيرون است نيوتن مي گويد: «درباره آفريدگار جهان و خداوند هرگز شک نکنيد زيرا معقول نيست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور، به تنهايي رهبر وجود باشد....بلکه همه اين امور حتما بايد از مبدأي سرچشمه گرفته باشد که داراي علم و حکمت و اراده است.»

مقدمه دوم:

ترديدي نيست که هر انسان فهيمي با مشاهده نظم و دقت پي به وجود ناظم مي برد و هرگز آنرا ناشي از تصادف نمي داند. براي روشن تر شدن مطلب از راه حساب احتمالات مسأله را تبيين مي کنيم.
کتاب صد برگي را در نظر بگيريد که اوراقش به هم ريخته است. اين کتاب را به نابينايي مي دهيم تا اوراق آنرا به صورت تصادفي مرتب کند، روشن است که اولين برگي که به عنوان برگ شماره 1 بر مي دارد، احتمال 1 بودن آن يک درصد است. آنگاه برگ دوم را بر مي دارد، احتمال اينکه اين برگه شماره 2 باشد، يک در 99 است و لذا احتمال اينکه ايندو برگ به ترتيب 1 و2 باشند، حدود يک در ده هزار است. سپس برگ سوم را بر مي دارد، احتمال شماره 3 بودن آن يک در 98 است و لذا احتمال اينکه به ترتيب برگ هاي 1 تا 3 را برداشته باشد، حدود يک در يک ميليون است. و همينطور تا پايان کار در پايان احتمال اينکه کل کتاب به ترتيب چيده شده باشد يک در يک با 200 صفر روبروي آن است!

حال شعري زيبا با مضامين بسيار عالي و تشبيهات بسيار لطيف را در نظر بگيريد، آيا هيچ کس به خود اجازه مي دهد که بگويد احتمال دارد طفل خردسالي با مدادش صفحه اي را خط خطي کرده باشد و اين شعر را پديد آورده باشد؟!

وقتي در مورد يک کتاب يا يک شعر نمي توان حضور ناظم را ناديده گرفت آيا امکان دارد جهان هستي با اين همه نظم و دقتي که دارد تصادفا و از روي اتفاق پديد آمده باشد و هيچ ناظم و مدبري نداشته باشد؟!

بنابر اين برهان نظم با زبان ساده و گوياي خود برهاني متقن و محکم براي اثبات خداوند است.
البته براهين متعددي براي اثبات وجود خدا هست که به زيبايي خدا را ثابت مي کند.مانند برحان حرکت، برهان امکان و وجوب، برهان فطرت، برهان صدیقین و..
این خدا که در برهان بالا ثابت کردیم باید فرای ماده باشد بنابراین مادی نیست و در عالم ماده نمی توان او را جستجو کرد (در حالی که آثار و نشانه های او عالم را پوشانده است) او قابل دیدن نیست (در حالی که با تمام وجود می توان او و بودنش را درک کرد) .

پی نوشت ها:
1- ری شهری، ميزان الحكمه، دار الحدیث، ج 13 ص 155.
2- همان.
3- همان.
4- المؤمنون : 97 و 98.
5- شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان ، ذیل بحث حدیث نفس.

 

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63405&p=995284&viewfull=1#post995284