پرسش:
آیا «سجده» در قرآن به معنی پیشانی بر زمین نهادن است یا به معنی خضوع و تسلیم کامل؟با توجه به اینکه «سجده» به معنی «سر بر زمین نهادن» در «گیاه، درخت، کوه، آسمان و ...» که در آیه «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ»(1) و آیه 18 سوره حج(2) بدان اشاره شده، امکان ندارد، و با توجه به اینکه در آیه «إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّدا»(3)، به سجده با چانه اشاره شده است و بیشتر از پیشانی بر خاک نهادن، به معنی «نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ»؛ سرها به زیر انداخته اند،(4) نزدیک است (ترادف دو فعل سجده و ناکسوا). «سر به زیر انداختن» به معنی شکست یا خضوع و تسلیم است نه به معنی «سر بر زمین نهادن».
پاسخ:
1. معنی و مصداق سجده: گذاشتن پیشانی بر زمین، یکی از مصادیق سجده است، نه معنی آن.
معنی «سجده» نشان دادن اوج تذلل و خضوع است و «سر بر خاک نهادن»، از بهترین مصادیق و نمادهای آن می باشد.(5)
مفاهیم و معانی، بیشتر اوقات، با یکی از مصادیق مانوس خود به ذهن خطور می کند. ما هر چند از کودکی، سر بر خاک نهادن را «سجده» نامیده و معنای نهفته در سجده را صرفا همان افعال دانسته ایم، اما باید توجه داشت که «معنی» با «مصادیق» متفاوت است. معنی و حقیقت «سجده» دارای مصادیق مخلتف مادی و غیر مادی، انسانی و غیر انسانی می باشد. این مساله، یعنی وجود مصادیق مختلف برای یک حقیقت و معنی واحد، در خیلی از کلمات وجود دارد. عرف و لغت، بر کارها و حالات مختلفی «سجده» اطلاق می کند که از «سر بر خاک نهادن» انسان تا «خضوع و تسلیم» گیاه، درخت، زمین، آسمان و ... را هم شامل می شود.
علامه طباطبایی این مباحث را با توضیح بیشتری در المیزان بیان کرده اند.(6)
2. به بهانه یک فعل مترادف، نمی توان بعضی از مصادیق سجده را حذف کرد.
منحصر کردن سجده در «سر بر خاک نهادن» اشتباه است، چون حقیقت سجده صرفا به این مصداق محدود نمی ماند و خضوع و تسلیم کامل که در آسمانها و زمین دیده می شود هم مصداق سجده می باشد. اما منحصر کردن سجده در مصداق دوم، به گونه ای که «به خاک افتادن» را از مصادیق سجده ندانیم، اشتباهی مضاعف است. زیرا:
اولا: حذف برخی مصادیق، به بهانه مترادف بودن دو فعل (سجد با نکس یا با افعال مشابه) کاملا اشتباه است، چون در زبان عربی، دو فعل مترادف، به این معنی که از هر جهت هم معنی بوده و کاملا بتوانند به جای یکدیگر به کار روند، وجود ندارد.
ناپسندتر از برقراری ترادف بین افعالی که از بعضی جهات شبیه هستند، آن است که به این بهانه مصادیق «سجده» را محدود کنیم و مصداق عرفی و تاریخی آن را یعنی «پیشانی برخاک گذاشتن»، از دایره مصادیق «سجده قرآنی»، بیرون کنیم. این کار، کاملا برخلاف ضوابط علم لغت و رویه های عرف و عقلاست.
ثانیا: الفاظ برای «روح معانی» وضع شده است، نه برای یک مصداق خاص. بنا بر این، یک لفظ می تواند هم مصادیق مادی داشته باشد و هم مصادیق معنوی. مثلا کتابت و نگارش هم بر نوشتن با خودکار و مداد صادق است، هم بر نوشتن با صفحه کلید رایانه اطلاق می شود و هم بر تثبیت و جریان حقایق در عوالم ملکوتی.(7)
ثالثا: سجده، در آیات متعددی مانند سوره مريم/ 58، فتح/ 29، حج/ 26، فرقان/ 64 و ... آمده و معنای مالوف «سر بر زمین نهادن» را نمی توان در آن نادیده گرفت.(8)
3. دو معنی برای سجده نجم و شجر
«علامه طباطبایی» در تفسیر «المیزان»، می نویسد: «"وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ"؛ مىگويند مراد از "نجم" هر روييدنى است كه از زمين سر بر مى آورد و ساقه ندارد، و كلمه "شجر" به معناى روييدنی هایی است كه ساقه دارند، ... و اما اينكه فرمود: گياه و درخت براى خدا سجده مىكنند، منظور از اين سجده، خضوع و انقياد اين دو موجود است، براى امر خدا، كه به امر او از زمين سر بر مى آورند، و به امر او نشو و نما مىكنند، آن هم- به قول بعضىها- در چارچوبى نشو و نما مى كنند كه خدا برايشان مقدر كرده، و از اين دقيق تر اينكه نجم و شجر رگ و ريشه خود را براى جذب مواد عنصرى زمين و تغذى با آن در جوف زمين مى دوانند، و همين خود سجده آنهاست، براى اينكه با اين عمل خود، خدا را سجده مىكنند، و با سقوط در زمين اظهار حاجت به همان مبدئى مى نمايند كه حاجتشان را برمى آورد، و او در حقيقت خدايى است كه تربيتشان مى كند.»(9)
4. معنی "يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً"
به صورت طبیعی و در حالت ایستاده، چانه از دیگر اعضای صورت به زمین نزدیکتر است. بنا بر این با توجه به اینکه چانه و ریش، برجستگی خاصی هم در صورت دارد، عرف، از سجده با اصطلاح "سقوط با چانه" هم یاد کرده است. توجه شود که استفاده عرف از برخی لغات و اصطلاحات، ممکن است با دقتها و ریز بینی های عقلی فاصله داشته باشد. مثلا در زبان عربی، به کسی که کور است، ابو بصیر یعنی پدر صاحب بصر گفته اند.
علامه طباطبایی درباره معنی و مقصود این آیه می فرماید: « "يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً" كلمه "اذقان" جمع "ذقن" به معناى چانه است كه محل اجتماع دو طرف صورت است، "خرور كردن ذقن" به معناى به خاك افتادن براى سجده است، و كلمه "سجدا" نيز همين معنا را بيان مى كند. اگر از ميان جهات مختلف صورت، از پيشانى و گونه و چانه، تنها چانه را ذكر كرده براى اين است كه چانه از ديگر جهات صورت به زمين نزديكتر است و در هنگام به خاک افتادن زودتر به زمين مى رسد. و چه بسا كه گفته باشند: مقصود از اذقان همه صورت است كه به طور مجاز، جزء صورت را بر كل آن اطلاق نموده اند.»(10)
پی نوشت ها:
1. «و گیاه و درخت سجده میکنند.» سوره الرحمن/ 6.
2. «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النَّاسِ»؛ آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و زمینند برای خدا سجده میکنند؟ و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان، و بسیاری از مردم؟: سوره حج/ 18.
3. «زمانی که قرآن بر آنها تلاوت می شود، به رو به سجده می افتند»: سوره اسراء/ 107.
4. «وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِم»؛ و اگر تو حال بدكاران را (در قيامت) ببينى كه چگونه در حضور خداى خود سر به زير و ذليلند: سوره سجدة/ 12.
5. مفردات راغب می گوید که اصل سجده همان انحنا، خفض (ضد رفع و بلندی) و تذلل است: "السُّجُودُ أصله: التّطامن و التّذلّل. نگاه کنید: مفردات راغب، ماده سجد؛ و نیز المصباح المنير، ج 2، ص 266.
6. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 14-16، 20 جلدی، جامعه مدرسین حوزه علمیه، دفتر انتشارات اسلامی- قم.
7. امام خمینی رحمه الله علیه در باب اهمیت قاعده «وضع لفظ برای روح معنی» این گونه می نویسد: «آیا در لابلای اشارات اولیای الهی و کتب عرفا رضی الله عنهم، این مطلب به تو رسیده است که "الفاظ برای روح معنی و حقایق آن وضع شده است"؟ آیا در آن تدبر کرده ای؟ قسم به آنکه جانم در دست اوست، درک این مطلب (وضع الفاظ برای ارواح معانی و حقایق آن) راه وصول به تمام کلیدهای معرفت و ریشه و اساس تمام قواعد فهم اسرارکتاب الهی است و تفکر درآن ازشصت سال عبادت بهتراست.»، مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية، ص 39، مرکز نشر آثار امام خمینی.
8. «إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا»؛ زمانی که آیات حق تعالی بر آنها تلاوت می شود، گریان به سجده می افتند، مريم/ 58. "خَرُّوا" از ماده "خرر" به معنی: سقوط من بلندی است. به عنوان مثال بنگرید: مجمع البحرین، ج 3، ص 283 (ماده خرر). «إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُون»، السجدة/ 15. «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»؛ علامتشان در چهره از اثر سجده است (نورانیت چهره)، فتح: 29. «وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»؛ کسانی که ایستاده اند و کسانی که در رکوعند و کسانی که در سجده هستند، حج/ 26. «وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً»؛ فرقان/ 64.
9. ترجمه الميزان، ج 19، ص 160. برای معنی سجده در شمس و قمر و جبال و ... در بیان شیخ مفید، نگاه کنید به: المسائل العكبرية؛ ص32 و 33، مفيد، محمد بن محمد، 1جلد، الموتمر العالمي لالفيه الشيخ المفيد - قم، چاپ: اول، 1413 ق..
10. ترجمه المیزان، ج 13، ص 307.