پرسش: چرا مردم را از موشکافی و تجسس در مورد اسلام و بزرگان دین و مناظره و شفاف سازی نکات ابهام آن منع میکنند. مگر نه این است که اول باید شناخت و باور داشته باشیم بعد ایمان بیاوریم. در حالی که مسلمان زاده مجبور است اسلام را قبول کند وگرنه اگر از دین خارج شود مرتد گفته شده و خونش حلال است. این با کلام خدا که میفرماید لا اکراه فی الدین منافات ندارد؟
پاسخ:
سوالی که مطرح شد، در حقیقت متضمن دو مطلب اساسی است:
مطلب نخست اینکه ایا دین و اموزه های دینی تحقیقی است یا تقلیدی.
مطلب دوم چرا در دین از تحقیق در مورد اسلام و بزرگان دین نهی شده است.
مطلب سوم. تحقیق و ارتداد
اینک به تک تک این بخشها اشاره میشود:
مسئله نخست. تحقیقی یا تقلیدی بودن دین
هر دینی در یک دسته بندی کلی از سه دسته اموزه اعتقادی، احکام و اخلاقیات تشکیل شده است.
مباحث مرتبط با احکام مستقیما از خود دین و متون دینی گرفته میشود.
مباحث مرتبط با اخلاقیات، خصوصا اصول اخلاقی بر اساس اعتقاد شیعیان اموری هستند عقلی و از دین و متون دینی گرفته نمیشود.
آموزه های اعتقادی نیز به دو دسته کلی اصول و فروع اعتقادی تقسیم میشود.
اصول دین باورهای اساسی دین است که منکر و مخالف آنها خارج از دین محسوب میشود. کسی که منکر اصول دین اسلام است خواهد بود. اصول دین اسلام عبارتاند از: توحید (شهادت به یگانگی خدا)، نبوت (شهادت به پیامبری پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و دیگر پیامبران الهی)، معاد (اعتقاد به روز قیامت و جزای اعمال و حیات اخروی)(1)
فروع اعتقادی نیز مابقی اموزه هایی است که مستقیما مربوط به اعتقادات ما است و ربطی به عملکرد ما ندارد.
فروع اعتقادی اموری هستند که یا با ارجاع و استناد به اصول اعتقادی شناخت میشوند(مانند اصل امامت، عدل و سایر صفات خداوند و صفات نبی و ...) و یا مستقیما از متون دینی استخراج میشوند(مانند جزئیات اعتقادی ناظر به معاد).
در فروع اعتقادی تقلید ایرادی ندارد و لزومی به تحقیقی بودن وجود ندارد چرا که مستقیما با سعادتمندی فرد مرتبط نیستند.
اما در مورد اصول اعتقادی، از نظر همه مذاهب اسلامی تحقیق در اصول دین بر هر کسی لازم است و نمیتوان به صرف تقلید اکتفا کرد. چون در اصول دین باید برای انسان علم و قطع حاصل شود و ظن و گمان کفایت نمیکند:
«ان الظن لایغنی من الحق شیئاً»
گمان هرگز (انسان را) از حق بینیاز نمیکند. (یونس 36)
و علمی که از تقلید حاصل میشود غالباً احتمال خلاف در آن میرود. بر این اساس چنین تقلیدی صحیح نیست.(2)
مسئله دوم. پارادوکس تحقیقی بودن و نهی از تحقیق
مسئله دومی که مطرح است آن است که وقتی اصول دین را باید به صورت تحقیقی پذیرفت پس چرا در اسلام از برخی تحقیقها و موشکافی ها نهی شده است.
این سوال در حقیقت دچار یک ابهام بزرگ و یک مغالطه از نوع تعمیم نارواست.
ابهام بدین جهت که مشخص نشده است دقیقا اسلام از چه تحقیقی نهی کرده است.
مغالطه نیز بدین جهت که گذشته از ابهام در مطلب پرسشگر محترم، در واقع نیز چنین نهیی تنها در برخی موارد وجود دارد نه در تمام موارد.
مواردی که در دین اسلام از تحقیق در آنها نهی شده است تنها برخی امور هستند همانند تفکر در ذات خداوند و برخی از فروع اعتقادی.
بنابراین این مطلب که دین اسلام از تفکر نهی کرده است مغالطه و تعمیم نارواست، گذشته ازابهامی که در خود این مدعا وجوددارد.
گذشته از اینکه این موارد نیز از اصول اعتقادی که مایه سعادت انسان میشود نیست و اگر هم نهی شده است به سبب ابهام بیش از حد آنها برای تمام انسانها(تفکر در ذات الهی) یا برای بیشتر انسانها(مانند مباحث مرتبط با جبر و اختیار و طینت) است.
بنابراین همانطور که گفته شد، در دین اسلام هیچ محدودیتی برای تفکر گذارده نشده است و محدودیتهای ظاهری نیز در واقع خبر از محدودیت انسان در درک است نه حکم به ممنوعیت.
نکته انتهایی که تحقیق چگونه باید باشد.
تحقیق در هر علمی منوط به رعایت چند شرط است.
شرط اول رعایت روش تحقیق است، این بدان معنا است که در هر علمی انسان باید به روش تحقیق در آن پایبند باشد.
همانطور که اگر انسان در علوم تجربی به جای ابزار تجربه و ازمایش بخواهد از عقل خود یا شهود یا گفتار دیگران استفاده کند، کاری اشتباه کرده است، اگر بخواهد در مسائل تاریخی و نقلی از عقل خود استفاده کند یا در علوم عقلی از نقل و تجربه استفاده کند اشتباه کرده است.
شرط دوم استفاده از ابزار صحیح در تحقیق: این بدان معناست که تحقیق باید دقیق و مستند باشد. یعنی اگر قرار است در مورد یک شخصیت تاریخی نظر بدهیم و تحقیق کنیم باید هم روش تحقیق را رعایت کنیم و هم از منابع اصیل و معتبر و دست اول استفاده کنیم. یعنی همانطور که در تحقیق و بررسی تجربی، نمیتوان از ابزارهای ازمایش غیر دقیق و ضعیف بهره برد، در علوم نقلی نیز باید به منقولات صحیح و دقیق استناد کرد و در علوم عقلی نیز از ابزار صحیح آن یعنی برهان تمسک کرد.
شرط سوم داشتن سواد و مهارت کافی در تحقیق.
این شرط نیز بدان معناست که هر کسی که قصد تحقیق در یک زمینه ای را دارد حتما باید در آن زمینه اطلاعات کافی برای تحقیق مورد نظر و نیز مهارت کافی در بهره گیری از ادوات و ابزار تحقیق را داشته باشد. این شرط نیز کاملا منطقی و درست است و در تمام تحقیقها جاری است.
اتوجه به این سه نکته، هیچ گونه تحقیقی در دین اسلام منع ندارد و اصولا منع کردن معنایی ندارد. شاهد این مسئله نیز تحقیقهایی که در طول دوره 1400 ساله دین اسلام در بین علمای اسلام رایج بوده است و نه تنها از تحقیق علمای دیگر منع نمیکردند بلکه خود نیز همواره به تحقیق در اعتقادات خود پایبند بوده اند.
مسئله سوم: تحقیق و ارتداد
مسئله دیگری که در اینجا نمایان میشود آن است که اگر تحقیق شخص موجب انکار و ابطال آن اموزه شد تکلیف شخص چه میشود.
در این مورد باید دقت کرد که تفکیکی را دقت داشته باشیم.
تکلیف این شخص در دنیا چیست؟
تکلیف این شخص در آخرت چیست؟
در مورد تکلیف این شخص در آخرت، وضعیت او منوط به این است که شرایطی که در مورد تحقیق صحیح گفته شد را داشته باشد. در این صورت حتی اگر این تحقیق منجر به انکار اموزه های اصیل و اصول اعتقادی شد، عذابی برای شخص وجود نخواهد داشت.
اما در مورد تکلیف شخص در دنیا. در این مورد باید دقت کرد که اگر شخص نتیجه تحقیق خود را در صرفا در محافل علمی و تخصصی مطرح کرده باشد یا اصلا مطرح نکرده باشد و برای خودش باشد هیچ مشکلی برای او ایجاد نمیشود.
ولی اگر این شخص اعتقاد خود را در سطح جامعه و در بین عوام مطرح کرد، در اینجا به خاطر مصلحت عمومی جامعه و به خاطر اینکه عموم مردم توانایی برخورد با شبهه و پاسخ بدان را ندارند و با طرح شبهات به راحتی ایمان خود را ممکن است از دست بدهند، هیج دینی اجازه چنین کاری را نداده است و مجازات ارتداد شامل او میشود.
البته باید دقت کرد که مجازات ارتداد در صورتی است که حاکم شرع تشخیص دهد آن شخص به دنبال جوسازی بر علیه دین و تضعیف ایمان عوام الناس است.
ــــــــــــــ
1. طیب، عبدالحسین، کلم طیب، تهران، کتابفروشی اسلام، ص 335.
2.نراقی، مولی محمد مهدی، انیس الموحدین، تصحیح و پاورقی، شهید آیةالله قاضی طباطبایی، ص 39.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63203&p=991943&viewfull=1#post991943