شبهه ای در مورد عمر امام زمان (عج)؛ و آیه «و من نعمره ننکسه فی الخلق»

پرسش:

شبهه ای در مورد عمر امام زمان (عج)؛ و آیه «و من نعمره ننکسه فی الخلق»

پاسخ:

اولا _آیه یاد شده ربطی به عمر حضرت مهدی ندارد ودر صدد تبیین فرایند عمر طبیعی افراد بشر است که در آخر به چه سر نوشت گرفتار می شوند واز قوت به ضعف پیش می رود وهمانند دوران کودکی قوای ادراکی وتحرکی او ضعیف وناتوان می گردد وافراد بشر دراین فرایند باید تعقل کنند واز آن باید درس عبرت بگیرند . تفصیل این مسله را در منع ذیل جویا شوید (1)
ثانیا_حضرت نوح بیش از حضرت مهدی عمر نمود طبق روایات2300 سال بوده است (2) ودر تمام آن مدت او در اومور مربوطه ی خود فعال بوده ووظیفه رسالتش را انجام می داده است .عمر مهدی هنوز به نصف عمر نوع هم نرسیده است .پس آن اصل همگانی وعمومی نیست افراد نظیر نوح ومهدی ومانند آن می توانند جز ء مستثنا های آن اصل باشند .
ثالثا_ در برخی منابع آمده که حضرت خضر هنوز زنده است. اگر چنین است هنوز نمونه­ های وجود دارند که شاهد بر طولانی بودن عمر امام زمان باشند. شاید یکی از علل زنده بودن حضرت خضر همین باشد که خداوند با زنده نگه داشتن او به مردم بفهماند که طولانی بودن عمر امام زمان مشکل ندارد و نمونه بارز آن حضرت خضر می باشد.
چه این که برای کسی که به قرآن معتقد است، عمر طولانی حضرت نوح که در آیات بیان شده، می تواند سندی برای امکان این امر باشد.
طولانی بودن عمر امام زمان منوط به قدرت و اراده خداوند می‌باشد. اوست که می‌تواند حجت خود را مدت ‌های طولانی حفظ کند و به او عمر طولانی دهد.
حال با توجه به نکته های یاد شده در تحلیل عمر مهدی با نگاه عمیق تر وارید شد بدین بیان که :
پرسشی که از دیر باز در این باره مطرح بوده و ذهنها را به خود مشغول داشته است(3) و در این زمان نیز گاهی رخ می‌نماید، این است که راز عمر طولانی آن حضرت چیست؟ آیا این امر در راستای قوانین طبیعی عالم است، یا جنبه غیبی و اعجازی دارد؟
آیا امکان دارد از نظر ظاهری، فردی در این عالم، عمری طولانی را سپری کند و شاداب و با طراوت باقی بماند؟ اصولاً چه می‌شد اگر امام زمان(ع) در ظرف زمانی ظهورش به دنیا می‌آمد و در همان زمان، سیاست خود را به انجام می‌رسانید.
برای رسیدن به پاسخ این پرسش، توجه به چند اصل کلی لازم است:
1. طول عمر، از شاخه‌های مسئله عمومی‌تری به نام (حیات) است. حقیقت و ماهیت حیات، هنوز بر بشر مجهول است و شاید بشر، هیچ گاه هم از این راز سر در نیاورد.
بشری که این اندازه ناتوان است و موضوع حیات را درست نمی‌شناسد و از ویژگیهای آن، آگاهی کامل و همه جانبه ندارد، چگونه می‌خواهد مسئله طول عمر و استبعاد آن را مطرح سازد و به دیده تردید به آن بنگرد؟
2. اگر پیری را عارض بر حیات بدانیم و یا آن را قانونی طبیعی بشناسیم که بر بافت واندام موجودات زنده، از درون، عامل نیستی را نهفته دارد و به مرور زمان، موجود زنده را خواه ناخواه، به مرحله فرسودگی و مرگ می‌رساند، باز معنایش آن نیست که این پدیده، قابل انعطاف پذیری و در نتیجه تأخیر نباشد. بر همین اساس، دانش بشری، گامهای مؤثری درباره درمان پیری برداشته و هنوز هم براین مهم پای می‌فشرد و رشته‌های تخصصی برای این مسائله به وجود آورده است.
در اواخر قرن نوزدهم، براثر پیشرفتهای علمی، امید به زندگی طولانی تر رونق بیشتری یافت و شاید در آینده نه چندان دور، این رؤیای شیرین به واقعیت بپیوندد(4).
در مجموع، دانش بشری در زمینه عقب انداختن پیری، موفقیتهای چشمگیری به دست آورده و از رابطه تغذیه و پیری تجربه‌های جدیدی کشف کرده و ارتباط تنگاتنگی بین اسرار تغذیه در مقابله با پیری و فرسودگی ارائه داده است.
در پرتو آنچه اشارت شد،می توان گفت: درباره عمر طولانی مهدی موعود(ع) هیچ گونه شگفتی باقی نمی‌ماند و امکان علمی و نظری آن، جای تردید ندارد او، با دانش خدادادی، بر اسرار خوراکیها، آگاهی دارد و بعدی ندارد که با استفاده از روشهای طبیعی و علمی، بتواند مدتی دراز در این دنیا بماند و آثار فرسودگی و پیری، در وی پدیدار نگردد.
3. اصولاً، وجود استثناها در هرامری، ازجمله امور طبیعی این عالم، مسائله­ای ست روشن و انکار ناپذیر. گیاهان، درختان، جاندارانی که در دامن طبیعت پرورده می‌شوند واز سابقه کهن و زیستی طولانی برخوردارند، کم نیستند. چه استبعادی دارد که در عالم انسانی هم، برای نگهداری یک انسان و حجت خدا، به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثنا شویم و او را موجودی فراتر از عوامل طبیعی و اسباب و علل ظاهری بدانیم که قوانین طبیعت، دربرابرش انعطاف پذیری دارند واو برآنها تفوق و برتری. این امری است ممکن، گرچه عادی و معمولی نباشد.به گفته علامه طباطبائی:
(نوع زندگی امام غائب را به طریق خرق عادت[ می‌توان پذیرفت]. البته خرق عادت، غیر از محال است و از راه علم، هرگز نمی‌توان خرق عادت را نفی کرد. زیرا هرگز نمی‌توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار می‌کنند، تنها همانها هستند که ماآنها رادیده ایم و می‌شناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم یا آثار و اعمال آنها را ندیده­ایم، یا نفهمیده­ایم، وجود ندارد؛ از این روی، ممکن است در فردی و یا افرادی از بشر، اسباب و عواملی به وجود آید که عمری بسیار طولانی، هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تأمین نماید.(5))
4. از دیدگاه تاریخی، معمّرین و دراز عمران فراوانی با نام و نشان بوده اند که هر یک چند برابر افراد معمولی زمان خویش، زیسته اند. وچنان که اشاره شد روشن ترین و در عین حال، مستند ترین آن، حضرت نوح(ع) است. قرآن تصریح می‌کند که 950 سال فقط پیامبر بوده است(6) و حتماً عمر وی بیش از این بوده است. داستان خضر پیامبر نیز، مصداقی دیگر از این اصل کلی است.(7)
با توجه به این نمونه هاست که می‌توان برخورداری حجت خدا را از عمری طولانی پذیرفت و دلیل امکان آن را وجود انسانهای دراز عمر در تاریخ دانست که تا هزاران سال گفته شده است.(8)
5. از همه اینها گذشته، اگر از زاویه ایمان به غیب، به این پدیده بنگریم، پاسخ همه اعتراضها و اشکالها داده می‌شود و نیازی به فلسفه بافی و ارائه شواهد دیگر نیست.
تأثیرگذاری علل و عوامل طبیعی، به دست خداوند است: (لامؤثر فی الوجود ا…لاّ الله).
و اوست که اگر بخواهد شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد، چگونه از حفاظت وجود نازنین حجت خدا و ذخیره عالم آفرینش ناتوان است.
کریمی که جهان پاینده داردتواند حجتی را زنده دارد به گفته شیخ طوسی:
(براساس آیه شریفه: (یمحوالله مایشاء ویثبت وعنده ام الکتاب) هر آنی که مصلحت در تأخیر، تا زمان دیگر باشد، تداوم عمر آن حضرت، ضرورت می‌یابد و این امر، تاآخرین زمان لازم، ادامه دارد و راز و رمز آن، به دست کسی است که مفاتیح غیب و ام الکتاب در نزداوست.(9)
پروردگاری که درباره حضرت یونس پیامبر، به هنگامی که در شکم ماهی قرار داشت،
می فرماید:
(ولولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون)(10).
پس اگر نه از تسبیح گویان می‌بود، تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند.
می تواند براساس قدرت و مشیت مطلقه اش، مقدمات و عوامل زنده ماندن امام زمان(ع) را در این عالم آماده سازد و او را تا روز معین و معلومی نگه دارد.
براساس این اصل، طول عمر امام عصر(ع)، در باور مسلمانان جنبه اعجاز دارد. و قانون معجزه، حاکم بر قوانین طبیعی در این عالم است و نمونه‌های فراوان دارد:
* دریا برای موسی شکافته می‌شود(11).
* آتش برابراهیم سردوسلامت می‌گردد.(12)
* در مورد حضرت عیسی، کار بر رومیان مشتبه می‌گردد و می‌پندارند که وی را دستگیر کردند که چنان نبوده است.(13)
* پیامبر اسلام(ص) از میان حلقه محاصره قریشیان که ساعتها در کمین او بوده­اند، بیرون می‌رود.(14)
هر یک از این موارد و نمونه‌های دیگر، نشانگر تعطیل شدن یکی از قانونهای طبیعی است که به قدرت و لطف خداوند رخ داده است. پاسداری از حجت خدا در مدتی طولانی نیز، از مصادیق همین اصل کلی و باور ایمانی است. بنابراین طول عمر آن حضرت استبعادی ندارد و با دلایل طبیعی و مادی و غیبی و معنوی قابل پذیرش و اثبات است.
اما این که چرا آن حضرت، در ظرف زمانی ظهور، به دنیا نیامد و ایفای نقش نکرد.
اولاً، در باور ما مسلمانان، بویژه شیعیان، زمین، هیچ گاه خالی از حجت نیست، چه آشکار و چه پنهان.(15) همواره باید آسیای وجود بر قطب و مدار امام و حجت بچرخد.
اگر امام زمان(ع)، در آن عصر به دنیا نیامده بود و بعد قدم به دنیا می‌گذاشت، در این فترت، زمین بی حجت و امام می‌ماند و این با ادله قاطع و باور ما مسلمانان سازگار نیست.(16)
ثانیاً، شخصی که می‌خواهد دنیا را متحول سازد و دست به اصلاحی همه جانبه و فراگیر بزند، عدل را بگستراند و ظلم و ستم را در همه اَشکال و انواع آن، بر چیند، تمدّن بشری را که بر اساس زر و زورو تزویر بنا گردیده ویران سازد و تمدنی همه جانبه و براساس ارزشهای الهی و معنوی ایجاد کند، باید دارای عِدّه و عُدّه فراوان باشد، با ابزار مدرن و پیشرفته آشنا باشد، فراز و فرود تمدنها را بشناسد و بالآخره، از علل سقوط و صعود ملتها تجربه بیندوزد، تا بتواند حرکتی اساسی و بنیادی را آغاز و رهبری کند و موانع را از سر راه بشر بردارد.
این امر ممکن نیست مگر از کسی که طلوع و غروب تمدنها را دیده و با کوله باری از تجربه و شناخت به میدان آمده باشد.
بدین سان، امام زمان(ع) در دوران طولانی غیبت، راههای ایجاد جامعه صالح را در مقایسه با دنیای فاسد، پایه گذاری می‌کند و با آگاهی و اقتدار و در زمانی مناسب به اذن خدا، ظهور می‌کند و بر همه تاکتیکها و روشهای دنیای بشری محیط است و راه مقابله با آن را به درستی می‌شناسد و این مسائله، در دوران طولانی امامت و غیبت، تا ظهور، برای آن حضرت، ممکن می‌گردد. غیبت و طول عمر، باعث می‌شود.که آن رهبر ذخیره شده، به گونه ای نیکوتر و فراگیرتر رهبری خویش را آغاز کند.
لازمه انقلابی آن چنان بزرگ و عمیق، موقعیت روحی ویژه ای است که رهبر مکتبی از آن باید برخوردار باشد. مقدار توانایی روحی، بستگی دارد به نشیب و فرازها و دگرگونیهایی که آن رهبر به خود دیده است. مهدی(ع)، در دل تاریخ فرو رفته و از موقعیت امامت و برتری خویش بر تاریخ پرتو افکنده، با آزمودگی و تجربه ای که در این مدت طولانی کسب کرده است، توانایی دگرگونی اساسی جهان را خواهد داشت و به اصلاح همه جانبه دست خواهد زد. ان شاءاللّه.(17)
پی‌نوشت‌ها:
1.تفسير نمونه، ج‏18، ص: 437
2. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 396 و 397.
3.کنز الفوائد، کراجکی، تعلیق شیخ عبداللّه نعمه، ج 2، ص 114 ـ 140، دارالذخائر.
4. امام مهدی حماسه‌ای از نور، شهید صدر، ترجمه کتابخانه بزرگ اسلامی، ص 30.
5. شیعه در اسلام، علاّمة طباطبایی، ص 151، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
6. عنکبوت (29) آیه 14.
7. کمال الدین، ج 2، ص 385.
8. کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 113ـ 125؛ کنز الفوائد، کراجکی140.
9. همان، ص 428؛ رعد (13) آیه 39.
10. صافات (37) آیه 144.
11. بقره (2) آیه 50.
12. انبیاء (21) آیه 69.
13. نساء (4) آیه 157.
14. انفال (8) آیه 30.
15. اصول کافی، ج 1، ص 178.
16. همان، ص 180.
17.اقتباس از چشم به راه مهدی، ص 347 - 341.

http://www.askdin.com/thread33332.html

دیدگاه جدیدی بگذارید