پرسش:
با توجه به اینکه در بهاییت به یک پیامبر جدید اشاره می کند بجز احادیث چه اسناد دیگری بر خاتمیت پیامبر و رد این ادعا وجود دارد؟
پاسخ:
ما در این مقال همانطور که خواسته بودید روایتی نمی آوریم اما لازم است نکته ای عرض کنم و آن نکته این است که روایات دلالت کننده بر ختم نبوت فقط روایاتی نیست که مستقیما به مسئله خاتمیت اشاره کرده اند، بلکه روایتی که به فراگیر شدن اسلام، ظهور منجی از اسلام، آخرین حجت جهانی بودنِ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و مانند آن اشاره دارند همه به صورت غیر مستقیم خاتمیت را اثبات می کنند.
اما فارغ از روایات در خصوص ادله ای که برای این خاتمیت نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و همچنین برای ابطال ادعای بهائیت میتوان به آنها استناد کرد میتوان به چند نکته اشاره کرد:
اول: قرآن کریم
آیات متعددی بر این مطلب اشاره دارند که اسلام آخرین دین، و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، آخرین پیامبر الهی هستند:
«ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّين»؛ محمّد، پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است.(1)
از میان قراء هفتگانه به جز قرائت عاصم همگی «خاتِم»، یعنی اسم فاعل به معنای ختم کننده خوانده اند، در این صورت که معنا روشن است، و اما عاصم آن را «خاتَم» خوانده که آن هم میتواند اسم به معنای «آنچه که چیزی به آن ختم میشود» باشد، یا اسم به معنای «آخر» باشد، و یا میتواند فعل مانند ضارَب باشد، اما در هر صورت بر ختم نبوت دلالت می کند.(2)
اما اینکه میگویند تعبیر «خاتَم» برای زینت است نشان از عدم آگاهی از ادبیات عرب دارد، چراکه «خاتَم» هرگز برای زینت به کار نمیرود، هرگز گفته نمیشود «خاتَم قوم» به معنای «زینت قوم» است! اگر قرار بر بیان زینت بود تعبیر «تاج» و مانند آن رساترمیبود. علاوه بر اینکه اصلا ریشه ی خود «خاتَم» هم به همان ماده «ختم» به معنای ختم کردن بر میگردد، و اگر به انگشتر «خاتم» می گویند به این خاطر است که در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در پایان نامه به عنوان ختم آن انگشترشان را به جای مهر پای کاغذ میزده اند، نه اینکه به صورت مستقل به انگشتر «خاتم» وضع شده باشد.(3)
آیه بعد، آیه ای است که قرآن کریم از برتری اسلام بر تمامی ادیان سخن می گوید:
«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»؛ اوست كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند(4)
خداوند وعده داده است دین اسلام را بر تمامی ادیان غالب گرداند، و این آیه اطلاق دارد، بنابراین هیچ دینی نیست که بر اسلام غالب گشته و چیره گردد.
آیه بعد آیه ای است که از انذار قرآن برای هر کسی که به او برسد حکایت دارد:
«وَ أُوحِىَ إِلىََّ هَذَا الْقُرْءَانُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغ»؛ و اين قرآن به من وحى شده تا به وسيله آن شما وهر كس را كه اين قرآن به او مى رسد بيم دهم.(انعام:19)
این آیه تصریح دارد که قرآن برای هر کسی که به او برسد انذار دهنده است، بنابران در حکم این است که هر کسی که در هر زمانی قرآن به گوش او برسد مانند این است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) او را انذار داده است.(5)
البته آیات دیگری هم هست که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.(6)
دوم: بشارت انبیاء گذشته
همچنین بشارت های انبیاء به آمدن پیامبر(صلی الله علیه و آله) و همچنین موعود که همان حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است بر مسئله خاتمیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و آخرین دین بودنِ اسلام دلالت می کند که هم در آیات وجود دارد و هم در روایات؛ مانند:
«وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَد»؛ و [ياد كن] هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: اى بنىاسرائيل! به يقين من فرستاده خدا به سوى شمايم، تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى كنم، و به پيامبرى كه بعد از من مى آيد و نامش «احمد» است، مژده مى دهم.(7)
ولی هرگز در اسلام به آمدن پیامبری بعد از حضرت محمد(سلی الله علیه و آله) بشارت داده نشده، و فقط به آمدن منجی جهان و امام دوازدهم بشارت داده شده است.
سوم: ابطال ادعاهای بهائیت
بهائیت که ادعای پیامبری میرزا حسینعلی بهاء را دارند باید این دین و همچنین نبوت میرزا حسینعلی بهاء را اثبات کنند، در حالی که حقیقتا از چنین اثباتی ناتوان هستند، هم در اصل دین بهائیت، و هم در اثبات نبوت او!
اشکالات متعددی به آیین بهائیت وارد است که بحث مفصلی می طلبد(8) به عنوان نمونه یکی از واضح ترین اشکالات این است که قرآن کریم تصریح می فرماید کتاب آسمانی هر قومی به زبان همان قوم نازل می شود:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِه»؛ و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم(9)
اما می بینیم که با این که میرزا حسینعلی بهاء اهل مازندران است کتاب آسمانی بهائیت عربی است! این یکی از ساده ترین اشکالات به بهائیت است، اشکالات عمیقی در این خصوص وجود دارد، از جمله اعتقاداتی که حتی با توحید منافات صریح دارد.
علاوه بر اینکه اگرچه بزرگان بهائیت سعی دارند میرزاحسینعلی بهاء را به عنوان یک پیامبر جلوه دهند، اما خودش در عباراتی تصریح بر خاتمیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) دارد که به چند نمونه اشاره میشود: (10)
1.«كما انتم تقرؤن فى الكتاب بان اللَّه لما ختم النبوة بحبيبه بشر العباد بلقائه و كان ذلك حتم محتوم»؛ همانطور كه شما در قرآن مىخوانيد خداى بزرگ آنگاه كه نبوت را به حبيبش پايان بخشيد بندگان را به لقاء خود بشارت داد و اين امرى حتمى است.(11)
2.«الصلوة والسلام على سيد العالم و مربى الامم الذى به انتهت الرسالة و النبوة و على آله و اصحابه دائماً أبداً سرمدا»؛ سلام و درود بر آقاى اهل عالم و پرورش دهنده امتها، كسى كه به او نبوت و رسالت پايان يافته و برخاندان و دوستانش سلام و درود دائمى و ابدى و سرمدى باد(12)
«يومى از ايام در ارض طاء كه مقر سلطنت ايران است مشى مىنمودم بغتتاً از كل جهات حنين مرتفع، بعد از توجه، ناله منابرى كه در مدن و ديار آن اقليم است اصغاء شد و به اين كلمات ذاكر: الهى خاتم رسل و سيد كل رسول اللَّه روح ماسواه فداه ما را از براى ذكر و ثناى تو تربيت داده ... و حال معشر جهلا بر ما به سبّ و لعن حضرت مقصود مشغولند الهى الهى ما را نجات بخش»(13)
3.«لان اللَّه تبارك و تعالى بعد الذى ختم مقام النبوة فى شأن حبيبه و صفيه و خيرته من خلقه كما نزل فى ملكوت العزة و لكنه رسول اللَّه و خاتم النبيين وعد أبصار بلقائه يوم القيمة ظهور المسجد كما ظهر بالحق»؛ زيرا كه خداى تعالى بعد از آنكه مقام نبوت را در مورد حبيبش برگزيده و بهترين بندگان پايان بخشيد همانطور كه در ملكوت عزت (قرآن) نازل شده است، ولكن محمد رسول خداست و پايان دهنده انبياء بندگان را به لقايش وعده داده است و اين از جهت عظمت ظهور بعد است به همان ترتيب كه به حق آشكار شد.(14)
پی نوشت ها:
1. احزاب:40/33.
2. سبحانی جعفر، الالهیات، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، قم، چاپ سوم، 1412ق، ج3، ص486.
3. همان، ص488.
4. توبه:33/9.
5. الالهیات، ج3، ص493.
6. برای آگاهی بیشتر از این آیات ر.ک: الالهیات، ج3، ص485.
7. صف:6/61.
8. ر.ک: در جستجوی حقیقت، نوشته علیرضا روزبهانی بروجردی، نشر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
9. ابراهیم:4/14.
10. عبارات ذیل به نقل از کتاب بهائیان، نوشته سيد محمد باقر نجفى، نشر مشعر، تهران، چاپ اول، 1383ش، صص418و419.
11. مائده آسمانى، ج 4، ص 260.
12. إشراقات، ص 293.
13. إشراقات، ص 246.
14. آثار قلم اعلى، ج 3، ص 49.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62982&p=986391&viewfull=1#post986391