فلسفه و حکمت اعمال حج واجب چیست؟

سوال:
فلسفه و حکمت اعمال حج واجب چیست؟
اعمالی چون دوخته نبودن لباس مردان, حرمت نگاه کردن در آینه و امثال آن، چه حکمتی می تواند داشته باشد؟



الف) جواب اجمالی
جواب این سوال در چند بخش قابل بررسی است:

1- سِرّ فریضه حج به طور کلی
2- حقیقت احرام
3- حکمت بخشهای مختلف و احکام گوناگون مانند احکام خاص لباس و نظر به آینه.


سر حج در برخی روایات فرار از غیر خدا به سوی خدا، ترک غیر او و سیر الی الله برای لقای محبوب معرفی شده است.
حقیقت احرام، حفظ حرمت حرم امن الهی و برهنه شدن از زینت های زندگی دنیایی و آمادگی برای ملاقات محبوب و حقیقت هستی است.
سایر احکام و اعمال هم در همین راستا و برای جهات مختلف آن وضع شده است: کندن لباس دوخته به معنی کندن لباس گناه و پوشیدن لباس ساده و سفید احرام به معنی لباس طاعت است.

در مناسك و مراسم حج، برخي اسرار قيامت متجلّي شده و سفر مرگ و حضور در صحنه قيامت در نظر افراد مجسّم مي‏شود.


ب) جواب تفصیلی

1- سرّ حج[1]

همان‏ گونه كه حج براي خدا و وجوب آن از طرف اوست: لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ اِلَيهِ سَبيلا[2]، انجام آن نيز بايد «الله» باشد، ... مهم‏ترين سرّ حج، سير إلي الله است، چنان‏كه در بعضي از روايات، آيه كريمه "فَفِرّوا اِلَي الله[3]" بر «حج» تطبيق شده است[4].

سفر حج، فرار از غيرخدا به سوي خداست و چون خدا همه‏ جا هست[5]‏، فرار به سوي خدا بدين معناست كه انسان ماسِوي‏ الله را ترك كرده و خدا را طلب كند.
سير «حج ‏گزاری» كه از غير خدا بريده و به سوي خدا هجرت مي‏كند تا به لقاي او نايل آيد «إلي الله»، «في الله»، «مع الله» و «الله» است، از اين‏رو در بعضي از دعاهاي حج و مانند آن آمده است: بسم الله وبالله وفي سبيل الله وعلي ملَّة رسول الله[6]

براي كسي كه قصد ورود به حرم دارد ميقات احرام قرار داده شد تا كرامت حرم كه به وسيله مسجدِ حرام و كعبه پديد آمده، محفوظ بماند، زيرا احرام در ميقاتْ براي ورود به حرم مانند نماز تحيّت مسجد است كه براي حفظ كرامت مسجد قرار داده شد، با اين تفاوت كه تحيّت مسجد مستحب است، ولي احرام براي ورود به حرم واجب است.


حج‏ گزار بايد هنگام احرام ‏بستن قصد كند هرچه را خدا بر وي حرام كرده است، او نيز بر خود تحريم كند. گرچه بعضي از امور «موقتًا» و تنها در حال احرام بر انسان حرام است مانند کندن مو، نگاه کردن به آیینه، صید کردن و ...، لکن برخی امور مطلقا حرام است ... پس اِحرام در ميقات بدين معناست كه «خدايا! من تعهّد مي‏كنم كه همه محرّمات را بر خود تحريم كرده و براي هميشه آن‏ها را ترك كنم»[7].

2- حقيقت احرام‏

احرام‏ بستن، آن‏گونه كه در بيان امام سجاد(عليه‌السلام) آمده، بدين معناست كه «خدايا! ارتباطم را از غير تو گسستم».
«احرام‏ بستن» سه جزء واجب دارد كه با انجام آن‏ها احرام محقّق مي‏شود:

1. پوشيدن دو قطعه لباس ندوخته (براي مردان)،
2. قصد احرام براي حج يا عمره،
3. لبيك گفتن.

در احرام كه همراه با برهنه‏ شدن از زينت زندگي دنياست، ظهور توحيد و تجلّي بالغ آن، همچنين تمثل حشر و معاد -كه همان بازگشت به مبدأ است- امري آشكار است، از اين رو براساس رهنمود امام سجاد (عليه‌ السلام) آن‏كه هنگام احرام بستن، از قلب نگذراند كه «خدايا! از هرچه غير توست دست شستم و فقط به ولاي تو دل بستم»، درحقيقت به ميقات نرفته و احرام نبسته است! -البته مرادْ، نفي كمال است نه نفي صحت-.

3- حکمت برخی اعمال و احکام حج

كندن لباس دوخته، به هنگام احرام، به معناي بيرون‏ آمدن از «جامه گناه» است، چنان‏كه پوشيدن لباس احرام كه لباسي ندوخته، رنگ ‏نگرفته، حلال و پاك است، به معناي در بر كردن «لباس طاعت» است.

سرّ ديگر دربر كردن آن جامه مخصوص، تذكر به روزي است كه انسان با لباس ندوخته وارد آن مي‏شود و آن روزِ مرگ است كه كفن دربر مي‏كند. بدين‏ گونه در مناسك و مراسم حج، برخي اسرار قيامت متجلّي شده و سفر مرگ و حضور در صحنه قيامت در نظر افراد مجسّم مي‏شود.

همچنين با دربر كردن لباس ساده احرام، امتيازات ظاهري افراد زايل شده و زمينه هرگونه برتري‏ طلبي و فخرفروشي از بين مي‏رود[8].

نگاه نکردن در آیینه، عطر نزدن و مانند این احکام، همه برای این است که هر چه بیشتر مظاهر و مقدمات خود بینی و اموری که باعث می شود انسان به خود توجه کند، کمتر و کمتر شود تا مومن بتواند هر چه بیشتر قلب را متوجه حق تعالی کند.





 


[1] جرعه اي از صهباي حج ص 190. ایت الله جوادی آملی، نشر اسرا، -قم.
[2] سوره آل عمران، آيه 97: و منحصرا برای خدا و تقرب و وصال او، بر مردم است که قصد بیت الله کنند البته هر کس که استطاعت این راه را دارد.
[3] به سوی خدا فرار کنید. سوره ذاريات، آيه 50.
[4] الكافي، ج‏4، ص‏256؛كلينى، محمد بن يعقوب، ط الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
وسائل الشيعه، ج‏11، ص‏9ـ10 و 104ـ105. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، - قم، چاپ: اول، 1409 ق.
[5] سوره بقره، آيه 115؛ سوره زخرف، آيه 84؛ سوره حديد، آيه 4.
[6] بحار الانوار، ج‏96، ص‏120.
[7] جرعه اي از صهباي حج ص196
[8] جرعه اي از صهباي حج ص 200.