پرسش:
چرا من که پدرانم شیعه بودند و شیعه شدم از یک اروپایی که این شانس را نداشته برترم؟ چرا من باید شیعه باشم آنها نه؟ متاسفانه هر وقت حدیثی می خوانند که شیعیان حضر ت علی بهشتی اند من به این فکر می افتم که چر آن خارجی این شانس را نداشته و اصلا تکلیفش در قیامت چه چیزی است؟ خب وقتی ولایت حضرت علی به او عرضه نشده تکلیفش چه چیزی است؟ آیا جهنمیه؟
پاسخ:
پرسش حاضر از چند بخش تشکیل شده است که نقطه محوری آن از این قرار است که آیا عادلانه است که کسی که در خانواده شیعی متولد شده است و متاثر از فرهنگ شیعی است، به سعادت برسد اما آن کسی که در محیط و فرهنگ دیگری است، چون مسلمان و شیعه نشده است، به شقاوت برسد؟!
در ادامه، در دو بخش به این پرسش پاسخ می گوییم.
بخش اول: اینطور نیست که هر غیرمسلمان و غیرشیعه ای اهل شقاوت باشد.
برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته توجه کرد که یکی از اصول اساسی در اسلام از این قرار است که خداوند از هر کسی به اندازه تواناییش انتظار دارد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(1) بنابراین، خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى كند چرا که در غیر این صورت، نسبت به آن شخص ظلم صورت می گیرد و می دانیم که خداوند عادل است و هیچ گاه به کسی ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظيماً»(2)؛ خداوند(حتّى) به اندازه سنگينى ذره اى ستم نمى كند؛ و اگر كار نيكى باشد، آن را دو چندان مى سازد؛ و از نزد خود، پاداش عظيمى(در برابر آن) مى دهد.
از این رو، اگرچه دین اسلام و قرائت شیعی از آن، تنها دین و آئین سعادت بخش هستند اما با این حال، اگر کسی نسبت به آنها شبهه داشته باشد و یا به دلایلی حقیقت به او نرسیده باشد و خودش نیز در این زمینه تقصیری نداشته باشد، مشمول جهنم و قهر الهی قرار نمی گیرد بلکه خداوند از او متناسب با وسع و تواناییش انتظار دارد: «فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً»(3) آنها(عذرى نداشتند، و) جايگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند؛ مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه براستى تحت فشار قرار گرفته اند(و حقيقتاً مستضعفند)؛ نه چاره اى دارند، و نه راهى(براى نجات از آن محيط آلوده) مى يابند.
بلکه فراتر از این، مستضعغان فکری و عقیدتی که نسبت به حقیقت جاهلند و در این زمینه تقصیری ندارند (اصطلاحا جاهل قاصرند نه جاهل مقصر)، نه فقط جهنمی نمی شود بلکه ممکن است مشمول فضل گسترده الهی قرار بگیرد چرا که «وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ»(4)؛ مسلّماً پروردگار تو نسبت به مردم، فضل(و رحمت) دارد؛ ولى بيشترشان شكرگزار نيستند.
بنابراین، اینطور نیست که اگر کسی در خانواده و فرهنگ غیرشیعی و غیراسلامی متولد شد، اگر بواسطه مشکلات و محدودیت هایی شیعه و مسلمان نشد، حتما جهنمی باشد. توجه به این نکته لازم است که در تشخیص مصداق جاهل قاصر و جاهل مقصر، باید اوضاع و احوال روزگار حاضر را نیز مورد توجه قرار داد. مثلا با عنایت به این که در عصری به سر می بریم که دسترسی به اطلاعات برای همگان بیش از پیش میسر شده است، شاید به ذهن برسد که اساسا جاهل قاصر نداریم و هر کسی که جاهل است حتما جاهل مقصر و گناهکار و جهنمی است؛ در حالی که باید به این نکته مهم نیز توجه کنیم که در عصر حاضر اگرچه اطلاعات در دسترس همگان است اما متاسفانه اطلاعات درست و نادرست در هم آمیخته شده است و تشخیص حق و باطل سخت تر شده است. فضای مسموم رسانه ای و تهاجم روزافزون فرهنگی علیه اسلام و شیعه آن چنان سنگین و زیاد شده است که برای یک ناظر بیرونی، دسترسی به حقیقت اسلام بسی سخت و دشوار است. از این رو، در تعیین مصادیق جاهل قاصر و جاهل مقصر باید از تنگ نظری دست برداشت و با واقع بینی و در نظر گرفتن شرایط مسموم فرهنگی و رسانه ای، با کسانی که به حقیقت اسلام و شیعه آگاهی ندارند، مدارای بیشتری کرد و آنها را نیز اهل نجات دانست.
بخش دوم: اینطور نیست که هر مسلمان و شیعه ای اهل سعادت باشد.
مطلب آخر این که اینطور نیست که هر کسی که در خانواده شیعی متولد شد، حتما بهشتی می شود. شیعه حقیقی کسی است که تقوای الهی را مراعات کند و از دستورات خداوند پیروی نماید و دروغگویی و غیبت نکند و حلال و حرام خداوند را پاسداری کند. در این راستا، توجه شما را به این حدیث جلب می کنیم:
جابر جعفى گفت: امام محمّد باقر (عليه السّلام) فرمود: اى جابر، آيا كافى است براى كسى كه ادّعاى تشيّع دارد، بگويد كه دوستدار ما اهل بيت است؟ به خدا سوگند، شيعه ما نيست مگر آن كسى كه تقواى خدا را رعايت كند و از او اطاعت نمايد. شيعيان ما شناخته نمى شدند، مگر به تواضع، خشوع (فروتنى در عبادت)، اداى امانت، بسيارى ذكر خدا، روزه گرفتن، نماز به پا داشتن، نيكى به والدين و رسيدگى به همسايگانى كه فقير و نيازمندند. همچنين رسيدگى به قرض داران و يتيمان، راستى در گفتار، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان، از اين كه، جز نيكى مردم را نگويند، [نيز] شيعيان ما [همواره] در بين اقوام خويش امين بودند. جابر گفت: اى پسر رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم)، ما كسى را با اين خصوصيات نمى شناسيم. حضرت، خطاب به او فرمود: اى جابر، افكار و آراى مختلف، تو را [از راه راست] بيرون نبرد. آيا كافى است مردى بگويد: من على عليه السّلام را دوست دارم و از دوستداران او هستم، پس اگر بگويد من رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را دوست دارم [كه بهتر است]- زيرا رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) از على (عليه السّلام) بهتر است- ولى از سيره او پيروى ننمايد و به سنّتش عمل نكند، اين دوستى براى او هيچ سودى نخواهد داشت. پس تقواى خدا را پيشه نماييد و براى آنچه نزد خداست، عمل كنيد، زيرا بين خدا و بين هيچ كس، قرابت و خويشاوندى نيست. محبوبترين بندگان نزد خداوند و گرامىترين آنها در پيشگاه او، با تقواترين و مطيع ترين آنهاست. اى جابر، جز با اطاعت و فرمانبردارى از خداى متعال، تقرّب به او حاصل نمى شود. تنها دوستى ما (آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) باعث رهايى از آتش نيست و هيچ يك از شما بر خدا حجّتى ندارد. هر كس مطيع خداست، ولىّ و دوستدار ماست و هر كس نافرمانى خدا را نمايد، با ما دشمن است. ولايت ما اهل بيت، جز با عمل [به دستورات الهى] و پرهيز از گناه به دست نمى آيد.(5)
پی نوشت ها:
1. بقره/ 286.
2. نساء/ 40.
3. نساء/ 97-98.
4. نمل/ 73.
5. كلينى، الكافی ، ج2، ص74؛ شیخ صدوق، صفات الشيعة، ص11؛ شیخ طوسی، الأمالي، ص735.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62957&p=987428&viewfull=1#post987428