چرا قران بدون احادیث ائمه کتابی ناقص است؟!


پرسش:
چرا آیات قران واضح نیست تا نیاز به مفسر نداشته باشد؟ چرا قران بدون احادیث ائمه کتابی ناقص است؟!


پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کنید:

نکته اول:
قرآن ناقص نیست بلکه «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ بیان کننده هر چیزی(1) است، اما عمق برداشت ها متفاوت است! خود ائمه(علیهم السلام) هم فرموده اند ما هر چه می گوییم از کتاب خدا برداشت کرده ایم: «إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ أَعْلَمُ مَا يَكُونُ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ»(2)
بنابراین قرآن اگرچه در برخی آیات مبهم و متشابه است اما هرگز ناقص نیست.

نکته دوم:
قرآن برای بیان کلیات آمده است، چرا که اگر می خواست وارد همه جزیات شود و مستقیما از آنها سخن بگوید باید صدها بلکه هزاران جلد می بود، بنابراین به دلالت مطابقی فقط به کلیات اشاره دارد اما به دلالت التزامی و غیر مستقیم که فقط ائمه(ع) و راسخون در علم از آن با خبر میشوند تمام حقائق عالم را شامل میشود.(3)
الان شما کتب روایی را ببینید با اینکه ده ها جلد هستند اما باز در برخی باب های فقهی با کمبود روایت مواجه هستیم و نیازمند انسان معصوم! بنابراین اگر قرآن میخواست خلأ انسان معصوم را پر کند و به گونه ای سخن بگوید که نیاز به تفسیر، تبیین، و جزئیات مسائل از سوی معصوم نباشد می بایست قرآن صدها جلد، بلکه بیشتر می بود!

بنابراین قرآن کریم کلیات را بیان نموده، و تبیین جزئیات را بر عهده خلفای معصوم گذاشته است، همانطور که خود می فرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏»؛ و کتاب را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم فرستاده شده را برایشان تبیین کنی.(4)

امام صادق(علیه السلام) هم در پاسخ به سوال ابابصیر به همین مسئله اشاره می فرمایند:
أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ع فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ‏ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً...‏»؛(5)
ابى بصير می گوید: «از امام صادق عليه السلام پرسيدم مردم مى گويند: براى چه نام على و اهل بيتش در قرآن نيامده است؟ امام صادق عليه السلام فرمودند: «به ايشان بگوييد حکم نماز بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شد و خداوند تعداد رکعات که سه يا چهار باشد را معين نکرد و اين رسول خدا صلى الله عليه وآله بود که نماز را چنين تفسير کرد، و حکم زکات بر او نازل شد اما از اینکه هر چهل درهم یک درهم زکات دارد سخنی نگفت، تا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) این حکم را برای مردم تبیین کرد، و حکم حج نازل شد اما نفرمود هفت مرتبه طواف کنید...»

نکته سوم:
ابهام و وضوح یک کتاب بستگی به گستره مخاطبین آن دارد، اگر یک کتاب مثلا دانشجویان کنونی نوشته شود خب طبیعتا برای دانشجویان زمان ابن سینا مبهم خواهد بود، و اگر کتابی برای هر دو دسته نوشته شود حداقل بخشی از آن برای دانشجویان زمان ابن سینا ابهام خواهد داشت. بنابراین هر کتابی که قرار است در آینده حرف نو وجدیدی داشته باشد ممکن است در هر زمانی برخی تعالیم آن مبهم باشد، چرا که قرار است گذشت زمان پرده از این ابهامات بردارد.
باید توجه داشت که مخاطب قرآن کریم تمام انسان ها هستند، از زمان صدر اسلام تا روز قیامت؛ طبیعتا با این گستره مخاطین برای یک عده مبهم خواهد بود، وگرنه اگر تمام حرف های قرآن متناسب با فهم یک نسل باشد، دیگر برای نسل های بعد تازگی نخواهد داشت، وا گر قرار باشد با فهم انسان های مطلب جدیدی به ارمغان نخواهد آورد و سرنوشت ان مانند سایر کتاب ها که به تاریخ پیوسته اند خواهد شد!

به عبارت دیگر اگر قرآن متناسب با فهم انسان های ابتدای عصر ظهور اسلام ارسال میشد، برای نسل های آخرالزمان جذابیتی نخواهد داشت، و اگر متناسب با انسان های آخرالزمان ارسال میشد، اصلا برای مردم ابتدایی قابل فهم نمی بود، اما اگر بخواهد برای همه انسان ها قابل استفاده باشد باید ترکیب از آیات مبهم و واضح باشد، بخش عظیمی که قابل استفاده همه است، و بخش اندکی از ایات که قرار است در آینده پرده از رازهای آن گشوده شود.

همانطور که وقتی مردی از امام صادق(عليه السلام) در مورد رمز تازگی و طراوت قرآن سوال کرد، حضرت(عليه السلام) در پاسخ فرمودند: « لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي‏ كُلِ‏ زَمَانٍ‏ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»؛ به این خاطر که خداوند آن را برای یک زمان خاص و یک مردم خاص نازل نکرد، بلکه قرآن در تمام زمان ها جدید، و نزد تمام اقوامی که تا روز قیامت خواهند آمد تازه است.(6)

و نیز امام سجاد(عليه السلام) می فرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»؛ به درستی که خداوند میدانست که انسان های ژرف اندیشی در آخرالزمان خواهند آمد، پس سوره قل هو الله احد و آیات سوره حدید تا «و هو علیم بذات الصدور» را نازل کرد.(7)


پی نوشت ها:
1. نحل:89/16.
2. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، ‏ مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم، چاپ دوم، 1404ق، ج1، ص128.
3. عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، نشر معارف، قم، چاپ دوم، 1390، ص89.
4. نحل:44/16.
5. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص286 و287.
6. صدوق، محمد بن علی بابویه، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق ج2، ص87.
7. الکافی، ج1، ص91.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=32017&p=987223&viewfull=1#post987223