پرسش
علی رغم بطلان سکولاریسم، این تفکر در بین مردم به خصوص جوانان به شدت در حال گسترش هست، آیا راه حلی برای مقابله با این تفکر وجود دارد؟ با توجه به اینکه برخی افراد با خود قوانین اسلام از جمله حجاب و روزه و ارث غیر مساوی و مانند آن مخالف هستند، آیا اگر در حکومتی اسلامی مانند ایران تبعیض ها و دروغ ها وجود نداشت آیا باز هم مردم به خاطر این احکام جذب سکولاریسم میشدند یا خیر؟ یک حکومت اسلامی بدون دروغ و تبعیض میتواند در مقابل سکولاریسم بایستد؟
پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
برای مقایسه بین دو تفکر باید خود آن دو تفکر را دید، نه اجرای آنها را! چرا که ممکن است بهترین تئوری به بدترین نحو عمل شود، و یک تئوری متوسط به بهترین وجه عمل شود.
ما در مقایسه بین حکومت دینی و سکولار از حیث محتوا، برتری برای سکولاریسم بر اسلام نمی بینیم.(1)
نکته دوم:
احکام و محدودیت های اسلامی محدودیت های حکیمانه و موافق با فطرت بشر است که انسان اگر در حالت عادی زندگی کند مصلحت های آن را درک خواهد کرد.
بنابراین آنچه که موجب شده محدودیت های اسلامی برای برخی ناراحت کننده باشد خود این محدودیت ها نیست، بلکه ضمیمه شدن سایر محدودیت های غیر دینی به این محدودیت های دینی است، مثلا فرض کنید جوانی نیاز شدید به ارضاء غریزه جنسی اش دارد، درب ارضاء حلال را مشکلات اقتصادی و نبود اشتغال و سنت های غلط به ناحق بسته است، و درب حرام آن را هم دین به حق! طبیعتا این جوان طغیان خواهد کرد، اینجا دیگر به جهت فشار درونی و غلبه احساسات قدرت تحلیل از او گرفته میشود، هم از حکومت دینی که نتوانسته شرایط ازدواج حلال را تأمین کند زده میشود، و هم از دین که درب دیگر را ولو به حق به روی او بسته است!
نکته سوم: عوامل گسترش سکولاریسم
عواملی که در گسترش سکولاریسم نقش دارند را میتوان به چند دسته کلی تقسیم نمود:
الف) جهل برون دینی:
داعیه حکومت داری فقط در خصوص اسلام صادق است که بسیاری از مردم جهان از چنین داعیه ای بی اطلاع هستند و طبیعتا موجب میشود که اکثریت در جهان سکولاریسم را تنها شکل ممکن حکومت داری بدانند.
چرا که مسیحیت و سایر ادیان در باب احکام اجتماعی احکام قابل توجهی ندارند که از آنها یک نظام اقتصادی، یک نظام اجتماعی، و یک نظام حکومتی در بیاید طبیعتا تدیّن به آن ادیان به سکولاریسم منجر خواهد شد.
از آن طرف بعد از افراطی گرای ها کلیسا در دوران حاکمیتش در قرون وسطی و انقلاب هایی که به جهت خارج ساختن دین از حکومت اتفاق افتاد این اندیشه که دین در حکومت ناکارآمد است گریبان اسلام را هم گرفت، مانند سایر کاستی های مسیحیت در غرب که گریبان همه ادیان را گرفت، و اندیشمندان حوزه سیاست و حکومت گمان کردند این کاستی ها به خاطر اصل دین است!
در حالی که باید همه ادیان بررسی شده، و سکولاریسم را باید نسبت به تک تک ادیان سنجید تا قضاوت صحیحی باشد.
ب) جهل درون دینی:
در میان جریان روشنفکری و مانند آن کسانی هستند که دم از سکولاریسم میزنند، و حتی اسلام را مغایر با سکولاریسم نمی دانند، بلکه قلمرو اسلام را یک قلمرو حداقلی تبیین میکنند که حکومت و سیاست را شامل نمیشود، و در کمال تعجب حتی گاهی دیده میشود که سیره اهل بیت(علیهم السلام) را هم به دور از سیاست تبیین میکنند!
یا بعضی از مردم خودمان که علی رغم پایبندی به اسلام اما از مبانی و معارف و قلمرو اسلام آگاهی کاملی نداشته و اسلام را با سکولاریسم قابل جمع میدانند! و دم از سکولاریسم میزنند.
روشن است که نقد چنین دیدگاهی در گرو تبیین ناسازگاری مبانی سکولاریسم با اسلام است(2) چون هر دینی خودش قلمرو خودش را تعیین میکند، معنا ندارد کسی دینی را بپذیرد اما خودش برای آن دین قلمرو تعیین کند.
ج) تحلیل اشتباه عوامل مشکلات:
گاهی مردم در علت یابی مشکلات و تحلیل عوامل آنها دچار اشتباه میشوند، و اشتباهاتی که با آنها دست و پنج نرم میکنند را به پای اسلامی بودن حکومت میگذارند، در حالی که یک مشکل می تواند عوامل متعدد داشته باشد، آنچه در پیشرفت و یا پسرفت نقش دارد فقط قانون یا تئوری نیست که اگر در تحقق اهداف ناکام ماند فوری به آن تئوری اشکال بگیریم!
در صورتی میتوان این مشکلات را به اسلام نسبت داد که از خود تئوری و تعالیم دین بتوان موانعی برای پیشرفت یافت، در غیر این صورت قطعا مشکلات ناشی از اجرای نادرست خواهد بود.
اسلام، و قوانین اسلامی همواره بر برنامه ریزی، آینده نگری، علم آموزی، رقابت با دشمنان، استقلال و زیر سلطه ی دیگران نرفتن، وجدان کاری، حلال خواری، شایسته سالاری، مسئولیت پذیری، پرهیز از پرداخت رشوه و گرفتن آن و سایر عواملی که برای سعادت یک جامعه مهم است تأکید ورزیده اند؛ پس انسانی که غافل نباشد هرگز از این مشکلات به سمت سکولاریسم متمایل نمیشود.
علامت کارآمدی این قوانین تحقق تمدن طلایی اسلامی در قرون پیشین است، تمدن عظیمی که مستشرقینی چون گوستاولوبون در کتاب "تاریخ تمدن اسلام و عرب" گوشه ای از آن را به تصویر کشیده است که انصافا حیت انگیز است، و تحقق یک چیز بزرگترین دلیل بر وقوع یک چیز است؛ وقتی عمل به اسلام یک بار موجب تحقق چنین تمدن عظیمی شده است، پس این ظرفیت وجود دارد که باز هم در گرو عمل به دین چنین تمدن عظیمی به پا شود.
د) محدودیت های دینی
محدودیت های دینی هم گاهی بهانه ای برای سکولاریسم میشوند اما آنها چاشنی هستند، نه اصل! یعنی اگر یک جامعه ای بتواند اسلام را پیاده کند، و مردم از نظر عدالت، از نظر سطح رفاه عمومی، از نظر نبود فاصله طبقاتی، از نظر اشتغال و ازدواج و مسکن و سایر نیازها در مضیقه نباشند کسی نمیتواند آنها را به خاطر محدودیت ها از این حکومت ناامید کند؛ اما وقتی زخمی باشد به خاطر نبود اشتغال، به خاطر نبود مسکن، نبود شرایط ازدواج و فشار جنسی طبیعتا می توان با ذکر محدودیت های اسلامی نمک به این زخم پاشید...
تعبیر مقام معظم رهبری زیباست که فرمودند:
«دشمن خارجی هست، امّا این موجب نشود که از ضعفهای خودمان غافل بشویم. ما هم ضعف داریم، ما هم یک جاهایی اشکال و نارسایی و نابسامانی در کارمان هست؛ اینجوری نیست که ما هیچ اشکالی نداریم، هیچ مشکلی در کار ماها نیست، فقط دشمن خارجی است که دارد [مشکل ایجاد میکند]؛ نه، مگس روی زخم مینشیند؛ زخم را خوب کنید، زخم را نگذارید به وجود بیاید. ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، نه این شبکهها میتوانند اثر بگذارند، نه آمریکا میتواند هیچ غلطی بکند»(3)
ه) قدرت اقتصادی، سیاسی، و رسانه ای جبهه سکولاریسم
یکی از مهم ترین عواملی که دلسردی از حکومت دینی و رو آوردن به سکولاریسم، سوء استفاده رقیب این جبهه، یعنی جبهه سکولاریسم از قدرت های اقتصادی، سیاسی و رسانه ای اش است که با تمام توان نظامی و اقتصادی و سیاسی به دنبال ناکارآمد جلوه دادن حکومت دینی بوده و از آن طرف با ابزار رسانه ای عظیم خود نقاط ضعف جبه دین را پررنگ و نقاط قوت آن را کمرنگ جلوه میدهد.
یعنی تمام تلاش های دشمن چه در حوزه اقتصاد، چه در حیطه اجتماعی، چه در حیطه نفوذ فرهنگی، چه در حیطه های نظامی و چه حیطه های علمی و نفوذ علوم انسانی با مبانی غربی در میان اندیشمندان، و چه در حیطه های دیگر برای ناکارآمد جلوه دادن حکومت دینی است؛ از یک طرف از نظر اقتصادی تحت فشار قرار میدهند، از یک طرف مانع پیشرفت های علمی در حوزه های مختلف میشوند، از طرف دیگر با در دست داشتن قدرت فوق العاده رسانه ای به اشکال تراشی در خصوص دین پرداخته و مشکلات جامعه دینی را بزرگنمایی کرده و مردم را ناامید میکنند.
به طوری که مثلا طبق آنچه در کتاب جنگ نرم آقای دکتر احمد حسین شریفی آمده است 85% از اخبار جهان توسط چهار غول خبری غربی مخابره میشود؛ و غیر از آن شبکه های خبری مثلا voa آمریکا به 45 زبان دنیا، و bbc با 38 زبان زنده دنیا این اهداف را دنبال میکنند.
حقیقتا این یک جنگ است؛ جنگ جهانی نرم که متاسفانه بسیاری آن را باور ندارند...
نکته چهارم:
طبق عواملی که بیان شد روشن میشود کسانی که به سمت سکولاریسم مایل میشوند خارج از این حالات نیست:
دسته اول: کسانی هستند که اصل دین اسلام را از سر جهل یا دشمنی قبول ندارند.
دسته دوم: کسانی که با برخی احکام دین مشکل دارند، مثلا حجاب را قبول ندارند.
دسته سوم: کسانی که اسلام را قبول دارند، اما قلمرو این احکام را شخصی میدانند، مثلا حجاب را یک مسئله شخصی میدانند،خلاصه حیطه قلمرو احکام را در حیطه های شخصی منحصر میسازند، البته این نگرش خواه ناخواه منجر به تعطیلی برخی احکام دینی میشود که باید به آن پاسخ دهند که در این خصوص ایده پردازی های مختلفی از سوی جریان روشنفکری مطرح شده و حتی برخی تا شخصی کردن «وحی» پیش رفته اند!
دسته چهارم: توده مردم هستند که اصلا نگاه علمی به مسئله ندارند، فقط به خاطر مشکلاتی که با آن در این حکومت درگیر هستند و آن را ناشی از حکومت دینی میدانند چنین نگرشی دارند.
روشن است که هیچ کدام از این دسته دلیل منطقی برای موضع گیری خود ندارند، اسلام هم داعیه حکومت دارد و هم توان و تعالیم آن را؛ و اندیشمندان غربی منصف نیز این را باور دارند، همانطور که دکتر جان اسپوزیتو استاد دانشگاه جرج تاون و رئیس مرکزگفتگوهای اسلام و مسیحیت در آمریکا می گوید:
«در نظر من قلب دموکراسی، مشارکت سیاسی، تکثرگرایی، شکیبایی و حقوق بشر است و من به راستی فکر میکنم مسلمانان میتوانند با ملاک های خودشان، اینها را در حکومت خود لحاظ کنند، و البته چنین چیزی اتفاق افتاده است و قانون اساسی ایران تجربه 20 ساله جمهوری اسلامی، کاملا شکلی از این دموکراسی بسیار جدی در دنیاست.(4)
جمع بندی و نتیجه گیری
طبق آنچه که گفته شد روشن میشود اگر در یک حکومت دینی درب نعمت های حلال به صورت گسترده باز باشد، سطح رفاه عمومی در یک جامعه بالا باشد، فقر نباشد، بی عدالتی و تبعیض نباشد، رشوه و پارتی بازی نباشد، اعتیاد و مفاسد اجتماعی نباشد، و...؛ قطعا در چنین جامعه ای مردم از محدودیت های دینی ناراحت نخواهند شد؛ خصوصا این که هنوز مردم ما حقانیت اسلام را باور دارند، اهل خدا و امام حسین(علیه السلام) هستند...
مطالبات به حق این مردم در حوزه های مختلف خصوصا اقتصادی موجب این نارضایتی و ناامیدی ها شده است؛ وگرنه انصافا اگر این مردم هم شغل خوب، هم مسکن خوب، هم رفاهیات عمومی بالا، هم شرایط ازدواج آسان داشتند و شاهد اختلاس و دست اندازی به بیت المال نبودند، آیا فقط به خاطر این که این حکومت داعیه دین دارد دست از حمایت از آن برمیداشتند؟
مردم حتی اگر سکولار هم باشند در صورتی که نیازهایشان تأمین شود اعتراضی به حکومت نخواهند داشت، چه برسد به مردمی که خودشان دیندار باشند.
پس اگر بتوان ضمن تبیین تعالیم و حقانیت اسلام برای غیر مسلمانان، موانع و مشکلات و ناکارآمدی ها را از جوامع اسلامی ریشه کن کرد قطعا استقبال از حکومت دینی رونق خواهد یافت، همانطور که در تعالیم دینمان معتقد هستیم که در زمان پس از ظهور چنین اتفاقی خواهد افتاد.
پی نوشت ها:
1. با توجه به اینکه پیش فرض سوال بر حقانیت اسلام و بطلان سکولاریسم است دیگر وارد آن نمیشویم.
2. برای آگاهی از این ناسازگاری ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، نقد مبانی سکولاریسم، نشر مرکز مدیریت حوزه ی قم، چاپ اول، 1382ش، فصل چهارم.
3. دیدار با مردم قم، 10 دی ماه 1396.
4. به نقل از نقد مبانی سکولاریسم، ص62.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62451&p=983275&viewfull=1#post983275