پرسش:
آیا خیانت عبیدالله بن عباس به امام حسن (علیه السلام) مورد اتفاق علمای شیعه هست؟
عبیدالله کمبود مالی نداشته است چگونه در قبال یک میلیون درهم به معاویه پیوست؟
آیا اهل بیت ( علیهم السلام) برای نکوهش بنی عباس به این موضوع اشاره کرده اند؟
ایا معاویه در جایی به خیانت عبیدالله جهت شماتت بنی هاشم اشاره کرده است؟
چگونه عبیدالله برای اطمینان از حرف معاویه مبنی بر صلح امام حسن (علیه السلام) خواهان تحقیق در این باره نشد؟
پاسخ:
یکی از سوالات معماگونه تاریخ موضوع پیوستن "عبیدالله بن عباس" به معاویه و خیانت به امام حسن مجتبی (علیه السلام) است. اینکه تا چه اندازه این مطلب صحت دارد برای بنده هم حل نشده است زیرا در منابع تاریخی گزارشاتی وجود دارد که با گزارش مزبور در تعارض است. شبهاتی پیرامون این موضوع وجود دارد که اصل جریان خیانت "عبیدالله" را زیر سوال میبرد. اینکه چگونه این موضوع در منابع تاریخی راه یافته معمای دیگری است که هنوز برای این سوالات، تحقیق، تتبع و یا کار علمی قابل توجهی انجام نشده است.
ایا منابع شیعه به این موضوع اشاره کرده اند؟
برخی از منابع شیعی این موضوع را نقل کردند. از جمله "شیخ مفید" در "ارشاد" مینویسد: «معاویه شخصی را به سوی عبیدالله بن عباس فرستاد معاویه از عبیدالله خواسته بود در قبال یک میلیون درهم سپاه امام حسن علیه السلام را رها کرده و جانب معاویه را بگیرد حتی بنا شده بود نیمی از این مبلغ فی الحال و نیمی دیگر در زمان ورود به کوفه به وی پرداخت شود عبیدالله شبانه به سوی معاویه میرود و سپاهیان وی صبح به هنگام نماز متوجه میشوند امیر سپاه نیست از این رو قیس بن سعد با انان نماز خوانده و فرماندهی سپاه را بر عهده میگیرد.»(1)
شبیه به همین گزارش را "رجال کشی" نقل کرده با این تفاوت که قیس طی خطبه ای "عبیدالله" و پدرش را مذمت میکند. (2)
همچنین "سید محسن امین" در "اعیان الشیعه"(3) و مرحوم "مجلسی" در "جلاء العیون"(4) و "بحارالانوار"(5) مطالبی شبیه به مطلب فوق را نقل کردند.
بنابر این برخی از منابع شیعه به این موضوع اشاره کردند اما در صدد تحقیق و تتبع در راستای صحت و سقم این گزارش بر نیامدند.
اگر به منابع اهل سنت نظر کنیم با اینکه انان انگیزه بهتری برا ی تخریب چهره یاران امام حسن (علیه السلام) دارند میبینیم در برخی از این منابع سخنی از دریافت پول و یا پیوستن یاران "عبیدالله" به "معاویه" به میان نیامده است. از باب مثال "ابن عبدالبر" در "الاستیعاب" با تعریف و تمجید از "عبیدالله" به عنوان "اجود العرب" در اسلام(6) نام برده است با اینکه جریان کشته شدن فرزندان "عبیدالله بن عباس" به دست "بسر بن ارطاة" در "یمن" ( دوران کارگزاری عبیدالله از جانب حضرت علی علیه السلام) به دستور "معاویه" (7) را نقل کرده است اما سخنی از خیانت به امام حسن (علیه السلام) را به میان نمی اورد.
"بلاذری" اورده است که شخصی از جانب "معاویه" نزد "عبیدالله" امده و قسم یاد کرد که امام حسن (علیه السلام) خواستار صلح است و "عبیدالله" چون میدانست امام برای حفظ جان مردم علاقه به صلح دارد به سمت "معاویه" رفت (8) اما وی حرفی از دریافت یک ملیون درهم و یا تعداد یاران ملحق شده به معاویه نزده است.
برخی از مورخین به تعداد یاران عبیدالله که به معاویه پیوستند اشاره ای ندارد برخی هم این تعداد را 8000 (9) نفر اعلام کردند که این خود تناقض در گفتار مورخین است.
از طرفی دیگر برخی از مورخین فرمانده اولیه جنگ را "قیس بن سعد بن عباده" میدانند. (10) با اینکه مورخین دیگر عبیدالله را فرمانده اصلی جنگ با معاویه عنوان نمودند.
در منابع سخن از جود و سخاوت عبیدالله بسیار است. این سوال مطرح است با توجه به "اجود العرب" بودن در اسلام وی چه نیازی به یک ملیون درهم معاویه داشته است. در نقلهای تاریخی امده است که وی در بین مردم به سخاوت و بذل و بخشش و اطعام دیگران مشهور بوده است. او دکان قصابی داشته که گوسفند ذبح کرده و مردم را اطعام میداد. (11) مردی وارد خانه "عباس" میشود میبیند "عبدالله" در گوشه ای از خانه به دیگران تفسیر میاموزد و "عبیدالله" به مردم اطعام میکند و میگوید هرکه طالب دنیا و اخرت است به خانه عباس بیاید. (12) حتی در نقل دیگری امده است که شخصی برای سرشکستگی "عبیدالله" شایعه میکند که امروز عبیدالله اطعام میدهد همه مردم به خانه او هجوم میاورند عبیدالله با مشاهده چنین منظره ای افرادی را به بازار فرستاده غذاهای بسیاری خریداری کرده و همه را اطعام میکند و عبیدالله خدا را شکر میکند. (13)
با توجه به این گزارشات چه نیازی "عبیدالله" به یک ملیون درهم معاویه داشت؟
چگونه میتوان پذیرفت کسی که دستور قتل فرزندان "عبیدالله" را داده است روزی بخواهد به عبیدالله رشوه دهد و او را در قبال یک ملیون درهم فریب دهد؟ ایا عبیدالله به قاتل فرزندان خود میپیوندد در حالی که وجود او سرشار از خشم و کینه نسبت به معاویه است؟
در برخی از گزارشات این کینه ونفرت را مشاهده میکنیم. "بلاذری" اورده است : بعد از شهادت امام حسن (علیه السلام) "عبیدالله بن عباس" نزد معاویه امد که بسر هم انجا بود، "عبیدالله" خطاب به "معاویه" گفت ایا تو دستور دادی که بسر، فرزندان مرا بکشد؟ "معاویه" قسم خورد که من چنین دستوری ندادم و حتی موافق با ان نبودم و از این کار کراهت داشتم بسر که سخن "معاویه" را شنید غضبناک شد و شمشیرش را به سوی "معاویه" انداخت و گفت تو دستور دادی من بکشم امروز میگویی نگفتم من خیر خواه تو بودم معاویه گفت شمشیرت را بردار چقدر کم خرد هستی شمشیر در برابر یک بنی هاشمی قرار میدهی که فرزندش را کشتی؟ سپس بسر شمشیر خود را برداشت. "عبیدالله" خطاب به "بسر" که چرا فرزندان مرا کشتی؟ به "معاویه" رو کرد و گفت من انتقام خون دو فرزندم را با کشتن دو پسرت "یزید" و "عبدالله" میگیرم "معاویه" خنده ای کرد و گفت دو پسر من چه گناهی کردند بخدا من نمیدانم و من دستور قتل پسران تو را ندادم. (14) "ثقفی" در "الغارات" اورده است که "معاویه" خطاب به "بسر" گفت : مگر تو نبودی که فرزندان او را کشتی؟ عبیدالله گفت: ای معاویه! گمان میکنی من او را به جای دو فرزند خود خواهم کشت؟ یکی از فرزندان عبیدالله که در مجلس حضور داشت گفت: ما باید به جای بسر یزید و عبدالله فرزندان معاویه را بکشیم.(15)
این سوال مطرح است "عبیدالله" که توسط بسر و به دستور معاویه دو فرزند پسرش سر بریده شدند چگونه حاضر میشود در قبال یک میلیون درهم (با توجه به اوضاع مالی خوبی که داشته است) امام حسن (علیه السلام) را رها کند و به "معاویه" بپیوندد. او که حس انتقام در دلش شعله میکشیده چطور حاضر شده است به "معاویه" قاتل پسرانش بپیوندد؟
این مطلب در منابع شیعی هم به چشم میخورد "شیخ مفید" در "امالی" خود اورده است که: وقتي كه كار "معاويه" محكم شد "بسر بن أرطاة" را به سوي "حجاز" فرستاده تا شيعيان امير مومنان علی(علیه السلام) را بكشد ؛ و نماينده حضرت در "مكه" "عبيد الله بن عباس" بود ؛ وي به دنبال "عبيد الله" آمد ولي نتوانست او را بيابد ؛ پس به وي خبر دادند كه عبيد الله دو فرزند كوچك دارد ؛ پس به دنبال آن دو فرستاده ايشان را پيدا كرده و از مخفيگاه بيرون آوردند ... پس دستور داد سر آن دو را از بدن جدا كردند ؛ وقتي كه خبر اين ماجرا به مادرشان رسيد نزديك بود كه قالب تهي كند ... بعد از مدتي بسر و عبيد الله در نزد "معاويه" به هم رسيدند ؛ پس معاويه رو به عبيد الله ( وخطاب به بسر) گفت : آيا اين پير مرد را ميشناسي اي كسي كه دو پسر بچه را كشتي ؟ گفت : آري من آن دو را كشته ام !! كه چه ؟ عبيد الله گفت : اگر شمشير داشتم مي فهميدي !!! بسر گفت : بيا و اين شمشير را بگير و با دستش به شمشيري اشاره كرد ؛ معاويه جلوي او را گرفته و او را بازداشت و گفت : واي بر تو اي پيرمرد ديوانه !!! مي خواهي به كسي شمشير بدهي كه دو پسرش را كشته اي ؟ انگار كه شيردلان بني هاشم را نمي شناسي ؛ قسم به خدا اگر شمشير را به او بدهي در ابتدا تو را كشته و سپس من را مي كشد ؛ عبيد الله گفت : خير ؛ در ابتدا تو را مي كشتم و سپس به سراغ بسر مي رفتم. (16)
ایا میتوان به راحتی پذیرفت کسی که این همه نفرت و حس انتقام در وجود اوست به معاویه بپیوندد؟ ایا معاویه نمیتوانست همان موقع که عبیدالله، فرزندانش را به قتل تهدید نمود به او بگوید تو همان کسی بودی که در قبال پول سپاهت را فروختی؟ تو کسی بودی که امام خود را رها کردی؟
چرا در تاریخ این مطلب تکرار نشده است؟ چرا از زبان مبارک خود امام حسن علیه السلام خیانت عبیدالله بیان نشده است؟ چرا از جانب بنی هاشم، عبیدالله مورد شماتت و سرزنش قرار نگرفته است. چرا معاویه در زمان رویارویی با عبیدالله و بسر به موضوع یک میلیون درهم و خیانت به امام حسن سخنی نگفته است؟ چرا در جای دیگر معاویه زبان به تحقیر عبیدالله نگشوده است؟
این سوالات به گونه ای است که جریان خیانت عبیدالله بن عباس به امام حسن (علیه السلام) را مبهم مینمایاند.
اگر سوال شود :
آیا در زمان حمله بسر بن ارطاة به یمن، عبیدالله در یمن بود یا مکه، اگر در یمن بود از انجا فرار کرد؟ قدیمی ترین منبع شیعه در این باره چه نظری دارد؟ این گزارش تا چه اندازه صحت دارد؟
در پاسخ میگوییم :
غالب منابع اهل سنت از جمله: "ابن عبدالبر" در "الاستیعاب"،(17) "ذهبی" در "تاریخ الاسلام"،(18) "ابن سعد" در "طبقات" (19) و "ابن اثیر" در "الکامل" (20) آورده اند زمانی که "بسر بن ارطاة" از جانب "معاویه" به "یمن" حمله نمود، "عبیدالله بن عباس" که از طرف حضرت علی (علیه السلام) والی "یمن" بود به سوی "کوفه" و نزد حضرت علی (علیه السلام) فرار کرد. بنابر این منابع، "عبیدالله بن عباس" در "یمن" به سر میبرد. اما منابع اولیه شیعه، از جمله "شیخ مفید" در "امالی"(21) و "شیخ طوسی" در "امالی"،(22) آورده اند که عبیدالله در "مکه" بود که "بسر بن ارطاة" به "یمن" حمله نمود، وقتی متوجه شد که عبیدالله در یمن نیست در پی فرزندان او بود و پس از دستیابی به انان هر دو را کشت. زمانی که خبر به مادر انها رسید پریشان و مجنون گردید.
اما قبل از شیخ مفید که متوفای سال 413 قمری است "ابراهیم ثقفی کوفی" شیعه مذهب متوفای سال 283 قمری در کتاب الغارات که در مورد جنایتها و جنگها و غارتهای معاویه بر علیه حضرت علی (علیه السلام) نوشته است اورده است که عبیدالله در زمان حمله بسر به یمن در این شهر به سر میبرد و از این شهر خارج شد. (23) اما منابع دیگر شیعه پس از ابراهیم ثقفی اورده اند که عبیدالله در زمان حمله بسر در مکه به سر میبرد البته برخی دیگر از علمای شیعه در قرن 7 و 8 قمری مانند "اربلی" در "کشف الغمه" اورده اند که عبیدالله از یمن فرار کرد. (24)
بنابر این اقوال در مورد "یمن" بودن یا در "مکه" بودن عبیدالله اختلافی است. اولین نظر عالم شیعی که "ابراهیم ثقفی" باشد عبیدالله در یمن به سر میبرد که پس از حمله بسر از این شهر خارج شد اما منابع دیگر شیعه مانند "شیخ مفید" "شیخ طوسی" و "علامه مجلسی" معتقدند "عبیدالله" در "مکه" بود نه در "یمن" تا بخواهد فرار کند. به نظر میرسد شیخ طوسی و علامه مجلسی نظر خود را از شیخ مفید اقتباس کردند.
موضوع خیانت عبیدالله بن عباس به امام مجتبی (علیه السلام) با اما و اگر مواجه است یا بهتر بگوییم در تردید قرار دارد. اگر هم صحت صد در صد داشته باشد نمیتوان گفت علت اصلی صلح امام مجتبی (علیه السلام) با معاویه موضوع خیانت عبیدالله است زیرا مشکلات دیگری وجود داشت که فرصت مبارزه و جنگ را از سپاه امام حسن (علیه السلام) گرفته بود. خیانت برخی از سران سپاه حضرت که نامه های انان را معاویه به امام حسن (علیه السلام) نشان داد که انان حاضر بودند امام رادست بسته به معاویه تحویل دهند. یا افرادی که جزو خوراج بودند و در سپاه حضرت قرار داشتند یا افرادی که به دنبال جمع اوری غنائم به امام پیوستند یا افرادی که به تبع رئیس قبیله خود در سپاه حضرت حاضر شده بودند.
در کنار این عوامل قلت عدد یاران خاص امام در این نبرد محسوس بود. از طرفی دستگاه تبلیغاتی معاویه بسیار هوشمندانه ومزورانه عمل نمود به نوعی که به مردم القا نمود که امام حسن (علیه السلام) خواهان صلح با معاویه است در حالی که حقیقت برعکس بود.
منابع
1. شیخ مفید، ارشاد، کنگره شیخ مفید، 1413ق، قم، ج 2 ص 13
2. رجال کشی، دانشگاه مشهد، 1348، مشهد، ص 113
3. سید محسن امین اعیان الشیعه، دارالتعارف، 1403ق، بیروت، ج 1 ص 569
4. مجلسی، جلاء العیون، سرور، 1382ش، قم، ص 433
5. زندگانی امام حسن، بحار الانوار، ترجمه، محمد جواد نجفی، اسلامیه، 1362ش، تهران، ص 39
6. ابن عبدالبر، الاستیعاب، دارالجیل، 1412ق، بیروت، ج 3 ص 882
7. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 3 ص 1009
8. بلاذری، انساب الاشراف، ج 3 ص 38
9. تاریخ یعقوبی، دار صادر، بی تا، بیروت، ج 2 ص 141
10. ابن سعد، طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ه. ش، ج 5 ص 32
11. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، دارالیقظه العربیه، ۱۹۹۸م، دمشق، ج 3 ص 66
12. همان ج 3 ص 63
13. همان
14. بلاذری، انساب الاشراف، ج 2 ص 459؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 21
15. ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، 1373 ش، ص 345
16. شیخ مفید امالی، ص 306
17. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 3 ص 1009
18. ذهبی، تاریخ الاسلام،دارالکتاب العربی، 1413ق، بیروت، ج 4 ص 268
19. ابن سعد، طبقات، ج 2 ص 186
20. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دارصادر، 1385ق، بیروت،ج 3 ص 383
21. شیخ مفید، امالی، کنگره شیخ مفید، 1413ق، قم، ص 306
22. امالی طوسی، دارالثقافه، 1414ق، قم، ص 77
23. ثقفی کوفی، الغارات، انجمن آثار ملی، 1353ش، تهران، ج 2 ص 618
24. اربلی، کشف الغمه، سید رضی، 1421ق، قم، ج 1 ص 248
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62017&p=981574&viewfull=1#post981574