آیا حجاب برای کنیزان واجب است؟


پرسش
در برخی روایات کنیز از پوشش نهی شده و بر این امر تنبیه میشود، و برخی روایات دیگر فرموده اند کنیز در داشتن یا نداشتن حجاب آزاد است؛ کدامیک از احادیث فوق اعتبار بیشتری دارند؟
چرا این تفاوت وجود دارد مگر فلسفه حجاب محافظت از زن نیست؟ آیا کنیزان نیاز به محافظت ندارند و اگر به علت بی حجابی مورد آزار و اذیت قرار بگیرند اشکالی ندارد؟


پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
روایتی که فرمودید از حجاب کنیز نهی شده و نسبت به ترک حجاب تنبیه میشود این است:
«حَمَّادٍ الْخَادِمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَادِمِ تُقَنِّعُ رَأْسَهَا فِي الصَّلَاةِ قَالَ اضْرِبُوهَا حَتَّى تُعْرَفَ الْحُرَّةُ مِنَ الْمَمْلُوكَةِ.»؛ حماد بن خادم از امام صادق(علیه السلام) میپرسد: آیا کنیزى که نماز می‌گذارد [باید] سر خود را بپوشاند؟ آن‌حضرت فرمود: «خیر، پدرم هر گاه می‌دیدند کنیز خادمه نماز می‌خواند و مقنعه بر سر کرده او را می‌زد تا مقنعه‌اش را بردارد و بدین ترتیب زن حرّه(آزاده) از مملوکه مشخص گردد»(1)

این روایت به خاطر مجهول بودن و عدم توصیف حمّاد در کتب رجالی از نظر سندی ضعیف بوده و قابل اعتماد و اعتناء نیست، روایات دیگری که در این زمینه وارد شده نیز سند قابل قبولی برخوردار نیستند.(2)
اما در مقابل روایات متعددی با سند صحیح وجود دارد که کنیز را در داشتن یا نداشتن حجاب آزاد توصیف کرده اند، در فقه شیعه هم هرگز کنیز برای حجاب زده نمیشود و به نظر میرسد این روایتی که از زدن کنیز برای برداشتن حجاب سخن گفته اند نیز ناظر به سنت هایی است که دیگران بر جای گذاشته اند، همانطور که در روایت دیگری که سندش هم صحیح است امام صادق(علیه السلام) این کتک زدن کنیز به خاطر رعایت حجاب را به دیگران نسبت داده است:

«أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَمَةِ أَ تُقَنِّعُ رَأْسَهَا قَالَ إِنْ شَاءَتْ فَعَلَتْ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ كُنَّ يُضْرَبْنَ فَيُقَالُ لَهُنَّ لَا تَشَبَّهْنَ بِالْحَرَائِر»؛ ابی خالد قماط نقل می‌کند از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: آیا کنیز باید سر خودش را بپوشاند؟ آن‌حضرت فرمود: «اگر خواست می‌تواند بپوشاند و می‌تواند نپوشاند (مخیر است) شنیدم که پدرم می‌فرمود: این کنیزان زده می‌شدند و به آنان گفته می‌شد که خود را شبیه زنان آزاد نکنید»(3)
یعنی امام این زدن کنیز را به دیگران نسبت می دهد، نه اینکه حکم اسلام است.

بنابراین از نظر شیعه تفاوت حجاب کنیز و زن آزاد این است که حجاب برای زن آزاد واجب است، اما کنیز اختیار دارد که حجاب داشته باشد یا خیر، نه اینکه کشف حجاب بر وی واجب یا حتی مستحب باشد.

نکته دوم:
کنیزان زنانی بوده اند که در خانه ها به خدمت گرفته میشدند و طبیعتا جایگاه اجتماعی و نوع پوشش آنها به خاطر وظایفشان به گونه ای بوده که معمولا کسی نگاه حرام به آنها نداشته است، همانطور که شهید مطهری(ره) به این مسئله اشاره داشته اند(4) بنابراین آنچه که به نظر بنده مانعی برای درک درست مسئله میشود تفاوت و تخالف عُرف زمان برده داری با زمان ما است، ما واقعا نمیتوانیم کنیز را و نوع نگاه مردم با آن را تصور کنیم، ذهنمان مستقیم میرود سراغ خدمتکار و مانند آن در حالی که از نظر بنده واقعا این دو خیلی با هم تفاوت دارند!

خدمتکار یک زن است که همسر دارد و باید جاذبه های جنسی خود را برای همسرش حفظ کند، ممکن است مدتی را هم در بیرون از خانه کار کند اما کار شغل اوست نه هویت او، علاوه بر اینکه جایگاه اجتماعی او قابل مقایسه با جایگاه کنیز نیست؛ اما کنیز مملوک است، خودش و کارش برای مالکش است، انگیزه ای برای رسیدن به چهره خود و جلوه گری برای همسر ندارد!یعنی اینطور نیست که ساعتی را برای خود داشته باشد.

زن آزاد حتی اگر تا ساعت ها کار کند بعد از آن برای خودش است، حتی در آن ساعاتی که کار می کند هم برای درآمدزایی است، درآمدش برای خودش است، وگرنه بیکار که نیست برای مردم کار کند، یعنی به دنبال ارتقاء جایگاه خودش است وگرنه به جای کار کردن مینشست در خانه! اما کنیز متعلق به شخص دیگری است، چه در خانه کار کند و چه در بیرون از خانه، درآمدش متعلق به مالک است؛ دید مردم هم به او متفاوت است، ما نمونه این نگاه را در ماجرای زلیخا و یوسف می بینیم که زلیخا به خاطر دلبستگی به برده اش از جانب زنان مصری مورد تمسخر قرار گرفت، این نوع نگاه زنان مصری خیلی قرینه خوب و مهمی است، به خوبی نشان دهنده این تفاوت نوع نگاه در آن جوامع پیشین است؛ در حالی که این مسئله امروزه برای ما قابل درک و هضم نیست، به همین خاطر من معتقدم استبعادی که در این مسئله وجود دارد به خاطر این است که ما نمی توانیم درست، جایگاه و فعالیت و شرایط کنیزان را تصور کنیم.

نکته سوم:
عدم وجوب حجاب یک حکم اولیه است، یعنی همانطور که در نکته پیشین گذشت به خاطر نوع زندگی کنیزان و نگاه دیگران به آنها بوده است، پس اگر به خاطر تغییر شرایط جامعه یا شرایط خاص شخص نگاه کننده این نگاه مفسده آفرین باشد طبیعتا باید پوشش رعایت شود، همانطور که پوشش صورت برای خانم ها واجب نیست اما مراجع تقلید فرموده اند اگر زنی احساس کرد که نامحرمی با قصد لذت جویی به صورت او نگاه حرام میکند باید صورتش را بپوشاند.(5)

و نیز در روایتی از حضرت صادق(ع) نقل شده است:
«لَا يَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ يَنْظُرَ عَبْدُهَا إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ جَسَدِهَا إِلَّا إِلَى شَعْرِهَا غَيْرَ مُتَعَمِّدٍ لِذَلِك‏»؛ برای زن جایز نیست که برده اش به بدن او نگاه کند مگر موی او به شرط آنکه نگاه با قصد نباشد. (6)

در این روایت هم اینکه زنی جلوی برده اش موی خود را نپوشاند مشروط بر این دانسته شده که نگاه برده، یک نگاه عادی باشد، در غیر این صورت زن باید موی سرش را بپوشاند.
بنابراین آزاد بودن حجاب کنیزان به این معنا نیست که اسلام زمینه نگاه حرام و مفسده را باز گذاشته باشد، بلکه چون این مسئله یعنی نگاه حرام نسبت به کنیزان احتمالش بسیار کمتر است، اسلام نیز تشخیص این امر را بر عهده کنیز گذاشته که اگر این وصف مفسده انگیز وجود داشت و کسی به او نگاه حرام میکرد خودش را بپیوشاند.
به عبارت دیگر هم زن آزاد و هم کنیز برخی اعضاء را باید بپوشانند و برخی اعضاء را لازم نیست، یعنی در اصل این حکم اختلافی بین این دو نیست، فقط اختلاف در محدوده است، زن آزاد صورت را لازم نیست بپوشاند اما کنیز موهایش را هم لازم نیست بپوشاند.

علت اینکه پوشاندن این اعضاء واجب نیست به این خاطر نیست که اسلام معتقد است نگاه لذت جویانه به موهای کنیز مهم نیست! بلکه از این باب است که کمتر تحریک کننده هستند.حال زن آزاد اگر دید کسی به صورتش از روی قصد لذت نگاه می کند باید آن را بپوشاند، یعنی ملاک این حکم، ممانعت از یک لذت جویی حرام است، که این ممانعت از طریق پوشاندن عضوی است که پوشاندنش قبلا واجب نبوده، حالا همین مسئله با همین ملاک و معیار دقیقا در مورد یک کنیز اتفاق افتاده و دارد یک لذت جویی حرام اتفاق می افتد، خب طبیعتا حکم اسلام ملاک و معیارش روشن است.


نکته چهارم:
ممکن است گفته شود امروز اینقدر شرایط ازدواج دشوار شده که جوانان با دیدن هر کسی با هر چهره ای و با هر موقعیت اجتماعی تحریک میشوند و برایشان فرقی نمی کند کنیز باشد یا آزاد؛ این مسئله تا حدی درست است که محدودیت بیش از اندازه، و عدم ارضاء صحیح غریزه ممکن است چنین آسیب هایی را به دنبال داشته باشد، اما در این خصوص باید به دو مسئله توجه داشت:

اولا: این حریص شدن به نگاه به خاطر محدودیت های ازدواج از یک سو و گسترش دامنه عوامل تحریک کننده رسانه ای و مانند آن از سوی دیگر است، یعنی بخش های دیگری از پازل اسلام اجرا نشده بنابراین اینجا ناهماهنگی بروز کرده است، اما اگر اسلام به صورت کامل اجرا شود، ازدواج در نهایت سادگی باشد و عوامل تحریک کننده غریزه از میان برداشته شود این آسیب ها دیگر به حداقل ممکن خواهد رسید.

ثانیا: همانطور که گفته شد این آزادی حجاب یک حکم اولیه است، اما در صورتی که شرایط تغییر کرده باشد و حتی نگاه به کنیزان هم به نگاه های مغرضانه تبدیل شده باشد که طبیعتا مفسده هایی را به دنبال خواهد داشت، میتوان به ضرورت پوشش کنیزان حکم داد تا آن مانع حکم اولیه از میان برداشته شود.

نکته پنجم
فلسفه حجاب منحصر در عدم آلودگی مردان نیست، بلکه یکی از فلسفه های مهم حجاب شخصیت دادن به زن است، از طرف دیگر فلسفه برده داری در اسلام، نه ترویج برده داری، بلکه به منظور تربیت اسرای جنگی و گسترش اسلام است، بنابراین حجاب به صورت ضروری برای زنان مسلمان آزاد باید رعایت شود، یعنی اسلام بر روی آن پافشاری دارد اما برای کنیزان این اجبار لازم نیست، چون آنها در حال آشنایی و تربیت هستند، باید به این شخصت دهی حجاب پی ببرند، اما اگر آزادانه حجاب را برگزیدند هیچ مانعی از آن نیست، و کسی آنها را به بی حجابی اجبار نمی کند. شاید آن دسته از ادله نقلی که می گویند حجاب برای شناخته شدن زن مسلمان است از همین باب باشد:

«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن‏‏»؛اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است‏.(7)
بنابراین چون کنیز در مرحله تربیت است، اشکالی ندارد این را تجربه کند تا عمق حکمت آن را پی ببرد، و اگر در همان دوران کنیزی به این حکمت پی برد میتواند حجاب داشته باشد و هیچ منعی در کار نیست
.

پی نوشت ها:
1. حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق، ج 4، ص 411، ح5562.
2. همان، ص411، ح5561.
3. همان، ص 412، ح5564.
4. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر صدرا، تهران، ج19، ص489.
5. http://www.pasokhgoo.ir/node/92792
6. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص531.
7. احزاب:59/33.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=56170&p=976929&viewfull=1#post976929