خداوند چگونه رنج بیماران لاعلاج را جبران میکند؟


پرسش: فرض کنید فردی با بیماری ارثی لاعلاج به دنیا بیاید و تمام زندگی خود مملو از رنج و مشقت باشد آیا خدا این فرد را آفریده که فقط رنج بکشد؟ خداوند چگونه این رنج بیماران را جبران میکند؟با این حال عدالت خدا زیر سوال نمی رود؟

پاسخ:باسلام

این سوال با توجه به هدفی که خداوند در خلقت انسان دارد و برنامه ای که برای او در رسیدنش به این هدف دارد مشخص میشود.
هدف خداوند در افرینش انسان، رساندن او به مقام قرب و کمال لایق است.
برای رسیدن به این منظور، انجام کارهای اختیاری ضروری است.
البته صرف انجام این کارها کفایت نمیکند بلکه انسان باید در این مسیر ابتلائات گوناگون را سپری کند و این ابتلائات و سختی ها است که عیار او را مشخص ترمیکند.
اگر بخواهیم مثال بزنیم، انسان و اعمال اختیاری و ابتلائات، شبیه وضعیت دانشجویی است که در طول ترم تحصیلی خود باید درس بخواند و هر چند وقت یک بار نیز درامتحاناتی که از او گرفته میشود و ممکن است به شیوه ها و محتواهای متعددی باشد نیز شرکت کند.
حال ایا دانشجو میتواند به استادش بگوید ما درس میخوانیم، خوب هم می خوانیم شما امتحان از ما نگیر؟
خیر.
آیا دانشجو هرقدر هم که درس خوان باشد، میتواند بدون شرکت در امتحانات، مدرک بگیرد؟
خیر.
آیا وضعیت این دانشجو در دو وضعیت شرکت در امتحانات متعدد و عدم شرکت در آنها به یک صورت است؟
به عبارت دیگر، اگر یک دانشجو با سطح کمی وکیفی معلوماتی مشخصی، اگر در امتحانات متعدد و ازمونهایی با سطح های متفاوت شرکت کند قوت بیشتری پیدا میکند یا دانشجویی که صرفا درس میخواند.
پاسخ کاملا مشخص است.
دانشجویی که در امتحانات متعدد شرکت میکند، و ورزشکاری که در مسابقات متعدد و با حریفان متفاوتی شرکت میکند، به هیچ وجه قابل مقایسه با غیر خودش نیست.

به همین صورت و با وضعیتی دقیق تر و والاتر، انسان نیز با صرف اعمال اختیاری اش هرچقدر هم که خوب باشد، رها نمیشود.
هدف از این ابتلائات، قوی تر شدن و کامل تر شدن انسان در کوران سختی ها و مشکلات و آبدیده شدن وجود اوست.
در روایات نیز به این نکته اشاره شده است.
چنانکه در حدیثی از امام صادق(عليه السلام )، نحوه این ابتلائات و هدف از ان بیان شده است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ ثُمَّ قَالَ لِي مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِي الدِّينِ فَقَالَ يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ! (1)
آزمايش مى شوند همانگونه كه طلا در كوره آزمـايش مى شود، و خالص مى شوند همانگونه كه فشار آتش ناخالصيهاى طلا را از بين مى برد و آن را خالص مى كند.

یا در حدیثی دیگرامير مؤ منان على (عليه السلام ) اینچنین میفرماید:
وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُم‏(2)
سوگند به كسى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به حق مبعوث كـرده بـه شـدت مـورد آزمـايـش قـرار مـى گـيـريـد، و غـربـال مـى شـويـد، آنچنان كه بالاى شما پائين و پائين بالا قرار خواهد گرفت.


اصل عمومی ابتلاء و ازمایش

انسان هیچگاه از سختی و مشکلات و ابتلائات جدا نیست.
خداوند در قران کریم بارها به این اصل کلی اشاره دارد. در سوره عنکبوت نیز درضمن چند ایه این مطلب را بازگو میکند. نـخـسـت مـى گـويد:

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»(3)
(آيا مردم گمان كردند همين اندازه كه اظهار ايمان كنند و شهادت به تـوحـيـد و رسـالت پيامبر دهند به حال خود واگذارده خواهند شد و امتحان نمى شوند)؟!
بـعـد بلافاصله به ذكر اين حقيقت مى پردازد كه :

« وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ»(4)
امتحان يك سنت هميشگى و جاودانى الهى است ، امتحان مخصوص شما جمعيت مسلمانان نيست ، سنتى است كه در تمام امتهاى پيشين جارى بـوده اسـت
آنـهـا را نـيـز در كـوره هـاى سـخـت امـتحان افكنديم ، آنها نيز همچون شما در فشار دشمنان بـيـرحـم و جـاهـل و بـيـخـبـر و مـتعصب و لجوج قرار داشتند، هميشه ميدان امتحان باز بوده و گروهى در اين ميدان شركت داشته اند.
بايد هم چنين باشد چرا كه در مقام ادعا هر كس مى تواند خود را برترين مؤ من ، بالاترين مـجـاهـد، و فـداكـارتـريـن انسان معرفى كند، بايد وزن و قيمت و ارزش اين ادعاها از طريق آزمون روشن شود، بايد معلوم گردد تا چه اندازه نيات درونى و آمادگيهاى روحى با اين گفته ها هماهنگ يا ناهماهنگ است ؟


آرى (بـايـد خـدا بـدانـد چـه كـسـانـى راسـت مـى گـويند، و چه كسانى دروغگو هستند)
بديهى است خدا همه اينها را مى داند، حتى قبل از خلقت انسانها، منظور از علم در اينجا همان تـحـقـق عـينى مسائل و وجود خارجى آنها است ، و به تعبير ديگر ظهور آثار و شواهد عملى است ، يعنى بايد علم خدا در باره اين گروه عملا در خارج پياده شود، و تحقق عينى يابد، و هر كس آنچه را در درون دارد بيرون ريزد، اين است معنى علم هنگامى كه در اينگونه موارد در مورد خداوند به كار مى رود.
دليـل ايـن مـسـاءله نـيـز روشـن اسـت زيـرا نـيـات درونـى و صـفـات بـاطـنـى تـا در عمل انسان تحقق و عينيت پيدا نكند ثواب و جزا و كيفر مفهوم ندارد.(5)


ولی این ابتلائات برای هر کسی به یک صورتی است.
یکی با پول و دیگری با فقر.
یکی با پست ومقام و دیگری با زیر دستی.
یکی با زیبایی و دیگری با زشتی.
یکی با تندرستی ودیگری با بیماری.
هر کسی با یک نوع امتحان و ابتلاء روبرو میشود.



با این حال، ابتلائاتی که همراه با نوعی نقصان همراه است، یک مزیتی نسبت به ابتلائات دسته مقابل دارد.
مثلا کسی که به فقر مبتلا شده است، یا کسی که بدون هیچ تقصیر شخصی با بیماری دست و پنجه نرم میکند، علاوه بر اینکه این ابتلایش زمینه ساز کمالش است، در آخرت به نوع دقیق و عادلانه جبران خواهد شد.

چنانکه در روایتی از امام صادق(عليه السلام ) به این نکته مهم اشاره شده است.
إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَيَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِيهِ فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا أَحْوَجْتُكَ فِي الدُّنْيَا مِنْ هَوَانٍ كَانَ بِكَ عَلَيَّ فَارْفَعْ هَذَا السَّجْفَ‏ فَانْظُرْ إِلَى مَا عَوَّضْتُكَ مِنَ الدُّنْيَا قَالَ فَيَرْفَعُ فَيَقُولُ مَا ضَرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي مَعَ مَا عَوَّضْتَنِي.(6)

در این روایت حضرت میفرماید:
"(در روز قیامت) خداوند، جلّ ثناؤه، همچنان که برادری از برادرش پوزش می‏‌خواهد، از بنده مؤمن نیازمند خود در دنیا، عذر می‏‌خواهد و می‏‌فرماید: به عزّت و جلالم سوگند که من تو را در دنیا از سر خواریت نزد من، محتاج نکردم. اکنون این سرپوش را بردار و ببین به جای دنیا به تو چه داده‏‌ام. او سرپوش را بردارد و گوید: با این عوضی که به من دادی مرا چه زیان اگر آنچه را در دنیا از من گرفتی.

بنابراین از این مطالب به دست می آید که
اولا: ابتلائات یک قانون جهانشمول و فراگیر برای انسانهاست.
ثانیا: هر کسی ابتلاء مختص به خودش را دارد.
ثالثا: در مواردی که ابتلا به یک مصیبت و سختی و رنج، به و اسطه قصوری از خود فرد نبوده است، صبر بر این سختی علاوه بر نقشش در کمال بخشی به آن فرد، باعث میشود عوضی نیز در آخرت به فرد تعلق بگیرد.


موفق باشید.


ــــــــــــ
1. محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1407، چ چهارم، ج1، ص370
2. همان، ج1، ص369

3. سوره عنکبوت، آیه2

4. همان.
5. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374، ج16، ص237
6. الکافی، ج2، ص264

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61804&p=976154&viewfull=1#post976154