پرسش
کسی که از دنیا می رود به بچه ها می گویند: "رفته به آسمان ها، پیش خدا" آیا با این بیان خداوند محدود نمیشود؟ و مگر نمی گویند خداوند دست ندارد پس چطور می گویند ما را با دست های خودش آفریده است؟ و مگر نمیگویند خداوند به هر چیز می گوید موجود باش، موجود میشود پس چطور از روح خودش به ما دمیده است؟
پاسخ
پاسخ سوال را در قالب چند نکته عرض میکنیم:
نکته اول:
حقیقت یک چیز است، و نوع بیان آن برای بچه ها یک چیز دیگر! نیازی نیست که به بچه ها دروغ گفته شود، بلکه ما باید مفاهیم صحیح را به بچه منتقل کنیم البته طبیعتا بچه ها به خاطر محدودیت فهمشان آنها را محدود و مادی معنا خواهند کرد، و این عیبی ندارد، و دروغ تلقی نمیشود؛ بلکه برداشت های اشتباه است که با بالا رفتن سن ایشان اصلاح خواهد شد
در نکات بعدی توضیحات بیشتری خواهیم داد تا مسئله روشن تر شود.
نکته دوم:
اینکه خداوند بالاتر از ما هست امری درست است، و این بالاتر بودن هم بالاتر بودن مکانی نیست یعنی اینطور نیست که خدا بالای سر ما باشد، چون خدا اصلا مکان ندارد و هر چقدر هم به آسمان برویم به او نزدیک تر نمیشویم، او مجرد از ماده است، اما همین جمله که خدا بالاتر از ماست وقتی به بچه ها گفته میشود این بالاتر بودن را بالاتر بودن مکانی معنا می کنند، چون درک حقیقت برای بچه ها دشوار است، حتی برای انسان های بالغ هم ممکن نیست، اما میتوانند آن را بدون تصور بپذیرند، ولی کودک چون ذهنش دائما به دنبال تصویر سازی است نمی تواند موجود مجرد از ماده و اینکه چیزی همه جا باشد بدون اینکه مکان داشته باشد را هضم کند! او خدا را در آسمان تصور می کند و این عیبی ندارد، مهم این است که ما دروغ به او نگوییم اما لازم نیست تصورات او را به یکباره اصلاح کنیم.
حتی خداوند نیز در آیات مختلف تعبیر اهل زمین و اهل آسمان را به کار برده است
نکته سوم:
مرگ به معنای لقاء الله است، بنابراین اگر به بچه ها بگوییم کسی که مرده رفته پیش خدا عیبی ندارد، و باز همانطور که عرض شد این که بچه ها از این جمله صحیح چه تصوری در ذهنشان میسازند مهم نیست! ما نباید در تصور سازی دخالت کنیم، ما فقط کم کم مفاهیم را متناسب با رشد بچه عمیق تر می کنیم، اما اجازه بدهیم او خودش تصویر سازی کند.
بنابراین اینکه بگوییم هر کسی که می میرد میرود پیش خدا یا به آسمان ها عروج می کند باز هم عیبی ندارد،چون آسمان نماد بالاست و قرآن کریم هم گاهی از موجودات زمینی و آسمانی تعبیر می کند.
نکته چهارم:
در مورد کلمه «ید» یا معادل فارسی آن که «دست» میشود هم باید دقت کرد که دست در مورد خداوند به معنای قدرت است، نه این دست ظاهری، اینکه قرآن کریم از قول خداوند می فرماید:
«قالَ يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَي»گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با دست خودم (قدرت خودم) او را آفريدم سجده كنى؟(1)
همانطور که در آیه دیگری می فرماید:
«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»؛ دست خدا بالاى دست آنهاست.(2)
این مسئله مهمی است که کلمات باید در جمله معنا شود، مثلا این که ما می گوییم «شیر» خب تا در جمله نیاید معلوم نمی شود منظور چه شیری است، شیری در باغ وحش دیدم، شیر آب را بستم، یا از مغازه شیر خریدم است که معنای شیر را روشن میسازد.
نکته پنجم:
در مورد روح خدا که در انسان دمیده شده است هم نباید گمان کرد خداوند روح است و بخشی از روح خود را در انسان دمیده است! بلکه این که میگوید از روح خودم در انسان دمیدم، یعنی روحی که من آفریننده و مالک آن هستم(3) نه اینکه بخشی از خودم را جدا کردم و به او دادم! مثلا من می گویم کتابم را به شما دادم یعنی کتابی که مال من بوده است، خداوند هم می فرماید: روحی که برای من است و خودم آن را آفریده ام را در انسان دمیدم، مطلقا معنا این نیست که روح بخشی از خدا بوده که از او جدا شده باشد! خدا که روح نیست! روح آفریده ی خداست.
علاوه بر اینکه دمیدن روح در بدن انسان را نباید مانند دمیدن انسان معنا کنید تا با آیاتی که می فرماید خداوند هرچه را اراده کند می گوید باش پس موجود میشود تعارض داشته باشد.
خلاصه اینکه بخشی که برای بچه ها قابل فهم است به طور صحیح به ایشان گفته میشود، اما طبیعتا نباید توقع داشت درست و صحیح تصور کنند! باید اجازه داد تصویر سازی از جانب خودشان باشد اما به مرور زمان و با بالا رفتن سن و سالشان عقائد را عمیق تر برای آنها بیان نمود تا این تصویر سازی هم متناسب با رشد انسان اصلاح گردد.
پی نوشت ها:
1. ص:75./38.
2. فتح:10/48.
3. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374، ج19، ص337.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61994&p=972822&viewfull=1#post972822