سؤال:
بررسی سندی روایت «انا مدینة العلم و علی بابها» از طریق «ابن عباس»، با توجه به اشکال «ابن جوزی» بر این سند چگونه است؟
جواب:
«ابن الجوزی» در کتاب «الموضوعات» تصریح نموده که این روایت بنابر نقل ابن عباس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) خود از ده طریق رسیده است. وی بر اساس روش خود برخی از روایات این طرق را مورد خدشه قرار داده و سپس می نویسد: «هَذَا حَدِيثٌ لَا يَصح من جَمِيع الْوُجُوه».[1] این حدیث از جمیع طرق آن صحیح نیست.
میزان اعتبار جرح ابن جوزی و مقلدان وی:
تشدد و سختگیری ابن جوزی در حدیث بر حدیث شناسان پوشیده نیست. امری که به واسطه ی آن از میزان اعتبار علمی وی کاسته؛ به گونه ای که «ابن حجر» وی را «حاطب اللیل» قلمداد نموده است.[2]
«عبدالحی الکنوی» نیز در کتاب: «الرفع و التکمیل» در باره ی عدم اعتبار جرح برخی از متشدّدین در جرح همچون «ابن الجوزی» و به تبع آن «ابن تیمیه» در تقلید از وی می نویسد: «بدان که شیوه ی برخی از محدّثین در وارد کردن اشکال بر احادیث چنین بوده که به واسطه ی روش سختگیرانه تر آنان در جرح و تعدیل، بر راویان آن احادیث اشکال نموده و پس از آن به جعلی بودن یا ضعف آن احادیث حکم می نمودند، آنهم تنها به دلیل وجود اشکالی هر چند ناچیز در روایت ...از جمله این افراد ابن جوزی ...و شیخ ابن تیمیه مولّف کتاب منهاج السنّه است». [3]
وی همچنین در کتاب: «الاجوبة الفاضلة» در رابطه با منهج «ابن تیمیه» می نویسد:
وی برخی از احادیث «حسن» را دروغ شمرده و بسیاری از اخبار ضعیف را ساختگی دانسته و این به تقلید از ابن جوزی و دیگران بوده؛ بلکه در بسیاری از احادیثی که در ساختگی بودن آنها اختلاف بوده و احادیث ضعیفی که همه بر ضعف آنها متفق اند، وی ادعای اجماع بر جعلی و دروغ بودن آنها نموده است.[4]
همچنین محدث بزرگ معاصر اهل سنت احمد بن محمد بن الصدیق الغماری(م:1380هـ) درباره ملاک ذهبی در جرح و تعدیل می نویسد: «اگر فلان راوی را همه ی مردم توثیق نمایند ذهبی در مورد حدیث او می گوید که وی دروغگو است؛ همچنان که در عده ای از احادیث که حاکم آنها را با سند شیخین تخریج نموده است ذهبی بدون هیچ دلیلی و تنها به واسطه ی اعتقاد درونی خویش حکم به وضع و دروغ بودن آن روایات نموده و این نیست مگر اینکه آن روایات در باره ی فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام است».[5]
پر واضح است حکم چنین افرادی درباره ی احادیث، چندان اعتبار و ارزش علمی نداشته؛ به خصوص فردی همچون ابن تیمیه که انگیزه ی او در ردّ احادیث فضایل و مناقب اهل بیت(علیهم السلام) بر ارباب علم و تحقیق پوشیده نیست.[6]
بررسی سخن ابن الجوزی و مقلدان وی در مورد حدیث «مدینة العلم»
ابن جوزی در حکم به طریق پنجم این روایت می نویسد: «وفى الطَّرِيق الْخَامِس أَبُو الصَّلْت الْهَرَوِيّ، وَقد سبق أَنه كذب وَهُوَ الَّذِي وضع هَذَا الحَدِيث على أبي مُعَاوِيَة وسرقة مِنْهُ جمَاعَة»؛[7] «در طریق پنجم ابوالصلت هروی قرار گرفته و گذشت که وی دروغگو است و او کسی است که این روایت را به ابومعاویة نسبت جعل داده و جماعتی از او این حدیث را سرقت نموده اند»؟!
این حدیث را حاکم نیشابوری در مستدرک با سند خویش چنین روایت نموده است: «حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ الْهَرَوِيُّ، بِالرَّمْلَةِ، ثنا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ، ثنا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِينَةَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ».[8]
حاکم نیشابوری بعد از ذکر روایت در رابطه با اعتبار و حکم حدیث می نویسد: «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ».این حدیث صحیح الإسناد بوده؛ اما با این حال بخاری و مسلم در صحیح خود آنرا روایت ننموده اند.
ابن جوزی با بی پروایی تمام در راستای بی اعتبار دانستن این روایت، نسبت دروغگویی و جعل حدیث را به «عَبْدُ السَّلامِ بْنُ صَالِحٍ، ابوصلت هروی» داده و ذهبی نیز بدون آنکه جرحی بر سند روایت وارد نماید تنها از روی تعصب خود روایت را جعلی پنداشته است که چنین امری قابل نقد و بررسی است.
دیدگاه برخی از ائمه ی حدیث در مورد «ابوالصلت»
ابن جوزی نسبت سرقت به «ابوالصلت» داده و این در حالی است که «یحیی بن معین» که خود از متشددین در جرح و تعدیل بوده و از وی روایت شنیده، نسبت کذب به وی را دفع نموده؛ بلکه وی را توثیق نموده و این روایت را نیز صحیح دانسته است. خطیب بغدادی در کتاب: «تاریخ بغداد» متعرض این گفتار شده است: «حَدَّثَنَا عُمَر بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَالِكٍ قال: سمعت أبي يقول: سألت يحيى بن معين عن أبي الصلت الهروي فقال: ثقة صدوق إلا أنه يتشيع».[9]
«حدثنا إبراهيم بن عبد الله بن الجنيد قَالَ: سألت يَحْيَى بْن معين عَنْ أَبِي الصلت الهروي فقال: قد سمع وما أعرفه بالكذب»؛[10]
«قَالَ الْقَاسِمُ: سَأَلْتُ يَحْيَى بْنَ مَعِينٍ عَنْ هَذَا الْحَدِيثِ فَقَالَ: هُوَ صَحِيحٌ».[11]
«حاکم نیشابوری» نیز در بیان حکم این روایت از «یحیی بن معین» و می نویسد: «وَأَبُو الصَّلْتِ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ. فَإِنِّي سَمِعْتُ أَبَا الْعَبَّاسِ مُحَمَّدَ بْنَ يَعْقُوبَ فِي التَّارِيخِ يَقُولُ: سَمِعْتُ الْعَبَّاسَ بْنَ مُحَمَّدٍ الدُّورِيَّ يَقُولُ: سَأَلْتُ يَحْيَى بْنَ مَعِينٍ، عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ، فَقَالَ: «ثِقَةٌ» . فَقُلْتُ: أَلَيْسَ قَدْ حَدَّثَ عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ» ؟ فَقَالَ: قَدْ حَدَّثَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْفَيْدِيُّ وَهُوَ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ. سَمِعْتُ أَبَا نَصْرٍ أَحْمَدَ بْنَ سَهْلٍ الْفَقِيهَ الْقَبَّانِيَّ إِمَامَ عَصْرِهِ بِبُخَارَى، يَقُولُ: سَمِعْتُ صَالِحَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ حَبِيبٍ الْحَافِظَ يَقُولُ: وَسُئِلَ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ، فَقَالَ: دَخَلَ يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ وَنَحْنُ مَعَهُ عَلَى أَبِي الصَّلْتِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ، فَلَمَّا خَرَجَ تَبِعْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ: مَا تَقُولُ رَحِمَكَ اللَّهُ فِي أَبِي الصَّلْتِ؟ فَقَالَ: «هُوَ صَدُوقٌ». فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّهُ يَرْوِي حَدِيثَ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِيِّ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ (وآله)وَسَلَّمَ «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا» ، فَقَالَ: قَدْ رَوَى هَذَا ذَاكَ الْفَيْدِيُّ، عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ كَمَا رَوَاهُ أَبُو الصَّلْتِ».
«ابوالصلت» از شیوخ «عبدالله بن احمد بن حنبل» است و روایت «عبدالله» از وی بیانگر توثیق «ابوالصلت» از دیدگاه «احمد بن حنبل» نیز می باشد؛ زیرا «عبدالله» به دستور پدر خویش تنها از ثقات روایت می نمود؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی این امر را در چند موضع از کتاب «تعجیل المنفعة» متذکر شده است.[12] و ابن حجر خود نیز چنین نظری را پذیرفته و شیوخ «عبدالله» را مقبول دانسته است.[13]
«احمد بن حنبل» در مورد روایتی که «ابوالصلت» در مورد حقیقت ایمان از امام رضا(علیه السلام) از آباء طاهرینش(علیهم السلام) روایت نموده نوشته است: «وَقَالَ أَبُو عَلِيٍّ: قَالَ لِي أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ: إِنْ قَرَأْتَ هَذَا الْإِسْنَادَ عَلَى مَجْنُونٍ بُرِئَ مِنْ جُنُونِهِ، وَمَا عَيْبُ هَذَا الْحَدِيثِ إِلَّا جَوْدَةُ إِسْنَادِهِ».[14] که چنین امری خود بیانگر قبول روایت «ابوصلت» است.
همچنین ابن شاهین در کتاب: «تاريخ أسماء الثقات» وی را توثیق نموده است.[15] و «ابن حجر» در «تقریب التهذیب» در بیان نظر نهایی خود می نویسد: «عبد السلام ابن صالح ابن سليمان أبو الصلت الهروي مولى قريش نزل نيسابور صدوق له مناكير وكان يتشيع وأفرط العقيلي فقال كذاب [من العاشرة] ق».[16] که در این بیان به صداقت و راستگویی وی تصریح شده است.
این تصریح به ضمیمه ی مطالب قبلی از بیانات ائمه ی جرح و تعدیل عدالت و ضبط «ابوالصلت» را اثبات می نماید و احراز چنین امری بیانگر آن است که حدیث «ابوالصلت» به تنهایی حائز شرایط حدیث «صحیح» و یا «حسن» خواهد بود.
برخی چون «ابن حبان» در اشکال به «ابوالصلت» بیان نموده اند که روایت وی زمانی که متفرد در نقل آن روایت باشد پذیرفته نخواهد بود،[17] واین در حالی است که «ابوالصلت» در نقل این روایت متفرد نبوده و وی دارای متابع است و در نقل این حدیث «محمد بن جعفر الفیدی»،[18] و «ابراهیم بن موسی الرازی»؛[19] از «ابو معاویة» از «اعمش» از «مجاهد» از طریق «ابن عباس» این حدیث را نقل نموده اند.
همچنین جماعت دیگری همچون: «جعفر بن محمد الفقیه»؛[20] و «عمر بن اسماعیل بن مجالد»؛[21] و «احمد بن سلمة الجرجانی»؛[22] و «رجاء بن سلمة»؛[23] و «موسی بن محمد انصاری»؛[24] و «حسن بن علی بن راشد»؛[25] و «ابوعبید القاسم بن سلّام»؛[26] این روایت را طریق «ابو معاویة» روایت نموده اند.
علاوه بر آن نزدیک به ده نفر از راویان خبر این روایت را از «ابوالصلت» روایت نموده اند که برخی از آنان عبارتند از: «صالح بن محمد»؛[27] «محمد بن اسماعیل الضراری»؛[28] «محمد بن عبدالرحیم الهروی»؛[29] «حسن بن علی المعمری»؛[30] «محمد بن علی الصایغ»؛[31] «اسحاق بن حسن بن میمون الحربی»؛[32] «قاسم بن عبدالرحمن الانباری»؛[33] «حسین بن فهم بن عبدالرحمن».[34]
بنابراین این حدیث متفرد به نقل «ابو الصلت» نبوده و وی دارای کثرت متابع بوده؛ علاوه بر آنکه افراد متعددی نیز این خبر را از «ابوالصلت» نقل نموده اند که چنین کثرت نقلی بر فرض آنکه روایت وی به تنهایی حائز شرایط حدیث صحیح نبوده باشد، موجب ارتقای روایت وی به حدیث صحیح خواهد بود؛ چنانچه حافظ سیوطی در بیان نظر نهایی خود در رابطه با این حدیث بیان نموده است.[35]
با توجه به مطالب فوق و کثرت طرق نقل این روایت جایی برای اشکال برخی از متعصبین محدثین اهل سنت بر این حدیث نخواهد بود؛ چنانچه ابن تیمیه خود در مورد کثرت طرق یک روایت و حکم متفرع بر آن می نویسد: «فَإِنَّ تَعَدُّدَ الطُّرُقِ وَكَثْرَتَهَا يُقَوِّي بَعْضَهَا بَعْضًا حَتَّى قَدْ يَحْصُلُ الْعِلْمُ بِهَا وَلَوْ كَانَ النَّاقِلُونَ فُجَّارًا فُسَّاقًا فَكَيْفَ إذَا كَانُوا عُلَمَاءَ عُدُولًا»؛[36] همانا تعدد طرق و کثرت آن موجب تقویت مجموع آن خواهد بود به گونه ای که گاهی بدان علم حاصل می شود؛هر چند ناقلین حدیث را افراد فاجر و فاسق تشکیل دهند؛ چه رسد به آنجا که ناقلین آنرا علمای عدول تشکیل دهند.
بنا براین این حدیث بر اساس نقل ابن عباس که از طریق «ابوالصلت» نقل شده صحیح بوده و اشکال ابن جوزی بر آن وارد نیست.
پی نوشت:
[1] . ابن الجوزی، الموضوعات، ج1، ص354.
[2] . ابن حجر عسقلانی ابن جوزی را جمع کننده هیزم در شب توصیف نموده که چنین امری کنایه از عدم شناخت کافی وی در جرح و تعدیل است: «ودلت هذه القصة على أن ابن الجوزي حاطب ليل لا ينقد ما يحدث به». (ابن حجر،لسان المیزان، ج2، ص84).
[3] . الکنوی، الرفع والتکمیل، ص320، ایقاظ 19: «وَاعْلَم ان هُنَاكَ جمعا من الْمُحدثين لَهُم تعنت فِي جرح الاحاديث بِجرح رواتها فيبادرون الى الحكم بِوَضْع الحَدِيث اَوْ ضعفه بِوُجُود قدح وَلَو يَسِيرا فِي رِوَايَة اَوْ لمُخَالفَته لحَدِيث اخر مِنْهُم ابْن الْجَوْزِيّ... وَالشَّيْخ ابْن تَيْمِية الْحَرَّانِي مؤلف منهاج السّنة».
[4] . الکنوی، الاجوبة الفاضلة للاسئلة العشرة الکاملة، ص174، مکتب المطبوعات الاسلامیّة: «إنّه جعل بعض الأحادیث الحسنة مکذوبة و کثیراً من الأخبار الضعیفة موضوعةً تبعاً لابن الجوزی و غیره، بل ادّعی فی کثیر من الموضوعة المختلف فی وضعها و الضعیفة المتفق علی ضعفها الاتّفاق علی وضعها و کذبها».
[5]. الغماری، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی، ص165: «قلت: لو وثقه الناس كلهم لقال الذهبي في حديثه أنه كذب ، كما فعل في عدة أحاديث أخرجها الحاكم بسند الشيخين وادعى هو دفعا بالصدر وبدون دليل أنها موضوعة وما علتها في نظره إلا كونها في فضل علي أحمد بن أبي طالب فالله المستعان».
[6] . در این رابطه ر.ک: مقاله ی «جایگاه ابن تیمیة در علم حدیث» و «ابن تیمیة و اهانت به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)»، سید حسن آل مجدد الشیرازی.
[7] . ابن الجوزی، الموضوعات، ج1، ص354.
[8] . المستدرك على الصحيحين، الحاکم النیسابوری، ج3، ص137، ح4637، دار الكتب العلمية – بيروت.
[9] . خطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج11، ص50.
[10] . همان.
[11] . همان.
[12] . العسقلاني، تعجيل المنفعة بزوائد رجال الأئمة الأربعة، ج1، ص258، دار البشائر ـ بيروت: «قلت كَانَ عبد الله بن أَحْمد لَا يكْتب الا عَن من اذن لَهُ أَبوهُ فِي الْكِتَابَة عَنهُ وَكَانَ لَا يَأْذَن لَهُ ان يكْتب الا عَن أهل السّنة حَتَّى كَانَ يمنعهُ ان يكْتب». ایضا،ج1، ص256و ج2، ص162، و...
[13] . همان، ج2، ص173: «حكم شُيُوخ عبد الله الْقبُول إِلَّا أَن يثبت فِيهِ جرح مُفَسّر لِأَنَّهُ كَانَ لَا يكْتب إِلَّا عَن من اذن لَهُ أَبوهُ فِيهِ».
[14]. أبو نعيم الأصبهاني، تاريخ أصبهان = أخبار أصبهان، ج1، ص174، دار الكتب العلمية – بيروت: « وَقَالَ أَبُو عَلِيٍّ: قَالَ لِي أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ: إِنْ قَرَأْتَ هَذَا الْإِسْنَادَ عَلَى مَجْنُونٍ بُرِئَ مِنْ جُنُونِهِ، وَمَا عَيْبُ هَذَا الْحَدِيثِ إِلَّا جَوْدَةُ إِسْنَادِهِ».
[15]. ابن شاهین، تاريخ أسماء الثقات، ج1، ص156، الدار السلفية – الكويت: «قَالَ وَأَبُو الصَّلْت الْهَرَوِيّ ثِقَة صَدُوق إِلَّا أَنه يتشيع واسْمه عبد السَّلَام بن صَالح».
[16]. ابن حجر العسقلانی،تقريب التهذيب، ج1، ص355، دار الرشيد – سوريا.
[17]. ابن حبان، المجروحين من المحدثين والضعفاء والمتروكين، ج2، ص151، دار الوعي – حلب: «عبد السَّلَام بن صَالح بن سُلَيْمَان بن ميسرَة أَبُو الصَّلْت الْهَرَوِيّ يَرْوِي عَن حَمَّاد بْن زَيْد وَأهل الْعرَاق الْعَجَائِب فِي فَضَائِل عَليّ وَأهل بَيته لَا يجوز الِاحْتِجَاج بِهِ إِذَا انْفَرد وَهُوَ الَّذِي رَوَى عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ بن عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِينَة فليأت من قِبَلِ الْبَابِ وَهَذَا شَيْءٌ لَا أَصْلَ لَهُ لَيْسَ مِنْ حَدِيثِ بن عَبَّاسٍ وَلا مُجَاهِدٍ وَلا الأَعْمَشِ وَلا أَبُو مُعَاوِيَةَ حَدَّثَ بِهِ وَكُلُّ مَنْ حَدَّثَ بِهَذَا الْمَتْنِ فَإِنَّمَا سَرَقَهُ مِنْ أَبِي الصَّلْتِ هَذَا وَإِنْ أُقْلِبَ إِسْنَادُهُ ...».
[18]. خطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج11، ص51: «رأيت يحيى بن معين يحسن القول فيه، ورأيت يحيى بن معين عنده وسئل عن هذا الحديث الذي روي عن أبي معاوية حديث عليّ «أنا مدينة العلم وعلي بابها» فقال: رواه أيضا الفيدي». این متابعت به تنهایی دارای شرط صحیح است.(الغماری، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی، ص104).
[19]. الطبری، تهذيب الآثار وتفصيل الثابت عن رسول الله من الأخبار، ح174، مطبعة المدني – القاهرة: «حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى الرَّازِيُّ - وَلَيْسَ بِالْفَرَّاءِ - قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، بِإِسْنَادِهِ، مِثْلَهُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: هَذَا الشَّيْخُ لَا أَعْرِفُهُ، وَلَا سَمِعْتُ مِنْهُ غَيْرَ هَذَا الْحَدِيثِ». این متابعت بر اساس شرط ابن حبان و شیخ او ابن خزیمه صحیح می باشد: (اذا لم یکن فی الراوی جرح و لا تعدیل و کان کل من شیخه و الراوی عنه ثقة و لم یات بحدیث منکر فهو ثقة. المفصل فی اصول التخریج، ج1،ص180).
[20] . خطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج7، ص182: « أَخْبَرَنِي بِحَدِيثِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّيْمَرِيُّ، حدّثنا أحمد بن محمّد بن علي الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أبي حصين حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ- أَبُو جَعْفَرٍ الحضرميّ- حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَغْدَادِيُّ أَبُو مُحَمَّدٍ الفقيه- وكان في لسانه شيء- حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ. قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ».
[21] . خطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج5، ص110، ترجمه ی: 2502 : «أخبرني أحمد بن محمّد العتيقيّ، حدثنا عَبْد اللَّه بْن مُحَمَّد بْن عَبْد اللَّه الشاهد، حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ فَاذَوَيْهِ بْنِ عزرة الطّحّان، حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بن يزيد بن سليم، حدّثني رجاء بن سلمة، حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ. قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ». وی از راویات سنن ترمذی می باشد. ابن ابی حاتم در مورد وی می نویسد: «عمر بن اسمعيل بن مجالد روى عن ابيه وابى معاوية كتب عنه أبو زرعة، نا عبد الرحمن أنا عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل فيما كتب إلي قال سمعت يحيى بن معين يقول رأيت عمر بن اسمعيل بن مجالد ليس بشئ كذاب رجل سوء خبيث حدث عن ابى معاوية عن الأعمش عن مجاهد عن ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى الله عليه وسلم " انا مدينة العلم وعلى بابها " وهو حديث ليس له اصل، قال عبد الله وسألت أبي عنه فقال ما اراه الا صدق».( الجرح و التعدیل، ج6، ص99، ترجمه ی : 514).
[22] . أبو أحمد بن عدي الجرجاني، الكامل في ضعفاء الرجال، ج1، ص311: «حَدَّثَنَا عَبد الرَّحْمَنِ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ مُوسَى بْنِ عَدٍّي الْجُرْجَانِيُّ بِمَكَّةَ، حَدَّثَنا أحمد بن سلمة أبو عَمْرو الْجُرْجَانِيُّ، حَدَّثَنا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الأَعْمَش، عَنْ مُجَاهِدٍ، عنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَال: قَال رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلَى بَابِهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ قِبَلِ بَابِهَا».
[23] .خطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج5، ص110: « أخبرني أحمد بن محمّد العتيقيّ، حدثنا عَبْد اللَّه بْن مُحَمَّد بْن عَبْد اللَّه الشاهد، حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ فَاذَوَيْهِ بْنِ عزرة الطّحّان، حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بن يزيد بن سليم، حدّثني رجاء بن سلمة، حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ. قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ».
[24] . ر.ک: الغماری، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی، ص107: «حدثنا ابن عوف، ثنا محفوظ بن بحر، ثنا موسى ابن محمد الأنصاري الكوفي، عن أبي معاوية، عن الأعمش، عن مجاهد عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: أنا مدينة الحكمة وعلي بابها».
[25] . ابن عدی، الكامل في ضعفاء الرجال، ج3، ص201، الكتب العلمية - بيروت-لبنان: »حَدَّثَنَا العدوي، حَدَّثَنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ راشد، حَدَّثَنا أَبُو مُعَاوِيَةَ، حَدَّثَنا الأَعْمَش عَنْ مُجَاهِدٍ، عنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَال: قَال رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ، وَعلي بَابِهَا فَمَنْ أَرَادَ مَدِينَةَ الْعِلْمِ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا».
[26] . ابن حبان، المجروحين،ج1، ص130، ترجمه 52، دار الوعي – حلب: «رَوَى عَنْ أَبِي عُبَيْدٍ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَّامٍ عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ عَنِ الأَعْمَشِ عَن مُجَاهِد عَن بن عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الدَّارَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ قِبَلِ بَابِهَا».
[27]. به نقل سمرقندی در بحر الاسانید. ابن الجوزی، الموضوعات، ج1، ص351.
[28]. الطبری،تهذيب الآثار وتفصيل الثابت عن رسول الله من الأخبار،ج3، ص105، ح173، مطبعة المدني – القاهرة.
[29]. الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص137، ح4637، دار الكتب العلمية – بيروت.
[30]. الطبرانی، المعجم الکبیر،ج11، ص65، ح11061: «حَدَّثَنَا الْمَعْمَرِيُّ، وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّائِغُ الْمَكِّيُّ، قَالَا: ثنا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ، ثنا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهِ مِنْ بَابِهِ».
[31]. همان.
[32]. الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد،ج11، ص49: «أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْقَاسِمِ النَّرْسِيُّ، أخبرنا محمّد بن عبد الله الشّافعيّ، حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مَيْمُونٍ الْحَرْبِيُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلامِ بْنُ صَالِحٍ- يَعْنِي الْهَرَوِيَّ- حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وعلى بابها».
[33]. همان، ج11، ص50: «فَأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بن أحمد بن رزق، أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُكْرِمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُكْرَمٍ القاضي، حدّثنا القاسم بن عبد الرّحمن الأنباريّ، حدّثنا أبو الصّلت الهرويّ، حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ بَابَهُ».
[34]. الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص137، ح4637: «قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ فَهْمٍ، حَدَّثَنَاهُ أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِيُّ، عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ قَالَ الْحَاكِمُ: «لِيَعْلَمَ الْمُسْتَفِيدُ لِهَذَا الْعِلْمِ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ فَهْمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ حَافَظٌ» وَلِهَذَا الْحَدِيثِ شَاهِدٌ مِنْ حَدِيثِ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ بِإِسْنَادٍ صَحِيحٍ».
[35] . ر.ک: متقی الهندی،كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج13، ص149، مؤسسة الرسالة: «وقد كنت أجيب بهذا الجواب دهرا إلى أن وقفت على تصحيح ابن جرير لحديث علي في تهذيب الآثار مع تصحيح "ك" لحديث ابن عباس فاستخرت الله وجزمت بارتقاء الحديث من مرتبة الحسن إلى مرتبة الصحة - والله أعلم».
[36] . ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، ج18،ص26، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61127&p=974860&viewfull=1#post974860