وجود جهان های موازی در آموزه های دینی ،قابل اثبات و یا رد است؟


پرسش:

وجود جهان های موازی در نظریات علمی به بیان های مختلفی ذکر شده است.
سوال بنده از حضرت عالی این است که آیا وجود این چنین جهان هایی در موازات واقعیت در آموزه های دینی و یا احادیث و قرآن قابل اثبات و یا رد است؟
در صورت امکان منابع معتبر در تایید یا رد این مسئله به بنده معرفی نمایید.



پاسخ:

جهان های موازی در علم و فلسفه به صورت های مختلفی بیان شده اند که در ادامه، نخست به تقریری اجمالی از آن در علم می پردازیم و سپس درباره اعتبار آن و نسبت آن با آموزه های دینی سخن می گوییم.

مرحله اول: ایده جهان های موازی در علم

ايده چندجهانی، در فيزيك، براي سامان بخشيدن به برخي معضلات نظريه های فيزيكی مطرح شد. اين ايده در ذات خود نظريه نيست، بلكه به صورت نتيجه برخي نظريه های فيزيكی ظاهر مي شود و بنا بر انواع متفاوت نظريه های فيزيكی، چندجهاني های متفاوتی تصوير می شوند.
اولين چندجهانی صرفاً فضايی نامتناهی بود كه نسبيت عام، حداقل بر اي هندسه های مسطح و هذلولي آن را پيشگويی كرد. در اين چندجهانی تعداد بي نهايت حجم هابلی وجود دارد كه به اندازة جهان قابل مشاهده ما بوده و جهان لايتناهی را تشكيل مي دهند كه نزديكترينشان با فاصله بسیار زیادی دورتر از ما واقع شده است. حوزه مشاهدتی ما حوزه ای بسيار كوچك از جهانی بسيار بزرگ تر است.


نظريه حباب آندره لينده، بي نهايت چندجهانی را، با ثابت هاي فيزيكي متفاوت، مفروض مي داند. اين جهان ها حتي از دورترين جهان در چندجهاني نوع اول دورتر هستند. مفهوم جهان هاي حبابی، خلق جهان هايی از حباب كوانتومی جهان اوليه را بيان می دارد.
در حل معضل تقليل تابع موج در مكانيك كوانتومي، خروجي های ممكن بر ای رويدادی خاص فرض می شوند. اين خروجی ها در پيشينه رويداد موجودند. می توان به هر يك از اين رويدادها يك جهان نسبت داد. اين جهان ها به لحاظ فضايی از يكد يگر جدا بوده و بيش تر به صورت انواع جهان های موازی وجود دارند.
يكی ديگر از غنی ترين چندجهانی ها در تلاقی كيهان شناسي با نظريه ريسمان پديدار مي شود؛ نظريه ريسمان با افزودن شش بعد تكميلي به هندسه فضا زمان توانست به موفقيت های شايانی در حل برخي معضلات فيزيك معاصر نائل شود.


چندجهاني هاي معاصرتر و جذابتري با نظريه هاي جديد گرانش و كوانتومی هم بسته هستند. توضیح بیشتر این که هنگامي كه الكترون، براي نخستين بار در سال ۱۸۹۷ كشف شد، فرض بر اين بود كه ذره اي بسيار كوچك است ولي مطالعات بعدي نشان داد گرچه الكترون برخي مواقع به گونه ای عمل مي كند كه گويی ذره است اما هميشه چنين نيست، زيرا گاهي عملكرد آن به گونه اي است كه با ساختار موج تناسب دارد و از آنجا كه موج اندازه و عمل مشخص ندارد در اين صورت يك تناقض بنيادي رخ مي نمايد و اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه ممكن است كه الكترون بسان ذره عمل كند و نيازمند به مكان ثابت باشد و در همان زمان موج باشد و بي نياز از مكان ثابت؟ نظرية كوانتوم براي شرح و بيان اين مسائل و معضلات مطرح شد. هرچند از زمان ظهور اين نظريه تاكنون، اظهار نظرهاي متفاوتي در مورد اتقان و صحت تفسير آن از جهان ارائه شده است ولي رايج ترين آنها، تفسير كوپنهاگي آن است كه به احترام يكي از پايه گذاران آن، به نام نيلز بوهر -كه رئيس بنياد فيزيك نظري كوپنهاگ بود- معروف شده است. با توجه به تفسير متعارف از فيزيك كوانتوم، اصل عدم قطعيت نشان مي دهد كه يك ذره هرگز نمي تواند در حالت ثبات و سكون باشد، بلكه همواره در نوسانات بدون علت به سر می برد. الکترون در هر لحظه، هر جايي ممكن است باشد و در هر جايي ناپديد گرد و در جايي ديگر كه اصلا انتظارش نمي رود، دوباره پديد آيد. از این رو، مشخصه ذاتي جهان كوانتومي، عدم قطعيت مطلق، ابهام و بي قانوني تحويل ناپذیر است . از این منظر، این که الکترون را به صورت موج بدانیم یا ذره، به این امر بستگی دارد که ما به عنوان مشاهده گر درصدد بررسی خواص موجی الکترون است یا خواص ذره ای. از این رو، هر وقت مشاهده گر بخواهد الکترون را به صورت ذره ببیند، الکترون به صورت ذره ای مکانمند دیده می شود. همچنین به هيچ وجه نمي توان عملكرد دقيق يك شيء را در يك لحظة مشخص پيش بيني كرد، زيرا احتمال وقوع هر اتفاقي قابل پيش بيني است. از این منظر، كوانتوم داراي نهادي است غير عّلي که آکنده از احتمالات است و به همین جهت، با نظریه جهان های ممکن و موازی مرتبط می شود.(1)

مرحله دوم: اعتبار علمی ایده جهان های موازی

به هر حال اگر ايده چندجهاني صادق باشد، تغييري عميق در فهم فيزيكي را به همراه خواهد داشت. در نقاط ديگر چندجهاني، قوانين ديگر، ثابت ها ي ديگر و تعداد ديگري ابعاد جهان وجود داشته و جهان ما نمونه بسيار كوچكي از آن خواهد بود.
قدرت تبيينيِ بالاي ايده چندجهاني، عليرغم ناتواني در پيشگويي آن، باعث شده است كه اين ايده مورد توجه بسياري از فيزيكدانان و كيهان شناسان قرار بگيرد، گرچه، به علت آزمون پذير نبودن، از جانب برخي ديگر از فيزيكدانان ، به عنوان «شبه علم» كنار گذاشته شده است.


توضیح بیشتر این که فیلسوفان علم، درباره معیار تمایز علم از شبه علم، به چند دیدگاه قائل شده اند: كوشش هاي كلاسيك در مسئله تمايز علم از شبه علم، با اثبات گرايي منطقي آغاز مي شود. هدف نخستين اثبات گرايان متمايز ساختن معنا از بی معنا است. یک گزاره در صورتی معنادار است که توسط تجربه، قابل اثبات باشد، یعنی مشاهده پذیر باشد، آنهم به صورت مکرّر. اما کارل پوپر معتقد است که ویژگی اصلی یک علم، ابطال پذیری آن است نه اثبات پذیری آن. یک نظریه در صورتی علمی است که ابطال پذیر باشد. وقتی ما اموری را مکررا مشاهده می کنیم، یک نظریه را حدس می زنیم و واقعیت را پیش بینی می کنیم. این نظریه تا زمانی که بواسطه مشاهده دیگر ابطال نشود، موقتا معتبر است. توماس کوهن دیدگاه دیگری دارد. وی به جاي تمركز بر روي آزمون پذيري نظریه ها، بر روی توانایی حل مسئله به وسيله نظريه ها متمركز می شود. اما لاکاتوش دیدگاه دیگری دارد. وی نظریه به مثابه ساختاری منسجم برای پیشبرد برنامه پژوهشی را علمی و معتبر می داند. فیلسوفان علم نظریات دیگری را هم مطرح کرده اند که برررسی تفصیلی آنها در این مجال نمی گنجد.(2)
توجه به دیدگاه های مختلف در فلسفه علم، از دو جهت حائز اهمیت است: یکی این که این معیارها بیانگر این نکته هستند که علمی دانستن یک نظریه به مثابه بازنمایی ناب از خود واقعیت نیست بلکه در علمی بودن، معیارهای دیگری لازم است: انسجام داشتن، حلّال بودن مسائل، ساده بودن، پیشرونده بودن و ... همانطور که مشهود است این معیارها، معیارهای معرفتی منطقی نیستند بلکه معیارهایی کارآمدی هستند که علم را از غیرعلم متمایز می سازند. بنابراین، اینطور نیست که علم نمایانگر نابی از کنه واقعیت باشد.
مطلب دیگر این که علمی دانستن جهان های موازی، بستگی دارد به این که ما چه معیاری را برای علمی بودن لازم بدانیم. به این عبارت بنگرید: «ايده چندجهانی مدعی وجود جهان هاي متعددی است كه اساساً مشاهده ناپذيرند. اما آيا اثبات وجود آنها ممكن است؟ از طرفي مواردي از پيشگويی های هويت ها و پديده هاي مشاهده ناپذير در گذشته و در تاريخ علم وجود دارد كه امروزه به برخي از آنها اطمينان داريم. اگر تمام پيشگويي هاي يك نظريه به هويت هاي مشاهده ناپذير مربوط شوند آن نظريه از دايرة علمي بودن خارج مي شود و نمي توان آن را علمي دانست. اما اگر بعضي از آنها قابل مشاهده و آزمون پذير باشند، وضعيت فرق مي كند. يك نظرية خوش ساخت، با موفقيت هاي تجربي، مي تواند پيشگويي هايي داشته باشد كه قابل آزمون نباشند، در چنين وضعيتي حق داريم آنها را، به رغم طبيعت فرضي، باور كنيم»(3)
دقت در این عبارت به خوبی دو مطلب را به ما می آموزاند: یکی این که علمی بودن یا نبودن ایده جهان های موازی، بستگی دارد به معیاری که ما برای علمی بودن تعریف می کنیم؛ و دیگری این که حتی علمی دانستن این ایده بر اساس معیار خاص، به معنای بازنمایی این ایده از کنه واقعیت نیست بلکه صرفا یک فرضیه راهگشا و منسجم برای حل و تبیین مسائل دیگر است.

مرحله سوم: ایده جهان های موازی و آموزه های دینی

همان طور که عرض شد، ایده جهان های موازی به شکل های مختلفی تقریر یافته است و نمی توان به صورت کلی با آن موافقت یا مخالفت کرد. با مراجعه به دین، متوجه می شویم که جهان مادی پیرامونی ما تنها بخشی از نظام خلقتی است که خداوند آفریده است. نظام خلقت الهی دربردانده ملائکه و جنیان نیز می باشد و به تعبیر فلاسفه مسلمان، دربردارنده موجودات روحانی و مثالی و جسمانی است و یا به تعبیر دیگر، دربردارنده عوالم لاهوت (عالم الهی) و جبروت (عالم روحانیان و جبروتیان) و ملکوت (عالم موجودات مثالی که مجردند اما خصایص جسمانی را دارند) و ناسوت (عالم جسمانی مادی) است. آنچه ما می بینیم و حس می کنیم، مربوط به عوالم محسوس و جسمانی و ناسوتی است ولی این بدین معنا نیست که غیب(4) و فرشته(5) و جنّ(6) موجود نمی باشند. بنابراین، از منظر دینی، نظام خلقت نیز چندجهانی است بدین معنا که دربردارنده جهان لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت است که هر یک از آنها واجد موجودات و ویژگی ها و روابط علّی خاص به خود هستند.


اما آیا آنچه که به عنوان چندجهانی (و یا همان جهان های موازی) در علم مطرح شده است، از منظر دینی قابل قبول است یا نه؟ تا جایی که در دسترس بوده و پژوهش کرده ایم، به متنی که صراحتا موافق یا مخالف این نظریه علمی باشد، نرسیده ایم و معلوم نیست که چندجهانی دینی مورد نظر در پاراگراف قبلی، همان جهان های موازی علمی باشد. البته برخی از نویسندگان، برخی از آیات را ناظر به این ایده علمی دانسته اند که در ادامه، به برخی از آنها اشاره می کنیم و آنها را مورد بررسی قرار می دهیم:

1. آیاتی که به آسمانهای هفتگانه اشاره دارند: «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ»(7)؛ یعنی: «او خدايى است كه همه آنچه را(از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چيز آگاه است». این مضمون در آیات متعدد قرآنی مورد اشاره قرار گرفته است.(8) در تفسیر این آیات، مفسران نظرات مختلفی ارائه کرده اند: الف. مفسران قدیمی، آسمانها هفتگانه همان سیارات هفتگانه(عطارد زهره، مريخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشيد) هستند. ب. آسمانهای هفتگانه همان طبقات متراکم هوای اطراف زمین است که به صورت پوسته پوسته روی هم قرار گرفته اند. ج. آسمانهای هفتگانه ناظر به آسمانهایی است که ما فقط یکی از آنها را می بینیم. سایر آسمانها از دسترس ما خارج است و چه بسا توسط علم بعدا کشف شود.(9)

همانطور که مشاهده می شود، دقیقا نمی توان مشخص کرد که منظور از هفت آسمان چه چیزی است بلکه هر مفسری، متناسب با دانشی که دارد، آسمانهای هفتگانه را ناظر به امر خاصی تعبیر می کند. چنین تطبیقی ایراد ندارد اما باید هوشیار باشیم که اساسا چنین تطبیق هایی در حوزه معرفت بشری است و مفاد صریح آیات قرآنی نیست. با این توضیحات، روشن می شود که چه بسا برخی از مفسران متمایل باشند که این آیات را بر ایده چندجهانی و جهان های موازی تطبیق دهند. البته همانطور که گفته شد و پرسشگر محترم نیز به آن ملتفت بوده است، ایده چندجهانی تقریرهای مختلفی دارد. در هر صورت، این آیات دلالت صریحی بر اثبات ایده چندجهانی ندارند.

2. همچنین برخی از متفکران متمایل شدند که آیات و روایاتی که مربوط به عالم ذر است را بر این مورد تطبیق دهند بدین بیان که آیات ذر ناظر به جهانی به موازات جهان فعلی بوده است که در آنجا به صورت ذرات بوده ایم و با خداوند عهد بسته ایم. اما آیا چنین تطبیقی قابل قبول است؟ مقدمتا باید به این نکته اشاره کنیم که درباره عالم ذر و عهد الهی نیز چند تفسیر وجود دارد: تفسیر اول: هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند (و طبق بعضى از روايات اين ذرات از گل آدم بيرون آمدند) آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ":" آيا پروردگار شما نيستم"؟! همگى در پاسخ گفتند:" بَلى‏ شَهِدْنا" آرى بر اين حقيقت همگى گواهيم. سپس همه اين ذرات به صلب آدم (يا به گل آدم) باز گشتند و به همين جهت اين عالم را" عالم ذر" و اين پيمان را" پيمان الست" مى‏نامند. بنا بر اين، پيمان مزبور يك" پيمان تشريعى" و قرارداد خود آگاه در ميان انسانها و پروردگارشان بوده است. تفسیر دوم: منظور از اين عالم و اين پيمان همان" عالم استعدادها" و" پيمان فطرت" و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت" نطفه" از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه. بنا بر اين، همه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده‏اند نيز به همين زبان است. اينگونه تعبيرها در گفتگوهاى روزانه نيز كم نيست مثلا مى‏گوئيم:" رنگ رخساره خبر مى‏دهد از سر درون" يا مى‏گوئيم:" چشمان به هم ريخته او مى‏گويد ديشب به خواب نرفته است". علامه طباطبائی و آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر اخیر را قابل قبول دانسته و تفسیر اول را از جهات گوناگونی مخدوش می دانند.(10)


با این توضیحات نیز روشن می شود که چه بسا به آسانی نتوان این آیه را ناظر به ایده علمی جهان های موازی دانست.

کوتاه سخن این که متون دینی صراحتا دلالتی بر اثبات ایده جهان های موازی ندارند. اما این پرسش قابل توجه است که آیا در متون دینی معارفی وجود دارد که ایده جهان های موازی را انکار نماید؟ به نظر می رسد اگر ایده جهان های موازی تفسیر الحادی به خودش نگیرد، متون دینی با آن تقابلی نداشته باشند. به عبارت دیگر، متون دینی صراحتا چنین ایده ای را انکار نمی کنند اما چه بسا این ایده علمی، لوازمی برای خودش در نظر بگیرد -مثلا جهان های موازی را اتفاقی و بی قاعده تعبیر کند و آن را بی نیاز از خداوند بداند- که در این صورت، در تقابل با آموزه های دینی قرار می گیرد.


اما اگر این ایده علمی صرفا درصدد تبیین جهان پیرامونی باشد و لوازم الحادی برای خودش در نظر نگیرد، نه فقط در تقابل با دین نیست بلکه به تعبیر بزرگان دینی، خودش نظریه دینی قلمداد می شود. توضیح بیشتر این که علم نه در برابر دین است و نه در برابر کتاب و سنت. در واقع، دین همان قول و فعل و اراده الهی است که علم در کنار قرآن و سنت، کاشف از آن است. از این منظر، هر علم معتبری، الهی و دینی است و مکمل قرآن و سنت است. در واقع، قرآن و سنت چون اساسا درصدد بیان معارف علمی و فلسفی نبوده اند و اولویت اساسی آنها بیان حقایقی برای هدایت بشر به سعادت پایدار بوده است(11)، بنابراین، نمی توان از قرآن و سنت انتظار داشت که نسبت به هر ایده علمی اظهار نظر نماید و آن را اثبات یا انکار نماید بلکه قرآن و سنت بواسطه بیان کلیات و به رسمیت شناختن منابع معرفتی حس و عقل و شهود، زمینه را برای کشف علوم فراهم نمودند. در این صورت، هر کوشش علمی در چارچوب دین، دینی قلمداد می شود چرا که مستند به مبانی دینی و در راستای کشف اراده الهی و تامل در افعال و اوصاف او است. (12)

کوتاه سخن این که متون دینی صراحتا ایده جهان های موازی را اثبات یا انکار نمی کنند اما با این حال، چه بسا برخی از محققان متمایل باشند که برخی از متون دینی را ناظر به جهان های موازی تفسیر کنند. اگر هم چنین تفسیری قابل قبول باشد و به لحاظ روشی و محتوایی از اعتبار برخوردار گردد، نباید فراموش کرد که کوششی بشری است و احتمال خطا در آن وجود دارد. چه بسا بعد از مدتی نظریه جهان های موازی ابطال شود و از عرصه علم بیرون گذاشته شود. از این رو، نباید در تطبیق و تفسیر آیات، قاطعانه سخن بگوییم بلکه باید همواره حزم اندیشی نمود و از جزمیت و شتاب پرهیز کرد.(13)


پی نوشت ها:

 

  1. حسینی شاهرودی، سید مرتضی، بررسی و نقد دیدگاه فیزیک کوانتوم درباره اصل علیت، آموزه های فلسفی-کلامی، شماره 8.
  2. برای مطالعه بیشتر، رک: چالمرز، آلن، چیستی علم، ترجمه زیباکلام، انتشارات سمت؛ و همچنین، رک: اکاشا، سمیر فلسفه علم، ترجمه پناهنده، انتشارات فرهنگ معاصر.
  3. برای مطالعه بیشتر، رک:سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «چندجهاني؛ علمي يا فلسفي؟»، فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال پنجم، شمارة اول، بهار و تابستان 1394، صص12-13؛ سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «تك جهاني يا چندجهاني از نظر برخي انديشمندان مسلمان متقدم»؛ فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال چهارم، شمارة اول، بهار و تابستان 1393 ، صص 109-137.
  4. وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ»(انعام: 59)؛ یعنی: «كليدهاى غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، كسى آنها را نمى‏داند».
  5. «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي‏ أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»(فاطر: 1)؛ یعنی: «ستايش مخصوص خداوندى است آفريننده آسمانها و زمين، كه فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرينش مى‏افزايد، و او بر هر چيزى تواناست».
  6. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»(ذاریات: 56)؛ یعنی: «من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند»؛ و همچنین: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(اعراف: 179)؛ یعنی: «به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها[ عقلها]يى دارند كه با آن(انديشه نمى‏كنند، و) نمى‏فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمى‏بينند؛ و گوشهايى كه با آن نمى‏شنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند».
  7. بقره: 29.
  8. فصلت: 12؛ طلاق: 12؛ ملک: 3؛ نوح: 15.
  9. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، ج1، صص166-168.
  10. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج7، صص6-8.
  11. «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ»(بقره: 2)؛ یعنی: «آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است».
  12. برای مطالعه بیشتر، رک: جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، انتشارات اسراء.
  13. منابع بیشتر برای مطالعه:


سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «چندجهاني؛ علمي يا فلسفي؟»، فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال پنجم، شمارة اول، بهار و تابستان 1394، صص1-28.
بامشکی، سمیرا، مقاله «جهان های موازی و معناشناسی روایت»، فصلنامه علمی پژوهشی نقد ادبی، تابستان1395، صص91-118.
زالی، مصطفی، و دیگران، مقاله «جهانهاي ممکن در اندیشه پلنتینگا و نسبت آن با مفهوم نفس الامر در فلسفه اسلامی»، مجله علمی پژوهشی متافیزیک، سال چهارم، شماره 14 ، پاییز و زمستان 1391 ، صص13-30.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61977&p=975263&viewfull=1#post975263