سؤال:
در جریان تعلیم اسمائی که حضرت آدم در ارتباط با ملائکه داشت، چگونه میتوان ارتباط حضرت آدم و ملائکه را که از دو سنخ میباشند (یکی مقید به بدن مادی و دیگری مجرد از ماده و عوارض مادی) توجیه کرد؟
پاسخ:
اگر چه ساختار ظاهری خلقت حضرت آدم به صورت مادی بوده است و دارای جنبه بشری است اما این تعلق به ماده و مادیات، تنها یکی از جنبههای انسان است؛ بلکه با دمیده شدن روح الهی در وی (نفخت فیه من روحی) آدم نیز در کنار بشریت، مانند فرشتگان از ویژگیهای غیر مادی و تجردی برخوردار بوده است.
از ساختار داستان حضرت آدم بر میآید که مصاف و رفت و شد او با ملائکه، با جنبهی ملکوتی ایشان صورت پذیرفت.[1]
علامه طباطبایی با استناد به قرائن و روایات بر آن است آن جایگاهی که حضرت آدم در آن با ملائکه مراوده داشته، بهشت برزخی بوده است.[2]اما حتی اگر سخن را به روی آن حضرت آدمی که به زمین هبوط کرده ببریم، میتوان گفت حضرت آدمِ بعد از هبوط نیز با داشتن جنبههای غیر مادی مانند قوه خیال متصل (جنبهی مثالی متصل به نفس) توان ارتباط با عالم ملائکه را دارد همچنان که انبیاء دیگر نیز اینچنین اند. در حقیقت، عالم مثال، به مثابه پل ارتباطی میان انبیا و ملائکه مجرد، میباشد.
پس میتوان گفت یک نحوهی ارتباط ملائکهی مادی با یک انسان که دارای ویژگیهای بشری است اینگونه میباشد که ملائکه به دلیل داشتن ویژگیِ تجردی، نمیتوانند به صورت مادی ظاهر شوند پس اگر انبیاء با آنان ارتباط برقرار میکنند، به هیچ روی جنبهی عنصری و بدن طبیعی آنان در این میان درگیر نیست؛ بلکه ملائکه در قالبهای مثالی در عالم مثال بر آنان ظاهر گشته و انبیا نیز با بدن مثالی خویش با آنان مرتبط میشوند و به عبارت مختصر، ملائکه، در عالم مثال انسانی برای آنان تمثل مییابند.[3]
نحوهی دیگر ارتباط ملائکهی مجرد با انبیاء که در میان صاحبنظران دارای طرفدارانی نیز هست به این صورت است که ملائکه، اگر چه دارای ماهیت ملکوتی اند اما قادرند به صورت ماهیت مُلکی و عنصری منقلب شوند؛ به گونهای که با همت و قوتی الهی، بدن مادی برای خویش خلق کنند؛ اگر چه احکام ماده تماماً بر ملائکه حاکم نباشد. این مسئله، در بحث «خلق به همت عارف» به خوبی تبیین شده است.[4]در این طرح، ملائکه، با حفظ سمت فرشتهسانی، برای خویش بدنی مادی انشاء میکنند تا بتوانند با انسانی که تحت عوارض عالم ماده است مواجه شوند. بدیهی است این انشاء موجب آن نمیشود که یک فرشته به یک انسان تبدیل شود.
به هر حال، ملائکه با تمثل برزخی یا مادی برای انبیاء میتوانند با انبیاء مواجههی صوری و ظاهری پیدا کنند و این موجب آن نمیشود تا ملائکه از حقیقت فرشتگی خویش بیرون بیایند و بشر شوند.[5]
گفتنی است باید میان این که حقیقتی واقعی به صورتی جلوه کند که مألوف و معهود مدرِک (انسان) باشد و با ادوات ادراکی او متناسب باشد و میان این که اصلا در خارج حقیقتی وجود نداشته باشد و تنها صورتی ادراکی و ذهنیِ خالی از واقعیت برای مدرِک ظاهر شود، فرق گذاشت زیرا این صورت دوم، سفسطه است و بدیهی است که تمثل ملائکه برای انبیاء و انسانهای خاص، از این نوع نیست بلکه تمثلی واقعی و دارای نفسالامر است.[6]
نتیجه:
اگر چه جنس ملائکه، مجرد از ماده است و تحت احکام و عوارض ماده در نمیآیند اما باتوجه به برخورداری آنان از قدرت الهی، میتوانند به صورت مادی تجسم و تجسد یابند و با انشاء بدنی مادی برای خویش در برابر انبیاء و انسانهای خاص ظاهر شوند. اگر این نحوه ارتباط را نپذیریم، نوع دیگر ارتباط انبیا با ملائکه، مواجهه در عالم مثال است؛ زیرا عالم مثال، در عین مبرا بودن از احکام و عوارض مادی، دارای ویژگیِ صورت و تقدّر است پس میتواند به عنوان پل ارتباطی میان انسان و ملائکه مورد استفاده قرار گیرد.
منابع:
[1]. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374، ج1، ص 196.
[2]. همان، ص 211 – 212 و 215
[3]. همان، ج7، ص 30.
[4]. محیالدین ابن عربی، فصوص الحکم، تصحیح عفیفی، انتشارات الزهرا، تهران، 1370، ص 88؛ صدرالمتألهین، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1363، ص 598.
[5]. برای مطالعهی بیشتر، ر.ک: همان، ج14، ص 48 – 52.
[6]. همان، ص 52.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61487&p=975107&viewfull=1#post975107