تواتر وارزش یقینی آن در چه حدی است؟

پرسش:
بخشی از معرفت ما در عقاید مربوط به مسائل متواتر هست. بنده سوالی که دارم دردو بخشه:
اول نظر متکلمین شیعه در مورد تعریف و میزان یقینی بودن تواتر چیه؟ و تواتر معرفت با یقین منطقی میدهد یا یقین با روانشناختی؟
دوم اگر معرفت با یقین منطقی میدهد احتمال خطای به عنوان مثال کل راویان قرآن رو چطور توجیه میکنید؟ با توجه به حجم مطلب احتمال خطا دور از ذهن نیست. کلا وجود احتمال خطا در نقل ها رو تویجه میکنید؟
اگر قائل به یقین روانشناختی هستید خوب پس احتمال خطای کم وجود دارد در نقل روایات درسته این مسئله آیا یقین بودن عقاید مربوط به مسائل نقلی متواتر رو دچار ایراد نمیکنه؟



پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. فرق یقین منطقی و روانی: در اندیشه اسلامی، یقین دارای کاربردها و معانی مختلفی است؛ از جمله یقین منطقی و یقین غیرمنطقی (روانشناختی). یقین منطقی یقینی است که هیچ احتمال خلافی در آن راه ندارد و اگر احتمال بدوی و ابتدایی نیز در آن مطرح شود، با دقت در متعلق آن، فورا آن احتمال منتفی می گردد. متفکران مسلمان به صورت استقرائی، این عقاید را یقین منطقی به حساب آوردند که بدیهی است و نیازی به تفکر و تامل و استدلال آگاهانه ندارد: اولیات، حسیات، مجربات، متواترات، فطریات، حدسیات. این عقاید یقینی واجد چهار عنصر اساسي هستند: الف. باور به مفاد اعتقاد(مثلا باور به این که خداوند موجود است)؛ ب. جزم(كه مجموع باور به مفاد اعتقاد و باور به عدم امكان نقيض آن است یعنی هم این که اعتقاد دارد خداوند موجود است و هم اعتقاد دارد که محال است که خداوند موجود نباشد) ج. صدق؛ د. زوال ناپذيری. توضیح بیشتر این که عنصر «باور»، شك و تصورات را كنار مي‌گذارد؛ قيد «صدق» باور جزمي غير مطابق يعني جهل مركب ‌را پس مي‌زند؛ و بالأخره با عنصر «زوال ناپذيري» باور جزمي مطابق با واقعي كه احتمال زوال دارد يعني باور جزمی صادق تقليدی از دايره تعريف كنار مي‌ماند. اما مؤلفه «جزم» باورهاي غير جزمي، مانند ظن و یقین روانی را خارج مي‌كند که احتمال خلاف در آنها مطرح است و با دقت در متعلق آن، این احتمال خلاف منتفی نمی شود. بنابراین، اگر احتمال خلاف باشد، یقین روانی (غیرمنطقی) است و اگر نباشد یقینی منطقی است.(1)

2. متواترات در اندیشه اسلامی: همانطور که گفته شد اکثر متفکران مسلمان، متواترات را یکی از یقینیات بدیهی می دانند: متواترات را یقینی می دانند چرا که باوری است که احتمال خلاف در آن مطرح نیست و صادق و زوال ناپذیر است؛ اما بدیهی می دانند چرا که برای تصدیق به آن، نیازی به تفکر و تامل نیست. البته بدیهی دانستن متواترات به معنای آن نیست که خالی از استدلال است بلکه بدین معنا است که نیازی به استدلال آگاهانه یا همان فکر و تامل ندارد. برای تصدیق به متواترات، به حواس و تکرار و قیاس پنهان نیازمندیم اما به قیاس و استدلال آگاهانه نیازی نیست: از نگاه عقل ارتکازی، تبانی بر کذب در اخبار متواتر عادتاً و بر حسب متعارف –بلکه کذب آنها و دروغگویی مخبرِان به صورت تصادفی- میسور نیست. بدین ترتیب، احتمال تبانی بر کذب در آنها، یا تحقق تصادفی کذب، از راه عقل با قیاسی پنهان و پیشینی انجام می پذیرد. برای این قیاس پنهان و ارتکازی (حاضر در ذهن هر انسانی) صورتبندی های مختلفی مطرح شده است که یکی از آنها بدین شرح است: صغرا: افراد بسیاري، از رویدادي ویژه خبر دادهاند؛ کبرا: تبانی این شمار بسیار بر دروغ، محال و ناممکن است. نتیجه: پس احتمال کذب در این خبر محال و منتفی است و قطعا این رویداد رخ داده است. (2)

3. لازم به ذکر است که برای تکرار راویان نیز عدد خاصی لازم نیست بلکه تکراری که احتمال خلاف را منتفی سازد، کافی است تا به آن خبر، متواتر گفته شود. بنابراین، خبر متواتر خبری است که باید یقین آور باشد و احتمال خلاف در آن مطرح نگردد. اما اگر خبری از راویان متعدد نقل شود اما همچنان احتمال خلاف در آن مطرح باشد، خبر غیرمتواتر است(3).

4. با این حال، برخی از متفکران مسلمان همچون شهید صدر معتقدند که اساسا اعتبار متواترات به دلیل قیاس یا کبراي پنهان پیشینی نیست، بلکه دستیابی به چنین یقینی در اینگونه گزاره ها حاصل تراکم احتمالات است. با کثرت و انبوهی خبر، احتمال تحقق مفاد آن افزون می شود و احتمال تحقق نقیض آن کاهش می یابد؛ تا آنجا که تحقق احتمال نقیض میل به صفر می یابد. بدین ترتیب، دستیابی به یقین در قضایاي متواتر مبتنی بر تراکم احتمالات است. هر قدر قرینۀ احتمالی قويتر باشد، دستیابی به یقین سریعتر انجام می پذیرد(4). بنابراین، شهید صدر از دو جهت با اکثریت مخالف است: یکی این که مبنای اعتبار متواترات را تراکم احتمالات می داند نه قیاس پنهان؛ و دیگری این که احتمال خلاف را عقلا مُجاز می داند. بنابراین، ظاهرا وی متواترات را یقین منطقی نداند.

5. کوتاه سخن این که در تبیین منشا اعتقاد به متواترات و یقینی بودن آن، دو نظر را بیان کردیم: متواترات یقین منطقی هستند؛ متواترات یقین غیرمنطقی هستند. روشن است که اگر آنها را یقین منطقی بدانیم، متواترات قطعا معتبرند و احتمال خلافی در آنها متصور نیست؛ اما اگر آنها را یقین غیرمنطقی بدانیم، آیا غیر یقینی بودن آنها مستلزم عدم اعتبار آنها است؟ به نظر می رسد چنین نیست. در واقع، اعتبار یقین غیرمنطقی وابسته به حد انتظارات ما است. اگر ما انتظارات معرفتی خود را حداکثری معرفی کنیم، نباید یقین غیرمنطقی را معتبر بدانیم؛ اما آیا حداکثری کردن انتظارات و ناتوانی از برآوردن آن، کاری معقول و موجه است؟! آری، آدمی برای تحصیل سعادت و برنامه ریزی در زندگی، به علم و آگاهی نیاز دارد. به همین جهت، هر انسانی متناسب با توانایی ذهنی خودش به علم و آگاهی خودش می افزاید و مستند به آن معلومات، برای خودش هدف تعیین می کند و برای رسیدن به آن هدف، برنامه ریزی می کند. روشن است که هر کسی یقین را بر غیریقین ترجیح می دهد چرا که می داند یقین او را به واقعیت و سعادت می رساند. اما اگر هم نتوانست در موردی به یقین منطقی و نوعی برسد (مثلا اخبار متواتر را یقین ندانست)، بدین معنا نیست که معلوماتش فاقد اعتبار است. به هر حال، او احتمال راجح و احتمال مرجوحی دارد. طبیعتا آدمی گزینه ای را بر می گزیند که احتمالش راجح و قوی است؛ خصوصا این که می داند که راهی جز انتخاب یکی از آنها ندارد و انتخاب هر یک از آنها در سرنوشت آدمی موثر است. این حقیقت هم در حیطه عمل و زندگی عادی جاری است و هم در حیطه اندیشه و تفکر. تمسک به این مراتب معرفتی، هم حکم عقل است و هم حکم شرع است و هم سبک زندگی عقلای جهان(5).

6. برای درک بهتر از این حقیقت، شاید بهتر باشد به زندگی عادی خود بنگریم. مثلا من اعتقاد دارم که اگر در رشته مهندسی درس بخوانم، حتما موفق می شوم. این اعتقاد من سرمنشا بسیاری از رفتارهای من در زندگی می شود به گونه ای که متناسب با آنها تعیین رشته می کنم و کلاس کنکور می روم و حتی برای قبولی در رشته مورد نظر، به شهر دیگری مهاجرت می کنم و غیره. اما آیا کسی می تواند این اعتقاد را به صورت یقینی اثبات کند؟! مسلما هیچ کسی نمی تواند به چنین موفقیتی دست یابد. نه فقط زندگی دنیوی روزمره بلکه حتی علوم نیز از دسترسی به یقین منطقی عاجزند چرا که علوم تجربی مبتنی بر استقراء هستند -و از طریق برهان اساسا بدست نمی آیند- و استقراء نیز یقین بخش نیست یعنی یقین منطقی تولید نمی کند چرا که عمدتا ناقص است و همه مصادیق را بررسی نکرده است و به همین جهت، همواره احتمال این هست که موردی مطرح شود که خلاف قاعده تجربی استقرائی ما باشد و ما را وادارد که این قاعده تجربی را نفی کنیم یا تغییر دهیم.(6) بنابراین، دستیابی به یقین منطقی در موارد متعددی در دسترس نیست و اگر آدمی، زندگی دینی یا دنیوی خود را به اعتقادات یقینی منطقی مقید کند به گونه ای که سایر اعتقادات را قابل قبول نداند، حتما زندگی ناموفقی (در بُعد اندیشه و عمل) خواهد داشت و از تحصیل سعادت دینی یا اهداف دنیوی خود باز خواهد ماند.

7. به همین جهت، متفکران دینی، راه رسیدن به اخبار تاریخی را از چند طریق دنبال می کنند و آن را به یقین منطقی، محدود نمی کنند. شیخ طوسی یکی از متفکران متکلم و فقیه در قرن چهارم و پنجم، در این باره می نویسد: «اخبار بر دو قسم هستند: متواتر و غیرمتواتر. خبر متواتر مستلزم علم است و باید به آن عمل شود؛ اما خبر غیرمتواتر خودش دو قسم است: خبر غیرمتواتری که در صورت وجود قرینه و عدم تعارض با سایر متون دینی، علم آور و لازم الاجراء است و به همین جهت، به خبر متواتر ملحق می گردد؛ و خبر غیرمتواتری که خالی از این قرائن است و در شرایط خاصی می توان به آن عمل کرد. به این قسم اخیر، خبر واحد گفته می شود.»(7). بنابراین، اکثریت متفکران –برخلاف شهید صدر- مسلمان معتقدند که اولا متواترات خبر یقینی بدیهی هستند؛ یعنی اگر حاصل شوند، آدمی فورا و بدون فکر و تامل، به آنها معتقد می گردد به گونه ای که احتمال خلاف در آنها را روا نمی داند. ثانیا غیرمتواترات نیز گاهی بواسطه قرائن، یقین آور و معتبر هستند. و ثالثا خبر واحد و غیرمتواتر نیز در شرایط خاصی حجت است و اعتبار دارد اگرچه یقینی نیست و احتمال خلاف در آن مطرح است. در توضیح حجیت خبر واحد نیز عمدتا به سبک زندگی عقلای جهان استناد می شود که آنها چنین روشهایی را معتبر دانسته و بر اساس آن، زندگی کرده و بر هم احتجاج می کنند(8).

8. با عنایت به آنچه گذشت، اینک به پرسش شما بازگشته و آن را مورد بررسی قرار می دهیم. از نظر اکثریت متفکران شیعی، متواترات یقینی بدیهی هستند و از یک استدلال پنهان برخوردارند که در ذهن هر کسی حاضر است. این استدلال و قیاس پنهان، به ضمیمه تکرار، احتمال خلاف را منتفی می کند. اگر کسی به حدی از تکرار رسید که همچنان احتمال خلاف می دهد، روشن می شود که خبر متواتر هنوز شکل نگرفته است. البته شهید صدر معتقد است که چنین استدلالی در دست نیست و به همین جهت، یقین حاصل از تواتر، یقین منطقی نیست مگر این که بواسطه تکرار زیاد، احتمال خلاف به صفر میل می کند. بنابراین، طبیعی است که گاهی تواتر باشد اما همچنان احتمال خلاف عقلا نیز وجود داشته باشد. مطلب بعدی این که روشن شد که حتی اگر متواترات را از مصادیق یقین منطقی ندانیم، مستند به عقل و سبک زندگی عقلای جهان، آنها را معتبر به حساب می آوریم، چنانچه که عقلای جهان، خبر واحد را نیز در شرایط خاصی معتبر به حساب می آورند. اما درباره قرآن نیز گفتنی است که متون طولانی گاهی مجموعا یک رویداد هستند و گاهی مجموعه ای از رویدادها. مثلا یک خطبه نهج البلاغه که چندین صفحه است، یک رویداد است ولی قرآن مجموعه ای از رویدادهای متعدد در طول چندین سال است که در یک جا جمع شده است. روشن است که در فرض اخیر، تواتر ناظر به هر یک از آیات و رویدادها است و نهایتا به کل آیات قرآن نیز سرایت می یابد. پس اگرچه قرآن متن طولانی است اما تواترش ناظر به هر بخشی از آن است که طولانی نیست. آری، تواتری که ناظر به اجزاء است، به کل قرآن هم تعلق می گیرد. پس نباید متن قرآن را به عنوان متن طولانی در نظر گرفت و مدعی شد که در این مورد، احتمال خطا مطرح است. بگذریم از این که چه بسا طولانی بودن یک متن جز شروط تواتر یقینی نباشد و کسانی که تواتر را یقینی می دانند، در این مورد نیز مدعی یقین باشند.(9)

پی نوشت ها:
(1) برای مطالعه بیشتر، رک: ابونصر محمد فارابي؛ المنطقيات للفارابي، 1410ق ، ج‌1، صص 350 357؛ حسين بن عبدالله ابن سينا، منطق النجاة، انتشارات دانشگاه تهران، 1364ش، ص 168.
(2) ابن سینا، الاشارات والتنبیهات، در نصیرالدین طوسی، شرح الاشارات والتنبیهات، 1403، دفتر نشر کتاب، ج 1، ص 213 ؛ همو، الشفاء، المنطق، قسمت البرهان، تحقیق ابوالعلا عفیفى، قاهرة، امیریۀ. 1375 ق، ص 55.
(3) برخی از متکلمان اهل سنت برای تعداد لازم راوی در خبر متواتر، عدد خاصی را مشخص کرده اند: برخی کمترین عدد را براي تواتر پنج، بعضی دوازده، برخی بیست، بعضی چهل، برخی هفتاد، بعضی سیصد و سیزده و غیره. اما فلاسفه و متفکران شیعی، به درستی، تعداد خاص را مشخص نکرده اند چرا که به نظر آنها، این امر متغیر است و در موردی خاص، از نقل قول بیست نفر یقین حاصل می شود اما در موردی دیگر -که مثلا در تاریخ مورد مناقشه بوده- از نقل قول بیست نفر یقین حاصل نمی شود و تعداد روای بیشتری لازم است تا احتمال خلاف منتفی گردد(برای مطالعه بیشتر مراجعه گردد به: حسین زاده، محمد، نگاهی معرفت شناختی به گزاره هاي متواتر در اندیشۀ اسلامی، مجله معرفت کلامی، 1392.)
(4) برای مطالعه بیشتر مراجعه گردد به: هارمن، گیلبرت، مقاله استنتاج از راه بهترین تبیین، ترجمه رحمت الله رضایی، مجله ذهن، پاییز84، شماره 23، صص145-154.
(5) منظور از سبک و سیره عقلای جهان این است که انسانهای عاقل بر اساس فطرت و یا مصلحت سنجی، مکررا کاری را انجام می دهند که تبدیل به یک سبک زندگی مشترک میان تمام انسانها می شود به گونه ای که فرقی میان اقوام و ادیان مختلف نیست و همگان بر اساس همین سبک زندگی و الگوی عملی زندگی می کنند.
(6) برای مطالعه بیشتر مراجعه گردد به: شهید صدر، الاسس المنطقیه للأستقراء، 1397 ق، انتشارات دارالتعاریف، صص 426 - 438 ؛ همو، دروس فی علم الاصول، الحلقۀ الثالثۀ، 1978 م، الجزء الاول، انتشارات دارالکتاب، صص197 – 201.
(7) شیخ طوسی، محمدبن حسن، 1390 ق، الاستبصار، تحقیق سیدحسن موسوي، انتشارات دارالکتب الاسلامیۀ، ج1، صص3-4.
(8) مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، انتشارات دفتر تبلیغات، ج2، صص82-84.
(9) برای مطالعه بیشتر مراجعه گردد به: حسین زاده، محمد، نگاهی معرفت شناختی به گزاره هاي متواتر در اندیشۀ اسلامی، مجله معرفت کلامی، 1392.