سوال:
آیا وجود اوصافی مانند علم، اراده و اختیار در خداوند، سبب زمانمند بودن او نمی شود؟
پاسخ: از نظر فلاسفه عالم هستی دارای سه مرتبه مادی، مثالی و عقلی است. حرکت و زمان نیز از خواص ماده به حساب می آیند. بنابراین برای موجودات مجرد مانند خداوند، زمان مطرح نیست یا به عبارت دقیق تر محکوم به زمان نیستند، نه اینکه از زمان خبر ندارند یا علم به آن ندارند.
البته در نظر ملاصدرا حرکت و زمان، «عرض تحلیلی» جسم اند؛ یعنی تنها در ظرف ذهن از جسم تمایز دارند و به عبارت دیگر «معقول ثانی فلسفی» اند.(1) در دید او حرکت، متحرک و زمان عین هم اند و به یک وجود موجودند. تمام این مطالب بر مبنای حرکت جوهری ملاصدرا است. بنابر این دیدگاه زمان یک حقیقت متصل و متناظر با حرکت جوهری است.
نکته اصلی در تمایز بین موجود مجرد و مادی در شناخت ماده است؛ چرا که تعریف فلاسفه معمولا از مجرد، تعریفی سلبی است. منظور آنها از جسم، جوهری است که قابلیت ابعاد سه گانه را داشته باشد.(2) یعنی بتوان سه خط متقاطع را در آن فرض کرد، بطوری که زوایای متقاطع، قائمه باشند.(3) ماده ثانویه یا جسم در نظر فلاسفه دارای خصوصیاتی است، مانند:
1. قابلیت انقسام تا بی نهایت؛ تا جایی که این امکان در عالم خارج باشد، تقسیم پذیر خواهد بود و پس از آن توسط عقل این قابلیت ادامه پیدا خواهد کرد.
2. مکان داشتن؛ از نظر فلاسفه هر جسمی متحیز و مکان دار است.(4)
3. قابلیت اشاره حسی؛ به دلیل همین خصوصیت، جواهر عالم مثال و صورتهای علمی، هر چند امتداد دارند، اما قابلیت اشاره حسی را ندارند.
4. زمان داشتن؛ این مساله بر مبنای سریان حرکت در اجسام است. چرا که یکی از اصول شش گانه تحقق حرکت تدریجی، زمان است.
بنابراین اگر چیزی دارای تعریف یا خصوصیات بالا نباشد، مجرد خواهد بود.
با توجه به مقدمات مذکور؛ خداوند متعال مسلما علم به ذات دارد، زیرا از نظر فلاسفه موجود مجرد نزد خود حاضر است و این حضور همان علم است. با توجه به صِرْف بودن و نهایت نداشتن خداوند نیز این علم نباید حد و حصری داشته باشد. اراده و اختیار او هم به همین منوال حدی ندارد. اما بین اراده، اختیار و علم با زمانمندی تلازمی وجود ندارد! چرا که علم حتی در انسان نیز از سنخ وجود و مجرد است، چه رسد به خداوند که احاطه کامل به عالم ماده دارد و همین احاطه سبب علم او به ماده و خصوصیات آن است؛ مانند مخترعی که وسیله ای را اختراع می کند و به تمام قابلیت ها و نقائص او آگاهی دارد، اما محکوم به آن اوصاف نیست. بنابراین لازم نیست که حتما خود خداوند نیز(نعوذ بالله) برای درک موجود زمانمند، زمانی یا زمانمند باشد. بنابراین برای خداوند گذر زمان معنا دارد اما خودش محکوم به آن نیست.
1. در معقول ثانی فلسفی، منشاء انتزاع خارجی است ولی مابازائی در خارج ندارد.
2. شرح اشارات و تنبیهات، ج2، ص5.
3. آموزش فلسفه، ج2، ص134.
4. همان، ص142.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61643&p=966152&viewfull=1#post966152