سوال:
آیا برای حرمت موسیقی لهوی، دلایل علمی نیز وجود دارد؟
پاسخ:
مقدمه؛ در مورد احکام اسلامی که ریشه در قرآن و روایات دارد، منبع علمی آن فقه خواهد بود، زیرا استنباط احکام اسلام به عهده فقیه و مرجع جامع الشرایط است. بنابراین دلیل اصلی حرمت یا وجوب حکمی از احکام اسلامی، منابع قرآنی و روایی ماست که البته ممکن است علاوه بر این منابع، برخی از دلایل پزشکی، اجتماعی و ... این احکام نیز برای بشر کشف شود. اما دلایل اخیر را نمی توان سبب حرمت یا وجوب احکام دانست، بلکه نهایتا این دسته از دلایل را می توان موید حکم الهی برشمرد.
از نظر فقهی برخی از انواع موسیقی حرام و دسته دیگر جایز است؛ در تعریف غنا یا موسیقی حرام گفته شده: «آوازی که از حنجره ی آدمی بیرون آمده و در گلو چرخانده شود و در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کند و مناسب با مجالس لهو و خوش گذرانی باشد.»(1) بنابراین دو فاکتور اساسی در این تعریف وجود دارد: یکی مطرب(2) و دیگری لهوی(3) بودن غنا.
با این مقدمه به برخی دلایل فقهی که برای حرمت موسیقی حرام مطرح شده، خواهیم پرداخت.
در قرآن به دو عبارت «لهو الحدیث»(لقمان: 6) و «قول زور»(حج: 30) اشاره شده و مورد نهی خداوند قرار گرفته است. در ذیل این آیات، ائمه(علیهم السلام) منظور از این دو عبارت را غنای حرام دانسته اند.(4)
در روایات نیز فرازهای گوناگونی در این زمینه از اهل بیت به ما رسیده است که برای نمونه به برخی اشاره می شود. امام باقر(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: «غنا از چیزهایی است که خداوند آتش جهنم را سزایش قرار داده»(5) و امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید: «از غنا دوری کنید.(6)
گذشته از روایاتی که به حکم غنای حرام پرداخته اند، برخی روایات نیز اثرات و عواقب گوش دادن به این نوع از موسیقی را بیان کرده اند. مانند قول رسول اکرم(صلی الله علیه و آله): «غنا نردبان زنا است.»(7) منظور روایت، مقدمه بودن غنا برای زناست. و همچنین روایت امام صادق(علیه السلام) که می فرماید: «غنا زمینه ساز نفاق و فقر است.»(8) و همچنین: «بدترین اصوات، غنا است.»(9)
در کنار این دسته از روایات که غنای لهوی را نهی کرده اند، برخی نیز استفاده از صدای خوش را در قرائت قرآن تمجید کرده اند، مانند: لکل شیءٍ حلیة و حلیة القرآن الصوت الحسن؛ هر چیزی زینتی دارد و زینت قرآن، صوت زیباست.»(10) لذا به همین دلیل غالب علما بین انواع غنا و موسیقی تفصیل قائل شده و برخی را که مناسب مجالس لهو و لعب نیست، استثناء کرده اند.
اما باید توجه داشت که نهی های وارد شده در مورد غنا و موسیقی بیشتر از روایات جواز آن هستند، تا جایی که حتی با وجود چنین تأییداتی در باب کارکرد مثبت موسیقی، در اسلام هیچگونه کوششی در جهت ترویج و اشاعه خود موسیقی صورت نگرفته است و حتی در برخی احادیث، از استعمال و استماعِ مطلق موسیقی نهی شده است.(11) یکی از مهمترین دلایل این امر را علامه جعفری اینطور بیان می کند: موسیقیها با دو حقیقتِ هوشیاری و اختیار سازگاری ندارند و میدانیم هیچ حرکتِ ناهشیارانه و جبری نمیتواند تکاملی باشد.(12)
اگر گفته شود نهی از موسیقی لهوی در قرآن به طور صریح مطرح نشده، پس اجتناب از آن لازم نیست، باید گفت: دین یک مجموعه است نه تنها قرآن، بلکه خود قرآن به اذعان شیعه و سنی باید با سنت تفسیر می شود. علاوه بر این دو، اجماع و عقل هم در استنباط احکام دخیل است.
بنابراین برای استنباط احکام، قرآن به تنهایی کافی نیست. چرا که مثلا در قرآن فقط وجوب نماز و زکات بیان شده اما نحوه اجرای آنها را سنت مشخص می کند. در مورد موسیقی هم همینطور است.
البته فارق از دلایل شرعی حرمت موسیقی و غنای لهوی، برخی نیز به دلایل پزشکی، روانی، اجتماعی و ... پرداخته اند. مانند بالا رفتن فشار خون و احتمال بیماریهای قلبی و عروقی یا برخی بیماری های روانی. یا اینکه عادت به موسیقی موجب استفاده از آن به عنوان راهی برای فرار از مواجهه با واقعیات زندگی با تمام سختیها و ناملایمات آن میشود که در نتیجه رشد شخصیتی انسان ـ که در گروِ حل مشکلات و فائق آمدن بر آنها و تحمل شدائد روزگار است ـ دچار نوعی اختلال گردد. در واقع اسلام میخواهد انسان در این دنیا آمادگی واقعی خود را در برابر هیجانات کاذب از دست ندهد؛ تا مبادا اندیشه او در واقعیات ضعیف شود و در تعقل او اختلال ایجاد گردد.(13) البته در بین این تحقیقات برخی نیز برای موسیقی آثار مثبتی مانند بالا رفتن برخی مهارتهای محاسباتی و ... ذکر کرده اند. در هر حال، از نظر علمی چه تاییدات استفاده از موسیقی بیشتر باشد و چه انتقادات آن، هیچ کدام نمی توانند سبب تغییر حکم شرعی شوند. البته نکته ای که در بین این تحقیقات کمتر مورد توجه قرار گرفته تفکیک موسیقی حلال از حرام است و نتایج تحقیقات نهایتا به موسیقی شاد یا غمگین مقید شده اند.
بنابراین حکم موسیقی از نظر شرعی منوط به دلایل قرآنی و روایی است و دیگر دلایل(یا شواهد مانند دلایل و شواهد علمی یا عرفی)، تنها به عنوان موید(14) حکم شرعی می توانند کارایی داشته باشند.
1. امام خمینی(ره)، المکاسب المحرمه، ج 1، صص 198ـ 224؛ آيت الله خويي، مصباح الفقاهه، ج،۱ ص۳۱۱.
2. «طرب» به حالت سبک عقلی گفته می شود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ در نفس آدمی پدید می آید و او را از حد اعتدال خارج می کند.(توضیح المسائل مراجع، ج 2، صص 813 و 913)
3. «لهو» را به فراموشی یاد خداوند و فرو غلطیدن در ابتذال معنا نموده اند.(انسان، غناء، موسیقی، ص 14)
4. وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب ما یکتسب به، ح 2، 3 ، 5 ، 9 و 26.
5. همان: ح 6.
6. همان، ح 23 و 24.
7. بحار الانوار، ج 76، باب 99، الغناء.
8. وسائل الشیعه، ج12، ص 229، حدیث 23.
9. المقنع، ص27.
10. وسائل الشیعه، ج 4، ص859.
11. همان: ج12، صص 232 ـ 235.
12. موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی: 57.
13. موسیقی از دیدگاه اسلام، نوری، بیتا: 104.
14. دلیل در اصطلاح اصولیین به چیزى گفته میشود که قابلیت استنباط حکم شرعى از آن وجود دارد، و وسیلهاى است که مجتهد را به حکم واقعى میرساند.(فرهنگ نامه اصول فقه، ص 130) اما مؤیِّد؛ شاهدی برای مطلوب و گفتار است و به تنهایی نمی تواند ثابت کننده مطلبی باشد. به همین دلیل به تنهایی بکار نمی رود و صرفا پس از بیان دلایل، برای محکم تر کردن بحث، از آن استفاده می شود.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61365&p=963945&viewfull=1#post963945