پرسش:
در مورد شبهات شهادت حضرت زهرا(س) که از سوی سید فضل الله مطرح شده ؛چه پاسخی داده شده ؟
پاسخ:
عمده اشکال سید فضل الله این است که حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا (عليها السلام )و جریانات پس از آن را بعید می داند. سید جعفر مرتضی به این مطلب اشاره کرده و نقل سید فضل الله را چنین می آورد« کسانی که خلیفه دوم به خانه زهرا (عليها السلام )آورد» دلهایشان مالامال از محبت حضرت زهرا (سلام علیها) بود حال چگونه می توانیم تصور کنیم که به او هجوم آورند» یا می گوید«مردم به زهرا (عليها السلام )احترام می گذاشتند او را گرامی می داشتند لذا اقدام به کاری بر ضد او کار سهل و آسانی نبود»
او تنها به بعید بودن عقلی این بحث اشاره می کند و به گفته سید جعفر مرتضی برای اثبات مدعای خود به شیخ مفید، شیخ محمد حسین کاشف الغطا و سید عبدالحسین شرف الدین استشهاد می نماید(1)
سید جعفر ابتدا به اجماع منقول از شیخ طوسی اشاره می کند و می فرماید: شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی(و:260ه) شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی می گوید:«و آنچه انکار کرده اند زدن فاطمه (عليها السلام )است درحالی که روایت شده که فاطمه (عليها السلام )را تازیانه زدند» مشهور است و درمیان شیعه در این باره اختلافی وجود ندارد که عمر به شکم او زد چنان که بچه اش سقط کرد. جنین سقط شده و محسن نامیده شد. روایت این جریان مشهور است همینگونه مشهور است که وقتی عده ای به فاطمه (عليها السلام )پناه آوردند و از بیعت با خلیفه سرپیچی کردند دار ودسته حکومت خواستند که خانه را به روی زهرا (عليها السلام )آتش زنند
هیچ کس نمی تواند روایت این ماجرا را انکار کند زیرا روایت وارده از طریق اهل سنت بوسیله بلاذری و دیگران را بیان کردیم روایت شیعه فراوان است و در آن اختلافی ندارند.(2)
اما شیخ مفید چه فرموده که مرحوم فضل الله برای اثبات مدعای خود به آن تمسک جسته است
به گفته وی شیخ مفید فرموده« در میان شیعه کسانی می گویند: فاطمه پس از پیغمر یک فرزند پسر سقط کرد که پیامبر او را در شکم مادر محسن نامیده بود بنا بر عقیده این طایفه فرزندان امیرالمومنین بیست و هشت نفرند.»(3)
سید محسن امین در اعیان الشیعه و مجلسی در بحارالانوار و دیگران این سخن شیخ مفید را نقل کرده اند. (4)
اگر شیخ طوسی نقل می کند که شیعه اتفاق دارد که عمر به شکم فاطمه زد و فاطمه در اثر آن ضربه فرزندش محسن را سقط کرد روایت این جریان نزد شیعه مشهور است(5) در مقابل شیخ مفید که معاصر شیخ طوسی و استاد او است با این مخالفت می کند و سخنش این است «می رساند که از اساس سقط محسن را قبول ندارد» پایان کلام سید فضل الله
سید جعفر در پاسخ به برداشت سید فضل الله از کلام شیخ مفید برداشت دیگری ارائه می دهد وی می فرماید:
عبارت مذکور بر مخالفت شیخ مفید با شیخ طوسی در این موضوع دلالت ندارد زیرا واژه شیعه در زمان شیخ مفید بر شماری از فرقه ها اطلاق می شد مثل زیدیه، اسماعیلیه و امامیه و دیگران و حتی معتزله که در بغداد حاکم بودند و اجازه دادند که مراسم عاشورا به شیوه معروف و متداول که تا روزگار ما ادامه دارد انجام شود در حالی که دشمنان، امامیه را رافضیه می خواندند.
در ادامه سید جعفر مطالبی برای اثبات واژه شیعه می آورد سپس بیان می دارد
بنابراین مفید نمی خواهد حدیث سقط محسن را به شیعه به معنای عام نسبت دهد بلکه فقط به شیعه امامیه نسبت می دهد شابد به کار بردن لفظ طایفه اشاره داشته باشد که طایفه ای از شیعه آن را روایت می کنند نه همه طوایفی که شیعه نامیده می شوند
جالب است که شیخ مفید نگفت«بعضی از شیعیان حدیثی روایت می کنند» بلکه گفت«در میان شیعه کسانی می گویند: فاطمه (عليها السلام )پس از پیامبر (صلی الله علیه واله )یک فرزند پسر سقط کرد...» او به یک یا چند حدیث اشاره نکرده یا به جمع قائلان شیعه از حیث قلت و کثرت اشاره ننموده است بلکه اشاره دارد که آنقدر هستند که وصف طایفه در مورد آنان صحیح باشد ؛آنجا که گفت: بنابراین عقیده این طایفه....»
شیخ طوسی ملقب به شیخ الطائفه است یعنی طایفه امامیه نه مطلق شیعه
سید فضل الله در قسمتی از کلامشان گفته اند:« مردم از شخصیت حضرت زهرا (عليها السلام )دور شده اند و سرگرم مسئله شکستن پهلو شده اند و این امری هست که در عقل ما نمی گنجد چرا؟»
در پاسخ ایشان می توان گفت: بله مردم از شخصیت حضرت امام حسین (عليه السلام )هم دور شده و سرگرم تنها واقعه عاشورا شده اند آیا به این بهانه که مردم از امام حسین (عليه السلام )دور شده اند می توان عاشورا را انکار کرد زیرا ایشان در ادامه جریان شهادت حضرت زهرا (عليها السلام )تردید می کند!!!
وی ادامه می دهد: «بعضی مردم می گویند سید به شکستن پهلوی زهرا اعتقاد ندارد انگار که این مسئله از اصول دین است»
باید به اشان پاسخ داد که مگر جریان جریان کربلا نیز اعتقادی نیست آیا بنده می توانم این جریان را انکار کنم چون اعتقادی نیست
ایشان می فرماید: «اگر به زهرا حمله کردند نقش امام علی چیست؟امام علی بزدل بود؟ شما همگی ازدواج کرده اید اگر برفرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جای خود می نشینی و میگوئی: "لاحول ولا قوه الا بالله "یا از همسرت دفاع می کنی؟ اگر دفاع نکنی مردم درباره تو چه می گویند؟»
فرض کنیم یکی از شیعیان عربستان سعودی هستیم، مامورین دولتی همسر ما را جلو ما کتک بزنند و دفاع ما با باعث شود نیروهای دولتی عربستان به کمک آمریکا و اسرائیل تمام شیعیان عربستان را به خاک و خون بکشند و به حرم مطهر حضرت رسول الله (صلی الله علیه واله )نیز جسارت بکنند ما چه کار می کنیم؟
از همسرمان دفاع می کنیم و می گوییم به جهنم که همه شیعیان عربستان کشته می شوند و به حرم نبوی جسارت می شود یا اینکه سکوت می کنیم
در مسئله شهادت حضرت علی (عليه السلام )جریان بسیار وخیم تر است یعنی اینکه دفاع حضرت علی (عليه السلام )باعث می شود اصل اسلام در خطر بیفتد
یعنی اینکه حضرت علی (عليه السلام )یا باید شمشیر به دست می گرفتند و میگفتند من از خون همسرم دفاع می کنم به جهنم که اسلام از بین می رود و یا اینکه سکوت می کردند
با شناختی که از حضرت علی (عليه السلام )داریم کدام گزینه را باید انتخاب می کردند؟
گاهی عدم دفاع از ترس نیست بلکه از روی مصحلت است
در جریان شهادت سمیه که پیامبر (صلی الله علیه واله )ناظر بودند چرا دفاع نکردند آیا ترسیدند؟ با اهانت نمی کنیم و نمی گوییم که آیا پیامبر(صلی الله علیه واله )وسلم العیاذ بلله بزدل بودند؟
ابوجهل سمیه را اذیت مىکرد و آن قدر نیزه بر پایین شکمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است. آل بنومغیره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذیت کردند؛ تا کشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه مىدید و مىفرمود: اى خاندان یاسر! صبور باشید که وعدهگاه شما بهشت است.
جواب این است که اگر پیامبر(صلی الله علیه واله )شمشیر به دست می گرفتند از سمیه دفاع می کردند آیا الان اثری از اسلام بود؟ جریان سکوت حضرت علی (عليه السلام )نیز همین است(6)
اما چرا اسلام در خطر بود
پاسخ این سوال را با یک مثال خدمتتان عرض می کنم
مشهور است که دو خانم نوزادی را خدمت حضرت علی (عليه السلام )آوردند و هر کدام ادعای مادری نوزاد را کردند
حضرت علی (عليه السلام )شمشیری طلبید و فرمود نوزاد را از وسط نصف می نکنیم نصف شما ببر و نصف شما
آن که مادر واقعی بود از خیر نوزاد گذشت و گفت نوزاد بماند در اگر چه در دست نامادری لذا گفت من دروغ می گویم
جریان سکوت حضرت علی (عليه السلام )نیز چنین است. پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه واله )نوزادی به نام اسلام ماند. دو نفر ادعای پدری نوزاد را داشتند حضرت علی (عليه السلام )و ابوبکر
پنج شمشیر نیز در کمین بودند تا بین این دو اختلاف و درگیری پیش آید و آنان نوزاد را قطعه قطعه کنند
حال انکه پدر واقعی بود باید کوتاه می آمد و به این اختلاف دامن نمی زد ولو اینکه خلافت غصب شود ولو اینکه همسرش شهید شود ولو اینکه محسنش به شهادت برسد
شمشیر اول: خطر امپراطوری روم بود . آنها در جنگ موته بسیاری از صحابه را به شهادت رساندند خطرشان آنقدر بود که حتی پیامبر (صلی الله علیه واله )در آخرین روزهای زندگی جیش اسامه را برای مقابله با آنان فرستادند
شمشیر دوم: خطر باند طلقاء یعنی ابوسفیان و دار و دسته اش. آنان 13 سال در مکه مسلمانان را آزار دادند پس از هجرت نیز تا قبل از فتح مکه جنگهای فراوانی به راه انداختند نهایت در سال هشتم از ترس به اسلام گروید و پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه واله )مترصد بود تا از اب گل الود ماهی بگیرید لذا حتی به حضرت علی (عليه السلام )پیشنهاد داد تا مقابله نماید و حضرت شیطنت وی را به وی متذکر شد
شمشیر سوم: منافقان مدینه بودند. قبل از هجرت احتمال رهبری یکی از بزرگانشان به نام عبدالله بن ابی می رفت اما با هجرت پیامبر(صلی الله علیه واله )به آرزوی خود نرسید. لذا اگر چه خود هنگام رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله )زنده نبود اما طرفدارانش دنبال موقعیت می گشتند تا همه مهاجران چه ابوبکر و چه حضرت علی (عليه السلام )از از مدینه اخراج کنند
شمشیر چهارم: مرتدان بودند که پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه واله )از اسلام برگشتند و حتی مدینه را محاصره کردند عثمان نزد حضرت علی (عليه السلام )امد و گفت اگر از مدینه دفاع نکنی مدینه سقوط خواهد کرد حضرت علی (عليه السلام )برای اولین بار و اخرین بار در زمان خلفا شمشیر به دست گرفته و از مدینه دفاع کردند
شمشیر پنجم: پیامبران دروغین که از یمن راه افتاده حاکم پیامبر یعنی باذان را به شهادت رسانده بودند و به سوی مدینه پیش روی می کردند
آیا در این شرایط حضرت علی (عليه السلام )اگر به دفاع از خون حضرت زهرا (عليها السلام )شمشیر می کشید اسلامی می ماند که دست ابوبکر باشد ای حضرت علی علیه السلام
لذا پیامبر (صلی الله علیه واله )وصیت کردند که حضرت علی (عليه السلام )پس از رحلت در مقابل این ناملایمات سکوت کنند و فرمودند:
صیت پیامبر (صلی الله علیه واله )وسلم ناظر به عواقب پس از اختلاف است. پیامبر (صلی الله علیه واله )خوب می دانند که در صورتیکه حضرت علی (عليه السلام )سکوت نکنند چه بر سر اسلام می آید
قطعا آنچه مرحوم فضل الله ادعا به تصویر کشیده وصیت پیامبر(صلی الله علیه واله )نبوده «که علی اگر دخترم را کشتند حرام است دفاع کنی»
بلکه وصیت پیامبر(صلی الله علیه واله )ناظر به آن است که اگر دفاع کنی اسلام از بین خواهد رفت
اصل وصیت که در منابع شیعی آمده چنین است
وَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ عَلَي مَا يَنْزِلُ بِكَ وَبِهَا [يعني بفاطمة] حَتَّي تَقْدَمُوا عَلَيَّ.(1)
تو را به بردباري در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله عليها خواهد رسيد سفارش مي كنم، صبر كن تا بر من وارد شوي.
پس حضرت نفرمودند که اگر دخترم را کشتند حرام است از او دفاع کنی بلکه وصیت ایشان ناظر به عواقب پس از دفاع است(7)
پی نوشت:
1. رنج های حضرت زهرا سلام الله علیها، ص144
2.. رنجهای حضرت زهرا سلام الله علیها ص147، به نقل از تلخیص الشافی شیخ طوسی، ج3، ص156
3.شیخ مفید، الارشاد، ج1، ص355
4. بحار الانوار، ج42، ص90، کشف الغمه، ج2، ص67
5.تلخیص الشافی، ج3، ص156
6.العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.
7. الشريف الرضي، أبي الحسن محمد بن الحسين بن موسي الموسوي البغدادي (متوفاي406هـ) خصائص الأئمة (عليهم السلام)، ص73، تحقيق وتعليق: الدكتور محمد هادي الأميني، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية الآستانة الرضوية المقدسة مشهد - إيران، 1406هـ
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.