آیا در برزخ زمان به معنای گذشت لحظات وجود دارد؟

پرسش:

چند پرسش درباره برزخ دارم:

1. آیا در برزخ زمان به معنای گذشت لحظات و ادراک آن وجود دارد؟ لطفا در صورت اختلاف نظر ادله بیان گردد؟

2. آیا صبح و شام برزخی که در قرآن آیاتی بر آن دلالت دارد بیانگر وجود زمان در برزخ خواهد بود؟

3. آیا ادراک چنین امری برای برزخیان یکسان است؟

با توجه به این سوالات سوالی در ذهنم باقی است و آن توجه به زیارت قبور در ساعاتی خاص همچون صبح جمعه است؛‌و یا کراهت ان در شبهاست. زمین به مقتضای گرد بودنش در هر لحظه دارای صبح و شامی است؛ اما آیا حال برزخ نیز اینگونه است که در صورت تطابق آن با لحظه های دنیوی این ملاک (مطلوبیت و عدم مطلوبیت زیارت در ساعاتی خاص) مطرح باشد.

لطفا با صبغه ی فلسفی پاسخ دهید.

 

 

پاسخ:

دوست عزیز، حقیقتا پاسخگویی به پرسشهایی از این قبیل دشوار است چرا که درباره سرایی است که اطلاعاتمان از آن محدود است. با این حال، در ادامه، ناظر به هر یک از پرسشهایی که مرقوم فرمودید، نکاتی را تقدیم می کنم:

 

بخش اول: آیا در برزخ زمان به معنای گذشت لحظات و ادراک آن وجود دارد؟ لطفا در صورت اختلاف نظر ادله بیان گردد؟

با عنایت به آیاتی که در ادامه می آید، متوجه می شویم که اولا در برزخ زمان هست و ثانیا زمان درک می شود و ثالثا زمان متفاوت درک می شود و رابعا تفاوت درک زمان متناسب با احوال درونی اشخاص است.

«يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا»(1)  « همان روز كه شما را(از قبرهايتان) فرامى‏ خواند؛ شما هم اجابت مى ‏كنيد در حالى كه حمد او را مى‏ گوييد؛ مى ‏پنداريد تنها مدت كوتاهى(در جهان برزخ) درنگ كرده‏ ايد».

«يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً* نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً»(2) « آنها آهسته با هم گفتگو مى ‏كنند؛ (بعضى مى ‏گويند:) شما فقط ده(شبانه روز در عالم برزخ) توقّف كرديد (و نمی ‏دانند چقدر طولانى بوده است!).  ما به آنچه آنها مى‏ گويند آگاهتريم، هنگامى كه نيكو روش ‏ترين آنها مى‏ گويد: شما تنها يك روز درنگ كرديد.»

 

«إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ* قالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ* قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادِّينَ* قالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(3) «من به بندگان مؤمن خود در روز قيامت در مقابل صبر و شكيبائى اى كه در دنيا نموده ‏اند پاداش مي دهم.  (خداوند) مى‏گويد: چند سال در روى زمين توقّف كرديد؟ (در پاسخ) مى‏ گويند: تنها به اندازه يك روز، يا قسمتى از يك روز! از آنها كه می ‏توانند بشمارند بپرس! مى‏ گويد: «(آرى،) شما مقدار كمى توقّف نموديد اگر مى ‏دانستيد».

 

«يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنَ النَّهارِ يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ»(4) «(به ياد آور) روزى را كه(خداوند) آنها را جمع(و محشور) مى ‏سازد؛ آن چنان كه(احساس مى‏ كنند) گويى جز ساعتى از روز، (در دنيا) توقّف نكردند؛ به آن مقدار كه يكديگر را(ببينند و) بشناسند! مسلّماً آنها كه لقاى خداوند(و روز رستاخيز) را تكذيب كردند، زيان بردند و هدايت نيافتند.»

 

«فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ»(5)  « پس صبر كن آن گونه كه پيامبران اُولو العزم صبر كردند، و براى(عذاب) آنان شتاب مكن! هنگامى كه وعده‏ هايى را كه به آنها داده می ‏شود ببينند، احساس مى ‏كنند كه گويى فقط ساعتى از يك روز(در دنيا) توقّف داشتند؛ اين ابلاغى است براى همگان؛ آيا جز قوم فاسق هلاك می ‏شوند؟!».

 

«كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها»(6) «آنها در آن روز كه قيام قيامت را مى ‏بينند چنين احساس مى‏ كنند كه گويى توقّفشان(در دنيا و برزخ) جز شامگاهى يا صبح آن بيشتر نبوده است.»

 

 

بخش دوم: 2. آیا صبح و شام برزخی که در قرآن آیاتی بر آن دلالت دارد بیانگر وجود زمان در برزخ خواهد بود؟

دوست عزیز، ظاهرا ناظر به این آیه هستید: «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ»(7) « عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مى‏ شوند؛ و روزى كه قيامت برپا شود(مى ‏فرمايد:) آل فرعون را در سخت‏ترين عذابها وارد كنيد».

با عنایت به این که در انتهای آیه به عذاب قیامت اشاره شده است، مشخص می شود ابتدای آیه ناظر به عذاب برزخی است که هر شب و صبح بر بدکاران عرضه می شود.

در توضیح این آیه، گاهی گفته می شود که این تعبیر، کنایه است از اتصال و دوام عذاب؛ چنانچه که در محاوره عرفی برای بیان درس خواندن زیاد گفته می شود روز و شب درس می خوانم.

گاهی هم گفته می شود منظور از روز و شب همان تفاوت روشنایی است که سبب می شود روز و شب پدید آید نه این که واقعا خورشید و گردش زمین و شب و روز دنیایی باشد.

ممکن است هم شب و روز در قیاس با شب و روز دنیایی باشد.

 

 

بخش سوم: آیا ادراک چنین امری برای برزخیان یکسان است؟

با عنایت به آنچه گذشت، روشن می شود چنین نیست و ادراک زمان در برزخ متفاوت است. البته این امر محدود به برزخ نیست و در همین دنیا نیز چنین تجربه ای داریم که گاهی زمان را تندتر یا کندتر درک می کنیم.

براى اين مطلب نمونه‏هاى بسيارى را در اين عالم مشاهده ميكنيم: مثلا در عالم خواب، مقدار ساعات خواب را نمى‏ فهمیم؛ یا وقتی از بیهوشی خارج می شویم، ممكن است روزها و ماه ها را فقط چند دقیقه به حساب آوریم؛ و یا وقتی شاد هستیم گذشت زمان را نمى‏فهمیم و ...

 

همچنین گاهی پیش می آید که گذر زمان را کندتر ادراک می کنیم چرا که وقتی انسان به عالم كثرت توجّه می كند، تدريج و حركت زمانى را خوب ادراك مي كند. و هر چه پايه و درجه توجّهش زياده گردد، مرور زمان را بهتر ادراك ميكند. از ساعت‏ها به دقيقه ها، و از دقيقه‏ها به ثانيه ها، و چه بسا پائين تر از آن؛ و چه بسا گذشت يك ثانيه براى او بسيار روشن و مشهود است. به همین جهت، افرادى كه در انتظار بسر ميبرند و براى مطلوبى در ترقّب هستند، امتداد زمان را خوب ادراك مى‏نمايند و براى آنها زمان طولانى بنظر ميرسد. شخصى را كه بازداشت كرده‏اند و ميخواهند محاكمه كنند، ساعت زمان براى او شديد است. شخص محكومى را كه بخواهند حدّ بر او جارى كنند، و يا مثلًا قصاص نمايند يا اعدام كنند، زمان در نزد او بسيار طولانى بنظر ميرسد؛ يك دقيقه آن حكم يكساعت، و يكساعت آن حكم يكروز، و چه بسا حكم يكماه و يكسال را دارد.

 

داستانهای قرآنی نیز گواهند بر همین مطلب که گذر زمان گاهی تندتر و گاهی کندتر درک می شود.

مثلا وقتی خداوند اصحاب كهف را به خواب بُرد، و خواب آنها سيصد سال شمسى كه سيصد و نه سال قمرى است طول كشيد؛ چون آنها را بيدار نمود، بعضى از آنان به بعضى ديگر گفتند: چقدر درنگ ما در اينجا طول كشيده است؟! آنان در پاسخ گفتند: يك روز يا مقدارى از يك روز در حاليكه خداوند ميدانست چقدر طول كشيده است(8).

بنابراین، تند و کند بودن ادراک زمان، مقوله ای است که هم در دنیا رخ داده و هم در برزخ.

 

 

بخش چهارم: لطفا با صبغه ی فلسفی پاسخ دهید.

برای آن که تبیین فلسفی از این امر ارائه دهیم، باید مبنای فلسفی خود در باب حقیقت زمان را مشخص کنیم. حتما مستحضرید که درباره حقیقت زمان، مبانی مختلفی مطرح است.

مثلا بنا بر نظريّه مشهور حكماى مشّاء كه منسوب به ارسطوست، زمان امرى است عينى كه بستر حوادث عالم طبيعت است و ناشى از گردش دورى افلاك دور زمین مي باشد. اين فلاسفه چون حركت را فقط در أعراض عالم طبيعت جارى ميدانستند در نتيجه زمان مشخّصى نيز براى جوهر اشياء قائل نبودند. از این منظر، حركت دورى را كه موجب پيدايش شبانه روز است، موجب پيدايش زمان مى دانستند. پس عامل مؤثّر  در زمان  را وجود افلاك و بالأخصّ فلك اطلس يا فلك الافلاك ميدانستند.

اما طبق نظر صدرالمتالهین، حركت در نهاد و جوهره عالم طبيعت رسوخ داشته و عالم طبع اساساً يكپارچه وجودى سيّال است، و زمان نيز مقدار همين سَيلان وجودى اشياء است كه بر حسب هر شى متفاوت است ...

بنابراین، توضیح فلسفی «حقیقت و ادراک زمان در برزخ» مبتنی است بر مبنایی که درباب حقیقت زمان اخذ کنیم. بگذریم از این که تطبیق این مبانی بر آیات مذکور، خالی از صعوبت نیست.(9)

 

 

بخش پنجم: با توجه به این سوالات سوالی در ذهنم باقی است و آن توجه به زیارت قبور در ساعاتی خاص همچون صبح جمعه است؛ ‌و یا کراهت آن در شبهاست. زمین به مقتضای گرد بودنش در هر لحظه دارای صبح و شامی است؛ اما آیا حال برزخ نیز اینگونه است که در صورت تطابق آن با لحظه های دنیوی این ملاک (مطلوبیت و عدم مطلوبیت زیارت در ساعاتی خاص) مطرح باشد.

 

مبتنی بر آنچه گذشت، مشخص می شود، عمدتا بر این باورند که برزخ دارای شب و روز دنیایی نیست چرا که ماه و خورشید و چرخش آنها مطرح نیست بلکه برزخ سرای دیگری از سنخ حقایق مجرد و مثالی است. به همین جهت، روایاتی از این قبیل که ساعات خاص برای زیارت قبور را در نظر می گیرد را می توان این گونه توضیح داد که این ساعات متناسب با زمان متعارف دنیایی مطرح شده است که ناشی از گردش زمین به دور خورشید است.

 

 

 

پی نوشت ها:

1. اسراء: 52

2. طه: 103-104

3. مومنون: 111-114

4. یونس: 45

5. الاحقاف: 35

6. نازعات: 46

7. غافر: 46

8. بقره: 259؛ کهف: 19

9. برای مطالعه بیشتر در باب «ادراک زمان در برزخ» مطالعه این کتاب پیشنهاد می شود: حسینی، محمدحسین، معاد شناسى، انتشارات نور ملکوت قرآن، 1423ق، ج‏8، صص260-290

http://askdin.com/comment/1032933#comment-1032933